اول شهریور 1350یادآور ضربه بزرگ ساواک شاه به سازمان مجاهدین خلق ایران

اول شهریور 1350یادآور ضربه بزرگ ساواک شاه به سازمان مجاهدین خلق ایران


 سی وچهارسال پیش درظهر روز اول شهریور 1350 موج ضربات و دستگیریهای بزرگ گروههای ضربت ساواک شاه علیه مجاهدین آغاز شد


-در دوره 50 ساله قبل از آن , یعنی از کودتای 1299 و سلطنت پهلوی تا سال 1350 این نخستین سازمان مخفی و مسلحی بود که توانسته بود به مدت 6 سال (ازشهریور 1344 تا شهریور1350 ) دور ازچشم مأموران رژیم به حیات و فعالیت مخفیانه ادامه بدهد .


سازمان مجاهدین خلق ایران در شرایط فعالیت مخفی و اختناق سلطنتی , بدور از فرمالیسم و نمودها و نامگذاریهای احزاب سنتی , به مدت 6 سال حتی نامی هم بر خود نگذاشته بود و اعضای آن تشکل خود را فقط با کلمه «سازمان» می شناختند .هویت بنیانگذاران و مرکزیت سازمان نیز بر کسی معلوم نبود و تنها در سال 1348 یعنی 4 سال پس از تأسیس آن , 16 نفر که برای بحث پیرامون خط مشی سازمان انتخاب شده بودند با تاریخچه سازمان و هویت بنیانگذاران آن , محمد حنیف – سعید محسن و اصغر بدیع زادگان , آشنا شدند .اسم سازمان مجاهدین خلق ایران , بعدها در زمستان سال 1350 در زندان اوین پس از شهادت احمد رضایی بعنوان نخستین شهید مجاهدین انتخاب شد


طی 6 سال فعالیت مخفی تعداد اعضای سازمان به 214 نفر رسیده بود که علاوه بر تهران در تبریز و مشهدو شیراز واصفهان نیز حضور داشتند .دستیابی به چنینتعدادی از اعضاء در یک سازمان مطلقاً مخفی که در شرایط اختناق کامل به مبارزه اشتغال داشت , در آن زمان بی سابقه بود.


- دوره عضوگیری مجاهدین در آن روزگار جز در موارد استثنایی یک الی دو سال بطول می انجامید تا از سلامت امنیتی فر د اطمینان حاصل شود و دوران مطالعات اولیه راهم برای عضویت در سازمان به انجام برساند. جلسات اعضاء و مسئولین شان که 2 و یا 3 و یا حداکثر 4 نفر در برمیگرفت در کوهستان یا در خانه های آنها برگزار میشد. اعضای سازمان می باید در هفته یک روز به کوهنوردی و یک روز هم به جامعه گردی بپردازند و در زندگی شخصی نیز حداکثر ساده زیستی را مراعات کنند.


در سال 1348 ارتباط مجاهدین با سازمان الفتح برقرار گردید و تدریجاً شمار قابل توجهی از اعضاء با اختفای کامل به پایگاههای فلسطین در لبنان و اردن و وسوریه رفتند و پس از دیدن دوره های آموزش نظامی به ایران بازگشتند .


در تابستان سال 1349 تعدادی از اعضای سازمان در جریان اعزام به پایگاههای فلسطین در دوبی دستگیر شدند و امیرنشین دوبی متعاقباً در صدد بود آنها را به ساواک شاه مُستَرِد نماید. سازمان با طرح پیچیده ای در مرحله اول توانست عکسها و مدارک هویت مجاهدان دستگیر شده را در دوبی جایگزین نمایدو در مرحله بعد هواپیمایی که برای تحویل دادن مجاهدین ازدوبی به بندرعباس میرفت به سوی بغداد تغییر مسیر داد .سردارخیابانی , شهید رسول مشکین فام و مجاهد خلق محمد سادات دربندی ازسرنشینان این هواپیما بودند. به این ترتیب ساواک شاه هیچ چیز بدست نیاورد و نتوانست به موجودیت سازمان مجاهدین در آن زمان پی ببرد .


اما یک سال بعد ,در شهریور 1350 , در شرایطی که رژیم شاه در تدارک برگزاری جشن های 2500 ساله شاهنشاهی در آبان همان سال بود,ضربه بزرگ اول شهریور فرود آمد . علت این ضربه ارتباط شهید ناصر صادق با یک توده ای پیشین بود که به استخدام ساواک شاه در آمده بود اما داعیه مخالفت بارژیم شاه داشت . مأموران ساواک شاه آنچنانکه بعداً مقام امنیتی ساواک درزمستان 1350 در تلویزیون رژیم شاه فاش کرد , بعضاً با 25 موتورسیکلت , ناصر صادق را که خود قهرمان ژیمناستیک دانشگاه و موتورسوار بسیار ماهری بود , تعقیب میکردند و از این طریق طی چند ماه به شماری ازپایگاههای مجاهدین و ارتباطات آنها با یکدیگر در تهران پی بردند


در جریان دستگیریها و تهاجمات پیاپی ساواک که از بعد از ظهر روز اول شهریور 1350 درزندان اوین با شکنجه های وحشیانه آغاز شد و تا 2 ماه هر روز ادامه داشت, بنیانگذاران سازمان ,همه اعضای مرکزیت و بیش از 90درصداعضاء دستگیر شدند. . همچنین کلیه امکانات و تسلیحات سازمان به چنگ ساواک افتاد.


مجاهدان خلق علی باکری , ناصر صادق ,محمود عسگری زاده , رضارضایی , محمد بازرگانی و مسعود رجوی همراه با شهید بنیانگذار سعید محسن در همان روز اول شهریور دستگیر شدند . حملات بعدی ساواک به دستگیری مجاهدان شهید علی میهندوست , رسول مشکین فام و بنیانگذار شهید علی اصغر بدیع زادگان منجر گردید .


دستگیری حنیف کبیر در اواخر مهر همان سال صورت گرفت و شکنجه گران اوین به همین خاطر به جست و خیز و شیرینی خوران مبادرت کردند .


 شاه پس از دستگیری مجاهدین درآستانه جشنهای 2500 ساله که با تعقیب و مراقبت پرحوصله و چندین ماهه ی ساواک بعمل آمده بود ,سپهبد نصیری رئیس ساواک را به درجه ارتشبدی ارتقاء داد .


 رژیم شاه و ساواک سلطنتی ابراز اطمینان میکردند که توانسته اندسازمانی را که در نیم قرن سلطنت پهلوی برای نخستین بار توانسته بود 6 سال فعالیت مخفی داشته باشد , ریشه کن نموده و خطر آنرا از بین برده اند .


 آنچه باقی مانده بود فقط چندتیم یا نفرات پراکنده و تحت تعقیب, از مجاهدین بود و تعداد اندکی هم در خارج کشورکه ساواک در صدد به دام انداختن تک تک آنها بود .طرح ساواک برای به دام انداختن مجاهد شهید احمد رضایی که مسلسلهای ضبط نشده نزد اوبود, رسیدن به احمد از طریق برادرش , رضا رضایی بود.طبق طرح ساواک, رضا,عضو مرکزیت سازمان که در شماردستگیر شدگان اول شهریور بود می باید زیر کنترل مأموران سازمان اطلاعات و امنیت با برادرش احمد ارتباط و تماس برقرار میکرد .


اما مجاهد کبیر رضا رضایی که قصد فرار داشت , طرح ساواک را ازطریق ارتباطات خانوادگی به احمد اطلاع داد . متعاقباً مجاهدان قهرمانی همچون احمد رضایی, که مغلوب سلطه و سیطره ساواک نشده بودند , طرح فراررضا و بیرون کشیدن او از چنگ ساواک را به اجرا گذاشتند . به این منظور رضا در یکی از محلات قدیمی تهران به منظور اجرای قرار با احمد وارد یک حمام عمومی قدیمی شد و مأموران ساواک در ورودی آن مستقر شدند . مأمورین ساواک نمی دانستند که چرا چنین جایی برای اجرای قرار انتخاب شده است . علت این بود که این حمام یک درب عقبی هم داشت که به خیابان پشتی باز میشد و مأموران ازآن بی اطلاع بودند . به این ترتیب رضا ازدربی که تحت کنترل مأمورین بود وارد شد و بلادرنگ از درب پشتی به خیابان مجاور رفت و مجاهدین او را تحویل گرفتند و بلادرنگ به پایگاه امنی منتقل کردند .


اکنون مجاهدان باقیمانده در تهران به آخرین تجارب ساواک مجهز شدند و محاسبات رژیم سلطنتی در باره سازمان مجاهدین خلق ایران بالکل درهم ریخت .ازغندی با نام مستعار منوچهری سربازجوی شکنجه گر مجاهدین که پایان یافتن آنها را وعده داده بود , در ساواک تنزل پیدا کرد و مضحکه دژخیمان دیگر گردید . دو سه ماه بعد ازغندی مجاهد قهرمان احمد رضایی را در روز 11 بهمن 1350 برسر قرار دیگری به محاصره در آورد و قصد داشت هرطور شده احمد را به هر بهایی زنده به چنگ بیاورد . اما حماسه احمد رضایی نخستین شهید مجاهدین که خود را بر سر این قرار باهمه اطلاعات و دار و ندارش با نارنجکی در دست منفجر کرد , بار دیگر دفتر حسابهای ساواک سلطنتی را درهم پیچید . بخصوص که سربازجوی دیگری بنام اسماعیل باصری بانام مستعار حاجی نیز همراه با شمار دیگری از مأموران اوین در ترکش نارنجک احمد به هلاکت رسیدند .


7 سال بعد در 22 بهمن 1357 دیگر اثری از رژیم شاه و ساواک و بازجویانش نبود و مجاهدین دراوج استقبال مردمی از زندانها آزاد شدند وسازمان مجاهدین با سرعتی شگفت به یک سازمان بزرگ مردمی تبدیل شد . در 25 اسفند 1378 آقا محمدی معاون سیاسی رادیو و تلویزیون رژیم آخوندی درتلویزیون رژیم گفت : «گروههای تروریستی در اوائل انقلاب حدود 500 هزارمیلیشیا در کشور سامان داده بودند.... و با گستردگی وسیع هم عمل میکردند . فرقه رجوی در رأس این سازمانهای تروریستی قرارداشت ....» .


روز اول شهریور همچنین مصادف با سالگرد هلاکت لاجوردی سردژخیم اوین وجلاد خون آشام خمینی در سال 1377 میباشد که هزاران تن ازمجاهدین و مبارزین توسط او تیرباران یا حلق آویز شدند . هیولای اوین که دادستانی انقلاب خمینی را هم درتهران بر عهده داشت , توسط قهرمان ملی علی اکبر اکبری و همرزمش علی اصغر غضنفرنژادکیفر یافت .


 
لطفا به اشتراک بگذارید: