This browser does not support the video element.

بی پرده - خمینی و مجاهدین :‌ قسمت ۲

خمینی و مجاهدین


بررسی ورود خمینی به ایران و نقش مجاهدین و پاسخ به این سوال بالاخره مجاهدین خمینی را به ایران آوردند یا اینکه نه، به شکل دیگر ی به ایران آمد و انقلاب را به سرقت برد .





  • چرا میگویند خمینی انقلاب را به سرقت برد.؟




  • بالاخره مگر در راه پیمایی ها مردم عکس خمینی را بلند نکرده بودند و برایش شعار نمیدادند؟




  • پس این انقلاب را از کی به سرقت برده بود؟




آن چیزی که خمینی به سرقت برد: اهداف و آرمانهای انقلاب بود. اصلا با دزدیدن همین شعارها بود که توانست آن حمایت توده ای را کسب کند. خمینی تقریبا همه وعده هایی که قبل از انقلاب داده بود و با آنها اعتماد مردم راکسب کرده بود بعد از انقلاب به فراموشی سپرد





  • اینکه میگویند مجاهدین متحد خمینی بودند و آن را به قدرت رساندن قضیه اش چیست؟




خب این یک جوک تاریخی بیشتر نیست. برای اینکه به اصل ماجرا پی ببریم باید بررسی کنیم که از کی اسم خمینی روی زبانها افتاد و چه کسانی در حقیقت راه را برایش باز کردند .


اولین مخالفت جدی و علنی خمینی با شاه در واکنش به انقلاب سفید شاه بود که آنجا خمینی در تلگرامی به شاه خیلی هم باو احترام گذاشته بود ولی با دادن حق رای به زنان و همچنین برداشتن شرط مسلمان بودن نامزدها مخالفت کرده بود.





  • مجاهدین آن موقع کجا بودند؟




دقیقا در همان سال ۴۴ که خمینی رفت کفش ها را آویزان کرد و دیگر رفت در نجف دنبال استراحت و درس و.. در سال ۴۴ سازمان مجاهدین تاسیس شد. یک سازمان تازه نفس با این هدف که مبارزه با شاه را به سرانجام برساند. سازمان مجاهدین در همان سالهای اول در حال ساخت پایه های اعتقادی و تشکیلاتی و عضوگیری بود.


اما به محض اینکه سازمان مجاهدین علنی شد و بعنوان یک سازمان مبارز مسلمان ظهور کرد در جامعه آن روز ایران خیلی جاذبه پیدا کرد.





  • مجاهدین بعنوان یک سازمان مسلمان جاذبه داشتند.




آنزمان که هنوز خمینی و آخوندها حاکم نشده بودند که این بلا را سر اسلام بیاورند. آنزمان مسلمان بودن خیلی جاذبه داشت بالاخره جامعه یک جامعه سنتی بود. حتی خود شاه سفر حج میرفت. چندبار خانوادگی زیارت مشهد رفت. عمدا هم فیلمایش را منتشر میکرد چون جنبه تبلیغاتی داشت.
حتی در مراسم سالمرگ پدرش هم اذان پخش میکرد در صورتیکه اصلا مراسم مذهبی نبود.
آنزمان اسلام بین مردم جاذبه داشت. ولی چیزی که کم بود وجود یک سازمان مبارز اسلامی بود. که با ورود سازمان مجاهدین این خلا پر شد. مجاهدین آنزمان خیلی سریع مشهور شدند و پیامشان خیلی ها را به حمایت واداشت. طوری که علاوه بر دانشجویان و دانشگاهیان، طیف وسیعی از بازاریان و حتی روحانیون سرشناس هم به حمایت از مجاهدین روی آوردند. حتی آخوندهای نزدیک به خمینی مثل رفسنجانی و همین خامنه ای هم در آن دوران سابقه هواداری از مجاهدین در کارنامه شان ثبت شده. حتی برخی از آخوندها برای خمینی نامه نوشتن که اگر از مجاهدین حمایت نکنی عقب می افتی.


موج محبوبیت مجاهدین در بین روحانیون بطور خاص در سال ۵۱ با اعدام بنیانگذاران مجاهدین بیشتر شد. در حوزه علمیه قم که به اصطلاح باید پایگاه اصلی خمینی می بود همان سال اطلاعیه دادند که نکات جالبی دارد از جمله در قسمتی از آن آمده است:


…رزمندگان با ایمانی چون حنیف نژادها، سعید محسن ها، بدیع زادگا نها، ناصر صادق ها، باکر یها،


از بنیانگذاران «سازمان مجاهدین خلق ایران » را اعدام کردند و از همین راه، خصلت دست نشاندگی و ضد اسلامی خود را آشکارتر نمودند.
«بدنبال این آدمکشیها، روحانیون مترقی حوزة علمیة قم به منظور اعتراض به این وحشیگریها و نیز اعلام پشتیبانی از اهداف مقدس و اسلامی این رزمندگان مسلمان مجلس ترحیم و سخنرانی در مدرسة فیضیه تشکیل دادند و تظاهرات برپا ساختند


در همان زمان آخوندهای سرشناسی مثل منتظری هم برای خمینی نامه نوشتند و گفتند که لازم است که تو هم از مجاهدین حمایت کنی.





  • خمینی بالاخره از مجاهدین حمایت کرد یا نکرد؟




نه خمینی به همه این درخواستها و حتی سفارشات آقای طالقانی برای حمایت از مجاهدین جواب رد داد.. علتش هم این بود که ماهیتا نمیتوانست یک برداشت انقلابی و مترقی از اسلام را تایید کند. و اگر میکرد باید اول از همه بی عملی خودش را زیر علامت سوال میبرد که رفته بود عراق دنبال کارهای حوزوی. ولی مهمتر برای خمینی این بود که اگر از مجاهدین حمایت میکرد معنی اش این بود که رهبری آنها را پذیرفته است. که این دیگر اصلا با شخصیت خمینی سازگاری نداشت و اتفاقا نقطه حسادتش به مجاهدین از همین جا ناشی میشد.


 
لطفا به اشتراک بگذارید: