حقیقت ایرانی ـ گزارش اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران و کاندیداتوری مسعود رجوی ـ قسمت اول

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم- قسمت اول

اگر انسانها میمیرند، و یا دهانهایشان در زندانها دوخته میشود و یا گلوهایشان بر دار کشیده میشود، اما، کوچه ها و پیاده روها، حقیقت را از یاد نمیبرند.

زیرا آنها در زوایای دیوارها، ستونها و درها، در نقاطی که دست دروغ به آن نرسیده است، هنوز خاطراتشان را حفظ کرده اند.

و مهمتر این که حقیقت درخشان تاریخ ایرانِ امروز، همچنان درخشان است و آفرینندگان و مدافعان حقیقت هنوز هستند که از آن سخن بگویند:

گزارش اولین انتخابات ریاست جمهوری و کاندیداتوری مسعود رجوی در دیماه ۱۳۵۸

سلام! یک روز تاریخی در تقویم مقاومت هست که هر سال در آستانة ۲۲ بهمن، انبوهی حقایق رو در خاطره ها زنده میکنه. وقایع این روز در یک پروندة بزرگ، به شرح کشیده شده که هنوز در تاریخچة مقاومت ایران از آن سخنی به تفصیل به میان نیامده. این برنامه، دستی است برای گشودن اوراق آن پرونده.

عباس داوری:

اگر این موضوع یعنی موضوع انتخابات اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از سرنگونی رژیم شاه را بخواهیم برای اولین بار در تاریخ مقاومت باز کنیم که خوشبختانه فرصتش پیدا شده تا از گفتنی هاش بگیم، باید بدونیم که میخواهیم نشون بدیم که این اون انتخابات انتخابات عادی نبود. صحنه بروز حماسه رویارویی یک جنبش دمکراتیک با حمایت توده ای بر سر آزادی بود. اونهم حکومت بغایت ارتجاعی که برای سرکوب آزادیهای دموکراتیک تنوره میکشید.

صحنة این رویارویی، اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی مردم  بود را در این  بررسی خواهیم دید که چه شور و شوق و همدلی و اعتمادی با کاندیدا شدن برادر مسعود، در جامعه ایران  ایجاد شد.

خیلی باعث خوشحالی من یکی هست که این پرونده  خوشبختانه شرح داده میشه و از مطالعة اون حالا خواهید دید که به این نتیجه خواهیم رسید که جامعه ازهمون موقع با اون استقبال عظیمش به صراحت گفت که جواب خمینی، مجاهدین و بطور مشخص مسعود بود.

برای بیان تاریخ حقیقی رخدادهای اولین سالهای پس از انقلاب ضدسلطنتی. با ما در جستجوی تصویر حقیقت، روانه بشین.

***

زمستان سال ۱۳۵۸، هنگام برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری در کشور ما بود.

ملت ستمدیدة ایران پس از سلطة خاندانهای استبدادی فئودالی مکرر، و حاکمیت نظامهای سلطنتی، برای اولین بار پس از مبارزات بسیار و راهگشاییهای مبارزان و مجاهدان راه آزادیش، فرصت و موقعیت برقراری یک جمهوری را در سرزمینش پیدا کرد. انقلاب و سرنگونی مجسمة شاه و شادی مردم ایران...

اما بهار انقلاب که همة آمال و آرزوهای مردم ، همچون گلهایی درآن شکفت و ایران را سراسر  آزاد خواسته و طلب آزادی و عدالت کرد، بناگهان با یک سد و مانع بزرگ، دوباره تیره و تار شد.

خمینی: هر کس به اسلام و روحانیت اعتقاد ندارد، باید کنار زده شود»

از این زمستان که بر سر بهاران آزادی ایران تاخت، بسیار میتوان گفت، اما شاید بشود گفت که تنها وقایع یک صحنه، یعنی همان صحنة اولین انتخابات ریاست جمهوری، بخوبی همة حقیقت را بتواند به هر جویای حقیقتی بنمایاند.

از آبان سال ۱۳۵۸موضوع انتخابات ریاست جمهوری در ایران پس از انقلاب به موضوع مورد توجه همة مردم ایران تبدیل شد.

خمینی : «اینجانب بنا ندارم از کسی تائید نمایم چنانچه بنا ندارم کسی را رد کنم و از تمام احزاب و گروهها میخواهم که از نسبت دادن کاندیدای خود به من که از آن استفاده تایید و یا تعیین و رد شود, ندهند» اما درست در آستانهٴ برگزاری انتخابات، و وقتی که پیشاپیش حمایت وسیع تودهای از مسعود رجوی و انتخاب او بعنوان رئیس جمهور حس میشد، خمینی شخصا به صحنه آمد و با این بهانه که «کسی که به قانون اساسی رژیم رأی نداده، حق شرکت در آن ندارد»، امکان شرکت مسعود رجوی را در انتخابات از بین برد.

روزنامه اطلاعات ـ ۳۰ دی ۱۳۵۸:

امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران دیروز به یک سوال در مورد مساله انتخاب رییس جمهور پاسخ دادند, متن پاسخ امام که بسیار کوتاه ایراد شده است چنین است:

« بسم الله الرحمن الرحیم , کسانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای مثبت نداده اند صلاحیت ندارند رییس جمهور ایران شوند, » در سوال مطروحه که کتبا تقدیم امام شده بود, نظر رهبر انقلاب اسلامی ایران در باره صلاحیت کسانی که به قانون اساسی رای نداده اند, به عنوان رییس جمهور احتمالی ایران استفسار شده بود.

خمینی: «امروز ممکن است یک حرفی بزنم و فردا درست عکس آن را بگویم.»

این بیان خلاصة سریع ماجرای آن انتخابات بود. از این خلاصه چه چیز فهم میشود؟
 یک  نقض عهد!

خمینی رک و صریح گفته بود کسی رو حذف نخواهیم کرد. اما رک و صریح هم آمد و  خیلی واضح حذف کرد.

 آیا مسعود رجوی قصد ریاست جمهوری داشت ؟ براستی چرا مجاهدین او را کاندید ریاست جمهوری کردند؟ اگر چنین بود چرا وقتی خمینی کاندیدایشان را حذف کرد شکیبایی پیشه کردند؟

رگباری از سوالات مطرح است که نشان میدهد آن «خلاصه»، به «مشروح»ی نیاز دارد. مشروحی که گام به گام ما را به تصویر حقیقت ایران و تصویر حقیقت آرمانهای ایرانیان نزدیک میکند.

آیا خمینی، بنیادگرایی، خامنه ای، و احمدی نژاد، تصویری واقعی از ایرانند!

ملت ایران، ملتی خوکرده و تن داده به ارتجاع است؟

بزرگترین سرزمین شرق با تاریخ بزرگ و شکوهمند گذشتهاش، امروز، همین زندان آخوندهای دنباله رو خمینی است؟

بدنبال این پرسشها باید ادامه داد آیا ایران، غیر از آنچه امروز آخوندها نشان میدهند سیمایی دیگر دارد؟ و آیا ایران و تمدن ایران، و ارادهٴ ایرانی، چیز دیگری بوده و هست. پاسخ این پرسشها را نگاه به همان دو نوع تصویر، به ما خواهد داد.

 شعاری از شعارهای زمان انقلاب که هنوز هم روی دیوار باقی مانده است: استقلال، آزادی، و مشابه آن وقتی این شعارها نو و تازه بودند، و حتی وقتی مرکب خون تازة مردم، همین شعارها را بر صحن خبابان و درودیوار شهرها مینوشت، وقتی انقلاب به حقیقت خود نزدیک بود، چه فضایی بر میهن ما حاکم بود؟

پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۷، اوج امیدها و آرزوهای مردم بود.

یک دیکتاتوری سلطنتی پنجاه ساله، سرنگون شده بود امید به بازسازی همه چیز، و برقراری عدالت اجتماعی، محو فقر ، شوق زندگی در آزادی، همهٴ خانهها و قلبها را پرکرده بود. مهمتر از همه چیز، موج از همدلی بود که بین مردم به وجود آمد...

سقوط دیکتاتوری در حقیقت سقوط دیوارهای بی اعتمادی بین مردم بود.

آزادی که پیش از انقلاب شعار همهٴ مردم در تظاهراتها بود، نخ نبات این همدلی و وحدت بود. این عشق به آزادی، سبب میشد که مردم نسبت به شهدا و همچنین به زندانیان سیاسی آزاد شده احساس دین کنند و محبت و علاقهٴ ویژه ای نسبت به آنها داشته باشند. چرا که بحق آزادی به دست آمده را حاصل خون و رنج این شهیدان و اسیران میدانستند. به دیدار خانواده‌های شهدا و زندانیان سیاسی مثل خانوادة خودما میآمدند و به همدیگر میگفتند ”در بهار آزادی جای شهدا خالی“. یا وقتی با مجاهدی روبرو میشدند، به اشکال مختلف قدردانی میکردند.

یاد بنیانگذاران سازمان، به خصوص محمد آقا به خیر!

از آنها یاد گرفته بودیم که ”به دلیل خیانتهای رهبران گذشته, درهای از بی اعتمادی بین مردم و پیشتازش ایجاد شده, این دره را هیچ چیز جز خون پیشتازان و انقلابیون پر نمیکند...“ و بعداز پیروزی انقلاب ما به چشم میدیدیم که خونهای پاک اون پیشتازان چگونه به زخم عمیق بی اعتمادی مردم  مرهم نهاده و آن را شفا داده است.

از همان ابتدای قیامها و پیش از پیروزی انقلاب جنبش ملی مجاهدین پذیرای مردم شد. بعد از پیروزی نیز مراکز و دفاتر مجاهدین در تهران و شهرها باز شدند, مردم دسته دسته و گروه گروه به دیدار و یا به قول خودشان به زیارت فرزندان مجاهد خود میرفتند و آمادگی خود را برای هر کمک و جانفشانی ابراز مینمودند.

تصور روزها و ماههای اول انقلاب، برای همة مردم و بخصوص برای کسانی که در اون شرکت داشتند، بهترین تصورها و خاطره هاست. در شرح این بهترین خاطرهها، عبارات مشترکی بکار برده میشه:

 یگانگی، دوستی، برادری، گذشت، مهربانی، محتب، اعتماد

.....

بقیه قسمتهای این مطلب


از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت دوم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت سوم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت چهارم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت پنجم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت ششم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت هفتم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت هشتم

از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت نهم و پایانی



لطفا به اشتراک بگذارید: