کودتای ۲۸ مرداد - خاطرات و درسهای یک کودتا
لحظههایی از کودتای ارتجاعی استعماری 28مرداد بر ضددولت ملی دکتر محمد مصدق، صحنههای کوتاهی از یکی از سیاهترین صفحات تاریخ ایران است. کودتایی که مسیر پیشرفت اجتماعی ایران را قطع کرد و یک مرحله تاریخی، ایران را عقب انداخت.
این برنامه نگاهیست به گوشه و کنار خاطرات آنروز از زبان یک شاهد عینی:
روزهای قبل از کودتای ۲۸ مرداد
عباس مدرسی فر: «در مورد روز 28مرداد سال 1332 و اون کودتای سیاه، اون روز یادمه چهارشنبه بود و من هم حدود 15سال داشتم بعدازظهر بود از خانه بیرون آمدم توی خیابون دیدم که صحنه عوض شده چون تا پیش از ظهر همه جا صحبت از طرفدارهای دکتر مصدق بود الآن هم آدمها عوض شدند هم شعارها عوض شده. خیلی تعجب کردم خونه ما در حد فاصل بین میدان اعدام و چهار راه شاپور بود تو خیابون مولوی بود. دیدم فقط یک مشت لات و لمپن های بچههای محل هستند و همه شون رو هم من میشناختم جاوید شاه و زنده باد شاه و شکست دکتر مصدق و رفتن دکتر مصدق و از این حرفها میزنند. این خیلی برایم سنگین بود و تقریبا اولین تجربه سیاسی ام بود و با اون سن کمی که داشتم زیادم اهل تحلیل مسائل سیاسی نبودم.
سه روز قبل از 28مرداد که میشه 25مرداد همین کودتا میخواست صورت بگیره ولی شکست خورد شاه اون موقع منتظر بود که کودتا موفق بشه و بهاصطلاح بیاید جشن بگیره».
اسنادی که سالها بعد افشا شد، نشان داد که شاه تا کجا با بیگانگان برای کودتا بر ضد مصدق هماهنگی کرده بود و تا کجا دستنشانده بود:
از بغداد به وزیرخارجه آمریکا
17 اوت 1953ساعت 7 صبح
گزارش سفیر آمریکا: شاه برای تماس با من (سفیر آمریکا در بغداد) ابراز تمایل کرد. سریعاً به او زنگ زدم. از او خواستم که بهمنظور حفظ اعتبارش در ایران هرگز نشان ندهد که خارجیها در وقایع اخیر ایران دخالت داشتهاند. شاه قبول کرد.
شاه گفت از اینکه بفهمد چرا طرح شکست خورده است کاملاً ناتوان است.
دوست آمریکایی شاه به او گفته بود اگر طرح شکست خورد شاه باید به بغداد برود.
عباس مدرسی فر: کودتا که شکست خورد شاه فرار کرد به بغداد. در اون جا وقتی که خبر کودتا که شنید شکست خورده اونجا هم حتی نیاستاد و فرار کرد به ایتالیا توی ایتالیا مخفی شد
روز 25مرداد که کودتا شکست خورده بود عصرش جبهه ملی در میدان بهارستان یک میتینگی گذاشت که سخنران اصلی اش هم دکتر فاطمی بود. دکتر فاطمی صبح همان روز دستگیر شده بود با شروع کودتایی که روز 25مرداد سه روز قبل از 28مرداد انجام شده بود فاطمی و تعداد دیگری رو دستگیر کرده بودن شکنجه کرده بود ند و تهدید به اعدام و این که اعدامت میکنیم میکشیمت ولی وقتی که این کودتا شکست خورده بود به ناچار او را آزاد کرده بودند. فاطمی از آنجا که آزاد میشود مستقیماً می ره دنبال انجام این تظاهرات و اینکه عصرش توی همین میدان بهارستان توی قسمت بهاصطلاح قسمت غربی این میدان آنجا محل تظاهرات جبهه ملی بود و آنجا یک بالکنی بود که محل ایراد سخنرانی بود ، من انجاتوی میدون بودم و دکتر فاطمی میآمد آنجا سخنرانی میکرد و خیلی تند و تیز رفت سراغ شاه و گفت خائن اصلی کیه و گفت خائن اصلی شاهه و خوب افشا گری کرد دیگه چیزی رو فرو گذار نکرد و خیلی هم به جا بود و مردم تشنه همین بودند که یک کسی بیاید و حقیقت مطلب رو بگه و اینکه خائن اصلی توی این مملکت یکی بیشتر نیست و اون هم شاهه و دربار که همه جنایت ها رو اون انجام میده و هر بدبختی توی این مملکت هست مال اونه. یک موردش هم مجسمه شاه بود که توی میدون توپخونه به دست مردم سرنگون شد».
پایین کشیدن مجسمه شاه
تصویر پایین کشیدن مجسمه شاه در آن روز را تمامی رسانه های مهم آنزمان به سراسر جهان مخابره کردند و همین تصویر نماد سقوط شاه در ایران شد. تصویری که میتوانست نشانهٴ پایان یک دوره و آغاز دورهٴ جدیدی در تاریخ ایران گردد.
عباس مدرسی فر: «فردای ان روز یعنی 26 و 27مرداد، یکسره مردم توی تظاهرات بودند احزاب مختلف هم با وسایل خودشون شعارهای خودشون و تابلوهای خودشون به تظاهرات مشغول بودند و یک فضای رادیکالی در تهران ایجاد شده بود و مردم صحبت از تغیر سیستم حکومتی از سلطنت به جمهوری صحبت از این میکردند و میگفتند دیگر این شاه خائن را میخواهیم چه کار کنیم و شاه نمیخواهیم و این مملکت باید جمهوری بشود این فضایی بود که در خیلی از نقاط از مردم شنیده میشد.
روز کودتای ۲۸ مرداد
28مرداد کودتا واقع شد طبعاً کسی که کودتا میکنه علیه منافع یک مردم علیه دولت قانونی یک مملکت طبعاً باید با سرنیزه با توپ و تانک با اسلحه وارد بشه و کارش رو پیش ببره چون مردم که از اونها حمایت نمیکنند. در 28مرداد هم دقیقاً همین اتفاق افتاد ارتش مزدور ارتش شاه تانکها توپها و سلاحش رو وارد خیابونها کرد مردم رو قلع و قمع کرد.
حمله به خانه دکتر مصدق
یکی از جاهایی که خیلی مورد نظرشون بود خانه دولت دولت دکتر مصدق و شخص دکتر مصدق بود من عکسهای زیادی رو در این رابطه دیدم خونه هایی که درهای آن کنده شده بود و در حقیقت جای سالمی نگذاشته بود وسائل خونه رو حتی قاشق و چنگالشو غارت کرده بودند».
فضاحت غارت منزل نخستوزیر قانونی مملکت آنچنان بالا گرفت که کمی بعد ستاد ارتش شاه مجبور شد اطلاعیهای صادر کرده و خودش و نیروهایش را از آن ماجرا مبرا نشان دهد.
عباس مدرسی فر: خود دکتر مصدق هم نمیخواست بره بیرون و گفته بود من همین جا میمونم با اصرار زیاد دوستان بعد از مدتها و ساعت ها که از کودتا گذشته بود و دیگه داشتند خونه رو میگرفتند با اصرار اونها از خونه خارج شد و به یک خونه دیگه رفت این خیلی جالب بود این جملهایی که دکتر مصدق در همین رابطه گفته حتماً یادشونه اونهایی که هم سن و سال های من هستند در این رابطه دکتر مصدق گفته بود آنها خونه مرا غارت نکردند، خانه مرا خراب نکردند آنها خانه ملت رو خراب کردند این پیداس بهخاطر خونه خودش نیست. اون که همه چیزش رو داده بود اون که زندگی شو حتی خانواده شو و همه چیزشو در همین راه گذاشته بود و یک فداکار به همین معنا بود میخواست بگه این شاه و این ارتجاع که علیه او کودتا کرد چه ماهیتی داره و چه کارکردی داره با همین جمله دکتر مصدق میشه ماهیت کودتای 28مرداد رو دید.»
حمایت آخوند کاشانی از کودتای ۲۸مرداد
«از نکات عبرت اموز کودتای 28مرداد و اینکه ماهیت خیلی از افراد مثل کاشانی چگونه رو شد و خودشون رو افشا کردند بدون اینکه کس دیگه ایی بخواد زحمت بکشه و اونها رو افشا کنه خودشون خودشون رو افشا کردند و با یک روزنامهنگار مصری یک مصاحبه ایی داشته کاشانی چند وقت بعد از کودتای 28 مرد اد در مورد مصدق او ن روزنامهنگار از آخوند کاشانی سؤال میکنه که نظرش راجع به مصدق چیه؟ طبعاً در زمانی این سؤال را میکند که کودتا انجام شده. دولت دکتر مصدق دیگر در کار نیست او دستگیر شده در زندانه در انتظار محاکمه بهسر میبره نمیدونم تاریخش کیه ولی مدتها بعد از 28مرداد بود خیلی جالبه که این طوری جواب میده وقتی سؤال میکنه که نظرت راجع به دکتر مصدق و حالا که از حکومت و از قدرت کنار گذاشته شده نظر شما چیه؟ می گه که دکتر مصدق برخلاف نظر شاه و فرمان شاه عمل کرده و مستحق اعدامه و من همین رو میخوام که او باید اعدام بشه.
توجه بکنید یک آخوند یک کسی که میگه من روحانی هستم لابد اهل تقوی هستم لابد خدا شناس هم هستی. مثلاً به خدا و قیامت اعتقاد دارم. حتی داعیه مرجع تقلید هم داشت و در اون حد داشت خودش را معرفی میکرد در رابطه بایک حکومت قانونی که میدونه مردم انتخابش کردند چون حامی دیگه ایی نداشت دکتر مصدق و حالا که ضربه خورده اون هم به دست بیگانه و در زندانه
و از اون مهمتر دکتر مصدقی که همیشه احترام آخوند کاشانی رو به جا میآورد حتی دستور میداد کسی حق نداره من یادمه من به خوبی اینهایادمه دکتر مصدق دستور داده بود که کسی حق توهین کردن به اقای کاشانی رو نداره و این دستورش بود البته معلوم بود چرا این دستور رو داده چون مردم خونشون به جوش اومد بود از خیانتهای آخوند کاشانی حالا یک جایی یک حرفی هم زدند حالا دکتر مصدق چه کار کرد دستور داده بود که کسی حق نداره که به آخوند کاشانی توهین بکنه. یک مورد هم یادم اومد دستور داده بود کسانی که توهین کرند به اقای کاشانی دستگیر بشند و محاکمه بشند که چرا این کار را کردند این از خود دکتر مصدق در زمانی که در حکومت بود و قدرت دستش بود
و حالا تصور بکنید بعد از کودتای خائنانه 28مرداد که رهبر و رأس دولت که دکتر مصدق باشه اون هم دولت قانونی دستگیر شده و زندان افتاده این میاد میگه که چی؟ من خواهان اعدام او هستم بهخاطر چی ماکه خوب میدانیم این رو همه میدانند بهخاطر اینکه مصدق راهش نمیداد که بیاد توی حکومت و هر کاری میخواد بکنه پیداست هر کاری میخواد بکنه جزء خراب کاری جزء کارهای ضد ملی و میهنی کار دیگه ایی نمیکرد»
کودتا در چه شرایطی انجام شد
کودتا در شرایطی انجام شد که مصدق تنها تر از هر زمان دیگر بود. یاران نیمهراهش او را تنها گذاشته بودند، برخی دیگر علناً به ماری در آستین او تبدیل شده بودند و اسنادش را به دشمن درز میدادند، و جز چند نفر انگشتشمار مانند دکتر فاطمی و امثالهم کسی را یارای وفای به عهد و پایداری بر پیمان نبود.
عباس مدرسی فر: یک اشاره کنم بهخاطره رفتن دکتر مصدق به دادگاه لاهه. دکتر مصدق واقعاً تنها بود و هیچکسی رو نداشت. یک مشت اسناد داشت این اسنادش رو که میخواست توی دادگاه ارائه کنه نمیتونست مثلاً توی بار ماشینی که میخواست بره بگذاره چون میدونست میدزدند اینها رو توی لباس خودش مخفی کرده بود این واقعاً ادم گریهاش میگیره از تنهایی این مرد».
یادی از روزنامهنگار مبارز کریمپور شیرازی
عباس مدرسی فر: «از دوره دکتر مصدق چیزی که خیلی توی ذهنم است روزنامهنگار وطنپرست شجاع و مبارز به نام کریم پور شیرازی است این مرد واقعاً جلیل القدر فداکار یک روزنامه داشت هفتگی بود و شنبهها منتشر میشد. روزنامش چهار صفحه داشت یعنی یک ورق روزنامه ایی چهار صفحه و مهمترین مطلبی که توی این روز نامه بود سر مقالهاش بو د سر مقالهاش هم زیاد بود مثلاً یک صفحه و نیم و گاهی اوقات هم کاریکاتور میکشید که خبر روز رو منعکس میکرد. این سرمقاله روزنامه شورش تقریبا تمام دشمن های دکتر مصدق رو هدف گرفته بود از شاه، دربار، درباری ها، آخوندهایی که طرفدار شاه هستند اخوندهایی مثل کاشانی یا افراد مجلس نشین و خلاصه کسانی که چوب لای چرخ دکتر مصدق میگذارند و اساساً مخالف دکتر مصدق و مخالف مصالح ملی هستند
من و پدرم که یک مغازه عطاری داشتیم توی همون میدون اعدام یادمون نمیرفت که صبح شنبه روز نامه شورش رو بخریم و قبل از اینکه هر کاری بکنیم سر مقالهاش را بخونیم بعد به کارمون بپردازیم»
آزادیها در دوران صدرات مصدق
«چیزی که خیلی جلب توجه میکرد، سعهٴ صدر، آزاد منشی و شخصیت والا و مناعت طبع خود دکتر مصدق بود. تو مملکتی که هیچ وقت آزادی نبود. حالا تازه این دکتر مصدق اون هم با هزار ضرب و زور و با هزار تهدید اومده سر کار کاملاً به مخالفینش آزادی داده بود مخالفینش کی ها بودند؟ یکیشون روزنامه آتش. روزنامه آتش مال یک مزدوری بود که خودش وکیل شاه بود از وکلایی که شاه تو مجلس فرستاده بود الآن اسمش یادم نیست این روزنامه درسته مخالف بود اما نه اینکه حرف منطقی حتی دروغ مثلاً تحلیلهای دروغ و ساختگی مثلاً علیه دکتر مصدق بزنه نه ناسزا میگفت بدگویی فحش، فحشهای رکیک
این هر روز در میاومد علیه دکتر مصدق. دکتر مصدق هم گفته بود بگذارید اینها آزاد باشند. اینها رو بهخاطر اینکه به من توهین میکنند حتی دروغ هم میگن کاریشون نداشته باشید.
از جمله این نشریات بهاصطلاح مزدور و خائنانه نشریه مردم فروش توده بود. این هم روزنامه مختلف داشت به سوی آینده داشت مردم بود یه چند تا روزنامه بود. اینها از اونجایی که منافع اون روز شوروی رو دنبال میکرد اصلاً کاری نداشت که ایران بدبختیش چیه مشکلش چیه یه چی نیاز داره این دولت که خدمت کار مردمه خوب بریم حمایتش کنیم اصلاً با این چیزها کار نداشت دائماً علیه دکتر مصدق، اونهم شبیه اون. اون هم با تحلیلهای سرتاپا غیر واقعی سرتاپا خائنانه علیه دکتر مصدق».
سقوط دولت دکتر مصدق، نماد سقوط تاریخی ایران بود. ایران با از دست دادن استقلال خود، به یک کشور وابسته تبدیل شد که برای کوچکترین نیازهای خود باید چشم به بیرون میدوخت.
عباس مدرسی فر: من یادمه آخر شب بود مغازه رو بسته بودیم با پدرم داشتیم میرفتیم خونه. یک مغازه لبنیاتی بود که سر راهمان بود که «معمولا» نیازهایمان را از اونجا خریداری میکردیم. یک فروشنده ای داشت که دوستمان بود و همیشه از این صحبتها با هم میکردیم. یادمه بهمحض اینکه ساعت ده، یازده شب بود، ساعت 10 شب بودم تقریبا، وارد مغازه شدیم یک جوانی بود گفت فلانی خطاب به پدرم بود. می دانی چی شد؟ پدرم پرسید چی شد؟ گفت این شاه دیگه لباس دوخته از خارج میآره که حتی خیاطهای ما هم بیکار بشن. واقعاً هر کدام از اینهایی که من میشنیدم یا خودم میدیدم، الآن شصت سال گذشته شصت و یک سال گذشته اصلاً یادم نمیرود اون صحنهاش چهره اون کسی که این حرف رو میزد.
«سازمان یافتگی» کمبود اصلی نهضت ملی
با یک نگاه کلی به کودتای 28مرداد و آن چه که بعد از آن واقع شد. یک چیز خیلی آشکار و روشن به ذهن آدم میزنه و اونهم کمبود یک تشکلیلات یک روابط تشکیلاتی یک رهبری تشکیلاتی و خلاصه یک دستگاهی که پشتوانه این مردم پشتوانه یک مملکت آینده مملکت و اینکه خلاصه این مردم در موقعی که زیر فشار قرار میگیرند از خارج به آنها حمله ای میشود هجومی میشود و دنبال یک پناه، پناهگاه و پشت و پناه میگردند، پشت و پناه مردم باشه.
من هیچ وقت یادم نمیره از روز 28مرداد به بعد تا مدتها شاید چند ماه نمیدانم. من و یا خودم تنهایی بود گاهی همراه پدرم بود دوستان خودم روبهرو میشدیم همیشه یک حرف داشتیم حالا گاهی حرفها را به زبون میآوردیم گاهی فقط نگاهها با هم حرف میزدند. حرف چی بود، چهکار کنیم؟ چه باید کرد؟ راه چیه؟ به کی بگیم؟ پیش کی بریم و خلاصه چه باید کرد؟»
آن کودتا اگر چه تلخترین خاطرهٴ مردم ایران در تاریخ معاصر تا قبل از روی کار آمدن خمینی بود اما یک درس تاریخی هم برای مردممان در بر داشت: برای کسب آزادی و حفظ آن به یک نیروی رزمنده آزادیخواه نیاز است، نیرویی که پیشاپیش تودههای مردم و به مثابهٴ پیشقراول آنها، آمادهٴ رویارویی با دشمن به هر قیمت باشد. نیرویی آگاه، متشکل و رزم آور.
عباس مدرسی فر: البته دکتر مصدق مردم رو داشت منتهی خوب تشکیلاتی نداشت که بتونه از این نفوذ استفاده کنه و جلوی دربار و ارتجاع بیاسته این چیزی بود که خود دکتر مصدق هم در قبل از وفاتش بهعنوان چیزی که مردم ایران در اینده باید انجام دهند به زبان آورده بود».
دکتر مصدق در پشت جلد کتاب الجزایر و مردان مجاهد نوشته بود امیداست که جوانان ما هم روزی اینگونه برای آزادی میهنشان مبارزه کنند