بی پرده‌‌: در جستجوی ردپای خمینی و اینکه چه کسانی در آوردن خمینی به ایران نقش داشتند



  • در جستجوی رد پای خمینی




در سال ۵۷ سیر وقایع سرعت بیشتری گرفت حرکات اعتراضی مردم و اعتصاب‌ها بصورت زنجیره یی ادامه پیدا کرد و بعد از سرکوب خونین ۱۷شهریور دیگر همه علائم نشان میداد که سلطنت شاه در سراشیب سقوط قرار گرفته است. خمینی هم تصمیم خودش را گرفت که برای تاثیرگذاری هر چه بیشتر روی وقایع منبر نجف را ترک کند و سراغ میکروفون‌های بین المللی در فرانسه برود.

خمینی خودش تصمیم گرفت به فرانسه برود یا از عراق به فرانسه اخراج شد؟

تقریبا میشود گفت هیچکدام. نه خمینی اخراج شد و نه خودش تصمیم گرفت. خود خمینی در صحبت‌هایی که بعدا میکند توضیحات مبهمی در این رابطه میدهد و یک دلیل مجهولی میدهد و میگوید خواست خدا بود:

در واقع اما این توصیه مشاوران خمینی بود که برای معرفی هر چه بیشتر خمینی به او توصیه میکنند که به فرانسه برود. یکی از این مشاوران ابراهیم یزدی بود:

خمینی در 13 مهر ۵۷ به فرانسه رفت. در مدت زمان کوتاهی که در فرانسه بود یعنی چیزی در حدود ۴ماه بیشترین مصاحبه و سخنرانی را انجام داد تا خودش رو بعنوان رهبر انقلاب معرفی کند. گفته میشود که خمینی در این مدت ۳۰۰مصاحبه با رسانه های خارجی و ایرانی انجام داده است، این امکانی بود که به عقیده سفیر سابق انگلیس در ایران هرگز در جای دیگر مهیا نمیشد

در فرانسه سه نفر کارهای خمینی را اداره میکردند: ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده و ابراهیم یزدی. آن زمان آنها نزدیک ترین نفرات خمینی محسوب میشدند. خمینی در فرانسه بدنبال جلب اعتماد آمریکا بود و از این سه نفر حداکثر استفاده را کرد. این سه نفر ارتباط خمینی با رسانه ها و یا حتی فرستادگان دول غربی را برقرار میکردند.

چرا خمینی بدنبال جلب اعتماد آمریکا بود؟ مگر همه شعارهای خمینی ضدآمریکایی نبود؟

اتفاقا این یکی از حیله های خمینی بود که در علن به آمریکا حمله میکرد تا در داخل کشور و در جامعه اعتبار کسب کند، ولی در پشت پرده مشغول زد و بند و مذاکره بود تا آمریکا به جای شاه از خمینی حمایت کند. چون خمینی میدانست که شاه به آمریکا وابسته است و اگر آمریکا دستش را از پشت شاه بردارد شاه سقوط میکند. هدف اول خمینی این بود که حداکثر توجهات را به سمت خودش جلب بکند تا بتواند خودش را بعنوان مخالف اصلی شاه عنوان بکند و بعد بتواند در مذاکره با غربی ها از آنهاامتیاز بگیرد

خمینی برای جلب اعتماد آمریکا چه قولهایی داد یا چه قراردادهایی بست؟

آن زمان دوران جنگ سرد بود و تهدید اصلی غرب شوروی و حکومت‌های کمونیستی بودند. خمینی هم که این را می‌دانست از قبل در پیام‌ها و مصاحبه هایش روی عدم اتحاد با گروه های مارکسیستی تاکید میکرد:

علاوه بر این خمینی هرگز از مبارزه مسلحانه علیه شاه حمایت نکرد و بقول خودش فرمان جهاد صادر نکرد، یعنی خمینی حواسش بود که خودش به هیچ وجه به نیروهای انقلابی و سازمان‌های چریکی میدان ندهد، هر چند که در عمل نهایتا این نیروها پشت فرمان خمینی نماندند و در روزهای آخر انقلاب با حمله به پادگان‌ها و مراکز سرکوب رژیم شاه گام آخر انقلاب را برداشتن.
از طرف دیگرخمینی در موارد زیادی از ارتشی‌های شاه تعریف و تمجید میکرد تا نگرانی آمریکا نسبت به سرنوشت ارتش را برطرف بکند که هر چیزی بشود ارتش شاه دست نخورده می ماند.


در کنار اینها خمینی انبوهی وعده های دروغ هم میداد از دادن آزادی و دموکراسی تا برابری زن و مرد، ولی در این مقطع هرگز اسمی از حکومت ولایت فقیه نبرد.

اینها صحبت‌های کسی است که در اغلب این مصاحبه ها نقش مترجم خمینی را داشته است. اینکه واقعا این افرادی که برای خمینی همه کارهایش را در فرانسه ردیف میکردند از باطن و نیات خمینی با خبر بودند یا نه را ما نمی‌دانیم.. ولی اینکه خمینی تا جایی که توانست از آنها استفاده کرد تا حمایت غربی ها را بدست بیاورد قطعی است. چون سرنوشت شان این را اثبات میکند.

مگر سرنوشت این سه نفر چی شد؟

هر سه نفر از اعضای شورای انقلاب خمینی بودند و در مرحله اول بعد از انقلاب به پست و مقام دولتی رسیدند ولی در مراحل بعد که خمینی میخواست حکو

متش را یکدست بکند و دیکتاتوری مطلقه اش را حاکم بکند همه شان را کنار گذاشت:

ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور نظام بود که توسط خمینی تحلیف شد ولی در روز ۳۱خرداد ۱۳۶۰ عزل شد

ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت بازرگان بود که بعد از ماجرای گروگان گیری در سفارت آمریکا استعفا داد و دیگر تا پایان عمر با اینکه در ایران بود ولی دیگر هیچ وقت صلاحیت او برای دریافت مناصب دولتی تایید نشد.

صادق قطب زاده، وزیر خارجه دولت بنی صدر بود و مدتی هم مدیریت رادیو و تلویزیون را به عهده داشت ولی در سال ۶۱ بعد از گرفتن یک فیلم اعتراف تلویزیونی به اتهام توطئه علیه نظام اعدام شد.

تا زمانی که خمینی در نوفل لوشاتو بود حداکثر استفاده را از قطب زاده و یزدی کرد.. اما بعدش...

طرف حسابهای غربی هم هیچ شناختی از خمینی نداشتند و همین که این افراد را که تحصیل کرده دانشگاه های غربی بودند در کنار خمینی میدیدند فکر میکردند به خمینی میشود اعتماد کرد. در برنامه بعد خواهیم دید که در کنفرانس گوادلوپ چه تصمیماتی گرفتند و خمینی از طریق همین واسطه ها چه پاسخهایی به طرف حسابهای غربی داد.

 
لطفا به اشتراک بگذارید: