مستند دانستی ها - کرم چاله ها- نژادها- قسمت 35 – ۵ آذر۹۶
مستند دانستی ها - کرم چاله ها- نژادها- شماره 35 – ۵ آذر۹۶
چه اندیشه ای هست که به تولید نفرت ، جنگ و کشتار دسته جمعی کشیده میشه؟
این یکی از ارزشمندترین سوالات جدلیست که ما هربار می تونیم بپرسیم.
آیا تفاوت نژاد هاست یا نه، تنها یه نوع نگاه ناهمسان است؟
آیا آنها از پایه از هم جداند ؟ آیا نژادِ برترِ آینده یِ بشری به عقب نگاه میکنه؟
و همه ی ما رو به گونه گستردهای به عنوان نسل پست میبینه؟
آیا نژاد برتری هم بوده؟
-فضا_زمان ، خودِ زندگی
-اسرارِ عالمِ وجود، در کرم چاله ها نهفته اند.
آیا نژاد برتر هست؟
صحبت از اختلافات نژادی،و محدود کردن شما ؛
باعث برافروختگیِ خشک اندیشیهای شدید است
بوسنیایی و صرب ،ژاپنی و کره ای ، سپید و سیاه
در تاریخ به طور پیاپیی باور بر این موضوع بوده که گروهی از نطفه بر گروهی دیگر برتر است.
اما اکنون ما در روزگار فنآوری دی_ان_ای هستیم
ما میتونیم چیزهای خرد و جزیی گوناگونی رو بچنگ آوریم
در این رشته های نازک شیمی
و شاید هم کشف کردیم
چه آنها آفریقایی ها رو ساختن
چه نه
تنها در نگاه هندیها متفاوتند
اما همچمین فکر میکنیم گوناگونن
علم مدتها مورد سوء استفاده قرار گرفت و تکیه گاه واپسگرایی بوده است
اما شهامت پرسیدن چگونگی گوناگونی ما مهم است.
چون پاسخها میتوانست به ما بگوید ، همهی گونههای بشر به کجا رهبری شده است
من میان همسایگان سیاه پوست ساکن می_سی_سی_پی بزرگ شدم.
من پیش خودم هرگز فکر نمی کردم از کسی بهتر یا بدترم
اما در همه گرداگرد شهر، نشانه هایی از این که مردم دیگر اینگونه اند وجود داشت.
دکتر مارتین لوتر کینک
یک رویا از برابری نژادی درسر داشت
و در50 سال گذشته، ما گام هایی رو به سمت جهانی بدون حساسیت به رنگ برداشته ایم
اما دانشمندان همچنان در تلاش برای یادگیری مفهوم نژاد هستند اگر معنیای وجود داشته باشد.
آیا نژاد هرگز معنای علمی دارد .
آیا نژاد تنها در ژرفای پوست است؟ یا چیزی داخلی و ناپیداست که مجموعه ای از نژادهای جدا را شامل میشه.
-زیست شناس انقلابی اندی روی
فکر می کند ما می تونیم بفهمیم معنای «نژاد» چیه.
او با نگاه به دیگر گونهها، احساس میکند برای پژوهش کردن متولد شده است.
اندی روی
پدر و مادرم هر دو برای مدرک دکتراشون
در دهه پنجاه میلادی بر روی پروانه ها کار میکردن.
خب با اینکه تنها پنج سالم بود من رو هم شیفته می کردن
و من به عنوان یک بچه ، گروه کوچکی از پروانهها رو داشتم.
از آغاز به طور قطع در دی_ان_ای من چنین حسی بوده .
اندی ، روی پروانه های هلکنیوس پژهش می کند (نوعی پروانه)
او طرح باله های لرزان....
آنها را در در سر تا سر نیمکره غربی دنبال کرده
او به همان اندازه که توسط باله های نشاندار ِاستادانهاشان مسخ شده است , همزمان میداند زیبایی اشان تنها ظاهری است.
آنها پروانگان سمی هستند و الگوهایی تقلیدی برای طرح باله هاشون دارند.
بدین ترتیب این واقعیت که مزه ی بدی دارند را همواره به مهاجمین بالقوه و پرندگان
اعلان میکنند.
چنانکه بیشتر پروانه ها نمونه رنگهای رایجی رو به نمایش میگذارند
برای پرنده ها آسانترِ که اونو راست بپندارند....که
....خیله خب ، این یکی از اون رنگای قرمز و زرده، اونا مزه ی بدی دارند.
تنهاش میگذارم
اما پروانگان هلیکونیس در همه جا شبیه هم دیده نمیشوند.
یک گروه از تبار امریکای جنوبی در طرح بالههایشان به طور فراگیری نسبت به گروهی دیگر که تنها در کرانه ی رود ساکنند ناهمسانند یا از دیگر هم نوعانشان که بر بستر کوهها هستند.
این یک جعبه از پروانه هاست که همه از یک نوعند.
در گویان فرانسوی زبان، یک گروه بال پیشین آن قرمز است و باله ی عقبی از پایه مشکی است
و پس ، روبه جنوب، شما تلالویی از قرمز با ناحیه ای از زرد دارید.
این دو ستون، اینجا رنگهاشون گوناگونند.
نمونه طرح های گوناگون باله ها چه بسا به دست رنگها و نمونه ها یی که آشکارا بیشترین پایداری رو در جمعیت پرندگان بومی داره، سوق داده شده اند .
اما بر این ناهمسانیهای _ظاهری رنگارنگ میتونید نام نژاد بگذارید. به نظر از درون سرشتی یکسان دارند
آنها مانند هم رو، بو میکشند. همدیگر را تشخیص میدهند
برای بقا نسل جفت گیری میکنند و به همین دلیل آنها فرزندان دو رگه میزاند.
فرزندان دو رگه به طور فراگیری چه برای رشد و پیشرفت و چه از دید سلامتی بسیار خوبند.
توانایی باروریشون باعث میشه تخم ریزی کنن.
عمر این پروانه ها همه شبیه همند
و برای دفاع کردن در مقابل دشمنان یه یک گونه با سم سازش پیدا کردن.
دگرگونیها تنها در ژرفای پوست ظاهر میشوند
از نظر زیست شناسی مانعی برای جفت گیری نژادها وجود نداره، این برای بشریت هم درست است.
و بدون توجه به پشتوانه ی قومی ما، طول عمر همه انسانها بسیار شبیه هم میباشد
آیا ما به مانند پروانه های هلیکونیس هستیم؟
یا این همه، آیا تفاوت ما تنها به رنگ پوست برمیگردد؟
در سال 2000 زمانی که رییس جمهور ، کلینتون پایان «پروژه ی ژنوم انسان» اعلام کرد.
جواب «آری» پدیدار شد.
یکی دیگر از ده ها پژوهش ژنتیکی
کمی این عدد را به 99.5% ارتقا داده اند.
اهمیتی نداره شما کی هستید، یا اهل کجایید، تنها نیم درصد از شماره ژنتیکی ، ویژه خود شماست.
چه نوع دگرگونیهای نژادی میتونستند مانند این نیم درصد باشند؟ شاید به مقدار فراوان.
ژنهای انسان و شامپانزه تنها نزدیک سه درصد ناهمسانی دارند.
همینقدر ناهمسانی برای ساختن مغزی از پایه بزرگتر و هوشمندتر کافیست.
جان هاکس پیشتاز علم انسان شناسی نخستینی در دانشگاه پزشکی ویسکانسین است.
او بر روی استخوانهای انسانهای باستانی پژوهش میکند.
پیگیری چگونگی دگرگونی ما ....از هنگامیکه تبار تکاملیمان در شش میلیون سال پیش از نژاد شامپانزه ای جدا شدند
هنگامیکه نگاه فشردهی به چرخه ی تکاملمان میندازیم
میبینیم مانند میمون های انسان نما سر پا شدیم و سپس دست سازهایی با ابزار های سنگی ساختیم و صاحب مغزهای بزرگتر شدیم.
و همه اینها رویدادهای بزرگیه که میلونها سال پیش رخ دادند.
اما بیشترین کار من در چند سال گذشته روی بخش پایانی زمان تکاملمان بوده است.
از زمانیکه افریقا را ترک کردیم به سمت مردمی که امروز هستیم،پیشرفت کردیم.
امروزه اندیشمندان موافقند، 50,000 سال پیش که بشر متمدن به خارج از افریقا مهاجرت کرد. پیشرفت جداگانه ی نژادها شروع شد.
تجمع رنگدانه ها در پوستِ تیره... باقیمانده یِ نیروی نگهبان در مقابل اشعه های فرا بنفش بود.
اما به دلیل اینکه بشر به سمت جاهای دورتر شمال حرکت کرد.
پوست تیره راهبند نور زیاد آفتاب شد و تولید طبیعی ویتامین _دی ...در لایه هایِ ژرف پوستمون را کاهش داد.
برای اروپا و چین مردمی با پوستهای روشنتر بمراتب بهترند.
برای آنها که به امریکای جنوبی و جنوب هند مهاجرت کردند پوست تیره تر در برابر آفتاب از آنها نگهبانی میکرد.
اما پژوهشهای «جان» نشان میدهد که گروه های تک نژادی کنونی طی هزاره ها به پیشرفت ادامه دادند و وجوه دگردیسی میان گروههای نژادی کاری به مراتب ژرف تر نسبت به پوست ماست.
هنگامیکه بررسی این نمونه جمجمههای باستانیِ که از زمین خارج شدن، را آغاز کردم
از 5000 سال تا 10000 سال پیش در این نمونهها میتونیم دگرگونیهای بسیار روشنی رو ببینیم.
همچنانکه در زمان پیشروی میکنیم، انداره مغز دگرگون شده، دندانها تغییر کردند.
پس در اینجا برخی از انواع دگرگونی که در مردم نواحی گوناگون ناهمسان ست را مشاهده میکنیم.
خب ، اینجا ویژگیهایی روی جمجه هست که با آن میتونید آسیایی ها رو روبروی اروپاییها توصیف کنید.
جان فکر میکند گوناگونیهای نژادی در جایی، بسیار ژرف تر از استخوانها جاریست.
او بر این باور است، همزمان که انسانها در سرتاسر جهان مهاجرت کردند. کمابیش هر نمودی از زندگی حتی کارکرد مغزهای ما دگرگون شده است.
-چه چیز یک نژاد رو از دیگری جدا میکنه؟
در 50,000 سال پیش از هنگامیکه گروه کوچکی از مردم مهاجرت به خارج از آفریقا رو آغاز کردند.
پیشرفتِ متفاوتِ بدنی و فراوانی را داشته ایم.
شاید چه ناهمسانیهای نامریییی وجود داشته باشه؟
تنها دی-ان-ای ما چقدر تکی بدون مقصد حرکت کرده است ؟
انسانشناسِ نخستینی جان هاوکس .... در حال پیگیریِ دگرگونیهای ژنهایِ ما در سراسرِ هزاره هایِ گذشته است.
و چیزهای گیج کننده ای رو شناسایی کرده است.
دی-ان-ای ما عاشق قمار کردنه.
خب، هنگامیکه به مسیر دگرگونیهای دی-ان-ای نگاهی میندازیم.
گونه ای از ژنهای ما هست که به قمار معتاد هستند.
چهار امکان بنیادی جفتی دارند
و اینجا خب ما چهار رنگ از مهره ها رو داریم، این شبیه توالی دی _ان_ای هست.
بجزء اینکه دی_ان_ای شما به اندازه زیادیی درازتره
در این مسیر آثار تکاملی روی توالی ژنها، به عنوان باز تولید زنجیره ی ژنهاست.
یک پایهِ جفت، توانایی داره که از مرحلهی بازتولید خارج بشه
و یک ناهمسان، جایگزین جایگاه پیشین بشه.
چون ما شمار فراوانی دی _ان_ای های شخصی رو بهم پخش کردیم.
این شخصیتها به راههای گوناگونی برده شدند.
هنگامی که یک جهش در مکانهایی ناگهانی رخ بده، میتونه دلیل یک مشکل بزرگ بشه یا میتونسته یک برتری بزرگ بشه.
بین هر نسلی دی_ان _ای نزدیک 60 تا از این توالیها را به گونه ناگهانی میسازه
گاهی زمانا به هدف میزنه و برنده ی تمام پولها میشه.
گاهی هم، بیکم و کاست ورشکسته میشه.
در بیشتر زمانها ، این جهشها راه به جایی نمی بره.
اما همه ی این دگرگونیهایی که ما رو نکشتند، به نسلهای آینده به ارث میرسند.
درست مانند مولکول های سنگوارهی، به بقا ادامه میدن و این فسیلها راهی رو برای تخمین به «جان» داده و اینکه عمر هر بخشی از ژن چقدره؟
و اینکه عمرشان طولانی تر از اشیاء اطرافمون بوده.
بیشتر جهشای ناگهانی از گوشه و کنار جمع آوری شده.
بخش اندامی، پایایی مشابهی رو داشته اما همچنانکه به بخشهای دورتر و دورتر میرید.
بیشتر شبیه جایگرینی و مبادله با دیگر توالی و زنجیرهی ژنها بوده.
در بخش طولی، جایگرینی و مبادله ای نبوده که این به ما یک انگاره میده.
اینکه چند وقته که در گوشه و کنار جمعیتی بوده.
به این دلیل که این درازایِ ژنهای پیرامونی بوده.
بیشتر شبیه اینه که ما دگرگونیهای ناگهانی خواهیم داشت.
آن هنگام که جان و هم قطارانش در مناطق جمعیتیِ اروپا ,آفریقا و آسیا از شگردِ ژن_تاریخی استفاده میکردند.
در شگفتی بزرگی فرو رفتند چرا که بسیاری از ژنها جوانتر از چیزی بودند که انتظار می رفت.
به چه چیزی که در بسیاری از آنها بود پی بردیم ؟
شواهد نشون داد براستی با چه سرعتی این دگرگونیا سازش پذیرند.
در مورد 2000 منطقه داریم حرف میزنیم که این یکی از بخشهای دیگر جهانه ؛
سازشهای تازهای که براستی دستخوش دگردیسی بوده.
ما از پیدا کردن اعداد بسیار بزرگ شگفت زده بودیم.
«جان» انتظار داشت که تنها بخش ناچیزی از ژنهای انسان بتونه بخشی از نشانههای جهشهای گذشته را نشون بده.
اما به جاش او حدود 7% از ژنهای انسانی رو کشف کرد که به چارچوب جدیدی جهش داشته.
در این 10000 الی 20000 سال برخی از این ژنها تنها در برخی از گروههای ویژه نژادی پیدا شده است. این جهشهای ژنتیکی تنها ویژه رنگ پوست نیستند و البته نمود فیزیکی این دگرگونیها ژرفای بیشتری داره.
چیزی که چه بسا در نمونه ها به درستی مشهود ....هستن
نمونه هایی که در اون نوعی بیماری جدید موجوده اینکه برخی از مردم در مقابلش
استراتژی مقاومت رو پیشرفت دادن.
خب برای نمونه مالاریا یک بیماریست که برای 5000 سال یک عامل بیماری زا برای بشر بوده.
در همه زمانها در بخشهای جمعیتی آفریقا ، جنوب آسیا، برای اینگونه بیماریها سازگاری جدیدی توسعه یافته.
اما «جان» گمان میکنه نیروهای محرک دیگری در دگرگونیهای ژنتیکی تمدن ما وجود دارد.
بدست بیشتر دانشمندان انقلابی از جمله پدر همه ی اونا چارلز داروین اندیشه ای در مخالفت با جان پیش کشیده میشه .
داروین در مورد نیرو هایِ دشمنِ طبیعت صحبت کرده، تابش شدید آفتاب بروی ما،
سرما ی زمستان اینها به زبان ساده تغییرمون میده به به این دلیل که ما مجبور به سازگاری با محیط زیستمون هستیم.
و در سیر تکامل بشری تونستیم که این چیزها رو بسازیم.
ما تونستیم ساختار خودمون را هم جهت انطباق با محیط تغییر بدیم.
و خب نگرشی بوده که بشر مجبور به دگردیسی زیستی نبوده.
برهان داروین این بود که کشاورزی ، زیستگاه ، لباسها باید دگرگونیهای ژنتیکیمون را به این دلیل که ما شروع به محافظت کردیم، متوقف کند.
اما پژوهشهای «جان» نشان میده که مسیرهای متفاوتِ انتخابها در زندگیه گروهها ی بشری، در بخشهای گوناگون عالم میتونسته در واقع برانگیزنده دگرگونیهای ژنتیکی بشود.
بگمانم، بهترین نمونه از چگونگی تکامل فرهنگمان که روی دگرگونی ژنتیکی موثر بوده نوشیدن شیر است
اکنون ، برای پستانداران بزرگسال دستیابی به شیر طبیعی نیست
اما اگر شما به تلاش برای دستیابی به شیر فکر کنید
...به دوشیدن شیر گاو
این یک کار طبیعی نیست .شمار بیشماری از جمعیتها بوده که با انواع حیوانات اهلی سازگاری پیدا کردند.
پنج تا از اونا در جهشهای جدید پیشرفت کردهان بگونهای که همچون بزرگسالان توانایی گوارش(هضم) شیر با شکر را دارند.
این جهش بسیار گسترده ای در شمالی ترین بخش اروپاست. اما اگر شما به بخش دیگری از جهان مانند چین برید ، مردم کمی توانایی نوشیدن شیر را دارند.
اما در حقیقت توانایی گوارش شیر را ما ماندگاری لاکتوز مینامیم که از اون نسخه های جدید دگرگونیهاست که بسیار شگفته.
و تمام این رخدادها در گروههایِ مردمییی، رخ داده که اونها فرهنگشون رو دگرگون کرده بودن.
شبیه تغییرات آبوهوایی، گروههای نژادی در جاهای گوناگون زندگی میکنند.
خب این قوانین و واقعیت اجتماعاتشونه و دی-ان-ای اونا توسط سازش پذیری به چالش کشیده میشه.
و دی ان ای ما خودش را با مرحله جدید انطباق داد
اگر شما یک انسان هستید مجبور به ادامه دادن و معامله با بقیه ی مردم هستیدومجبور به بقای نسل هستید
و فرهنگ، محیط زیست شما رو میسازه
سازگاری ژنتیکی شاید حتی کارایی مغز مارو تغییر بده
جان و هم قطارانش نزدیک به 100 جهش، در ژنهای کنترل شیمیایی مغز که مکانی رو گرفته شناسایی کرده اند
از هنگامه ی مهاجرت بشری از افریقا یکی از اون متغییرهای ژنتیکی با نام
(دی ،آر ،دی ،چهار) شاید حتی برانگیزنده مهاجرت از نخستین مکان بوده باشد.
وقتی که ما با شکیبایی برای داشتن تلاش میکنیم.
اونا بزرگترین شانس رو برای داشتن این ژن دارن. یکی از امکانات شدنی اینه که احتمال جابجایی بیشترو برای مردم آماده میکنه.
به نظر میرسه جهش که بطور عادی کشف شده. بیشترین سهمو در زندگی جمعیتی خارج از افریقا در 50000 سال گذشته داشته است.
اون به عنوان «مهاجرت ژنتیکی» نامگذاری شده است.
به دلیل اینکه این ویژگی ها علاقه به کانون دگرگونیها و جهشهای تند دارند. برای جابجایی اجداد ما بسیار کار آمد بوده اند.
با توجهی کوتاه به کارامدی ناچیز دنیای جدید کنونی، بی حرکتی جامعه رو شاهدیم.
بهترین نمونه، ژن هست که آشکارا انتخاب شده است و اثر شدید رفتاری دارد.
در پارهای مسیرها بر مغز تاثیر گذار است.
اما چیزهای دیگری هم موجوده و نمیدونیم که چی انجام میدهند.
اما میتونیم بگیم که در مغز قابل بیان هستند.
اونها به صورت بالقوه بسته به رفتار و منش در برخی مسیرها هستند.
اما ما نمیدونیم چه تغییراتی هستن.
این گمان که شاید تغییرات ژنتیکی برروی مغز، پشتیبان پیشرفت بشری در سراسر عالم است. شاید منجر به سوال گیج کنندهای بشه.
شاید برخی نژادها نسبت به بقیه هوشمندتر شده باشند؟
این گمانیه که راه به دودستگی در سطحی بالا میبرد,
اما این گمانه زنی در میان دانشمندان مورد کشمکش است
و نتیجه گیری شون برانگیزانده ی خشم شده است.
نژاد، واژه ایست که باعث تحرکات سخت عاطفی می شود
برخی دانشمندان فکر میکنند دگرگونیهای ژنتیکی بین ما بسیار ناچیز است که حتی بخواد واژه ی نژاد حس بشود.
اما فهم چگونگی شکل گیری نژاد و خب چگونگی ادامه اش از بزرگترین مسایل مهم علمی است.
ویژگیای که باعث شکل گیری انسان از دیگر گونههاست، بطور باور نکردنی از مغز پیچیده ی ما سرچشمه گرفته است.
اما آیا مغز نژادهای مختلف باهم دیگه فرق میکنه؟
آیا اونا میتونند هوشمندتر باشند؟
روانشناس نامداراستنلی کارن سالهای زیادی رو در مورد ناهمسانیهای هوشی صرف کرده البته نه در میان تفاوت نژادهای مردمی ؛ بلکه در تفاوت گونه سگها.
سگها ....در زمینه ی مهندسی ژنتیک اعجاب آورند
چون به سادگی انواع اونارو جدا از هم نگهداری کردیم.
میدونید والدین سالمند من اهل روسیه بودند بودند. اما من یک سگ شکاری طلایی داشتم(و پدربزرگش یک سگ طلایی اصیل شکاری بود و جدش هم همانگونه بود, بنابراین ، کمترین آشفتگی رو در ژنوم داشت.
بشر برای دست کم 14000 سال سگها رو به صورت سامانمند بازتولید و مهندسی کرده. دگریسیهایشان فراخور با نیاز های ما بوده است. استنلی هوش بیشتر از 100 گونه اونها رو سنجیده.
خب ما میتونیم سگی رو متفاوت از شرایط هوشیشون برای بهسازی نژادی داشته باشیم.
اگر شما یک بچه ی زیر 18 ماه رو بگیرید و یک دستمال بالای سرش قرار بدید
فکر میکنه جهانو ترک کرده و اونجا نشسته بنابراین؛ اگر مونتانا یک توانایی فکری فراتر از یک بشر 18 ماهه داشته باشه. اون بایدخیلی تند حوله رو از رو سرش پرت کنه.
حاضری مونتانا؟ برو
...نتایج آزمایشات، استنلی رو متقاعد کرده که تفاوتهای بزرگی در هوش سگی
از گونهای به گونه دیگه موجود است.
کارن جهان به کدام سو رفته است ؟
خیله خب ؛ چه سگ خوبی و پس از اون من یک تازی شکاری پا کوتاه داشتم و کارش به عنوان یک سگ هوشمند سرگرم کردن نوه های منه.
بیگلز یکی از هفتمین اسامی است
خب این نیمکتی که من هم اکنون روش نشستم. تربیت پذیرتر ِنسبت به بیگلزه
بهترین سگها در شرایط هوشی بوردر کولی هستند
که پس از اون پودلها قرار دارن.
برخی از مردم میپرسن : «پودل ها» اون سگای پشمالوی لوس
نه، پودل یک سگ شکاریه
خیله خب؟
و نمی پرسه برا ی اینکه موهای احمقانه ای داره
اگه برخی از سگها نسبت به بقیهاشون باهوشترند.
چرا مشابه سگها برای حیوانات دیگر این نمیتونه درست باشد ؟
در دانشگاه دلوار جامعه شناس لیندا گات فردسون
در دو دهه ی گذشته آزمونهای هوشی رو تحلیل کرد او مدعی است اونها یک چیز ریزبینانه را فاش کردن و اینکه رابطه بین هوش و ژنتیک و نژاد سنجش پذیر است.
لیندا گات فردسون
برای ویژگی پیچیده ای شبیه هوش تعداد ژنهای تاثیر گذار کمی بوده است,
شمار زیادی از اشخاص به مسیری هول داده شده یا همچین چیزی
و اونا بسیار بسیار سخت مجبور بودن جایی رو پیدا کنن
بهره هوشیهای (آی کیوهای )ویژه، بسیار بسیار گوناگونند
چون گندمی در ماسه هاسته همچون سوزنی درانبارکاه
اما لیندا باور داره گوناگونیهایی که وابسته به ژنهای ما هستند.
نمونه ی جنجال برانگیز ند
بنابراین هر ا الگویی دارای شناخته
لیندا گات فردسون
خواهر و برادر هم با هم تفاوت دارند.
شاید تفاوتهایی از لحاظ رفتاری داشته باشند و اونا چه بسا بهره هوش ناهمسانی داشته باشند.
میانگین تفاوت بهره هوشی بین خواهر با برادر 12آی -کیو ست.
اگر شما خواستید سنجش ی ناگهانی در مردم انجام بدیدن. مانند قدم زدن در ماسه های ساحله.
ممکنه شما بپرسید «خب چه تفاوتهایی بین این مردم هست»؟
به شیوه میانگین ؛ بهره هوشی آنها تفاوت غریبی به میزان 17 آی کیو داره
خب شمااز دید زیست شناسی خواهر و برادر رو دیدید
بنابراین بین نسل دوم و سوم فرق است همانطور که در خیابان نسل های مختلف را می بینم
غریبگی ژنها در این هم خونان خیلی بیشتره.
کشمکش لیندا اینه که چرا اینها هوش خیلی بیشتری دارند.
گزارش او از این اطلاعات پیشرو تر از یک جدل فکری بین نژادها و دگرگونیهای ژنتیکی است.
شاید به تفاوتهایی در میانگین هوشمندی این نژادها برسین.
لیندا گات فردسون
من گمان میبرم که سه چیز موجود است.
دو قانون در مورد گوناگونی انسانها هست
یکیش گونه گونه ی بشری در چهارچوب همه گروهها و
همچنین درجه بندی بین گروهها هست.
بنابراین گاه به گاه برخی تفاوتها ی بزرگ میانگینی آنجا هست
بین گروههای قومی نژادی میانگین هوشی هر گروه از مردم در سرتاسر یک منحنی نموداری پخش شده هستند.
به طور میانگین بین حدود 70 تا حدود 130 در خارج از این دو تا بخش پایانی هستند.
اما بیشتر مردم دور همین میانگین جمع شده اند.
اینجا تفاوتهایی از نظر میانگین هوشی بین گروههایِ قومیِ نژادی وجود دارد.
میانگین هوشی سفید پوستها به گونه قراردادی 100 است.
سیاه پوستان در ایالات متحده و سایر ملل غربی میانگین 85 اسپانیایی ها میانگینی حدود 80 خواهند داشت.
امریکاییهای بومی هم همین مقدار دارند و بعد ژاپنی ها و چینی امریکاییها
بالاتر از میانگین سپید پوستها رو دارند.
و پس از آن یهودیان آلمانی گویا نزدیک به 110 تا 115
پژوهشهای لیندا از وی یک دانشمند نکوهیده ساخته تا جایی که وی را نژاد پرست خوانده, کشمکش او را رد میکنن.
نکوهشگران او استدلال میکنند نتایج آزمون های هوش وی وابسته به عوامل اجتماعی و اقتصادی هستند و به سختی کج بینی شدهاند.
تغذیه ی دوران کودکی ودر دسترس بودن مراقبتهای پزشکی می توانند به طور گسترده ای بین گروه های نژادی دگر گونی ایجاد کنند.
اگر شما در نزدیکی یک همسایه ی خوب با مدرسه های غیر سودبر برجسته باشید
شما به گمان زیاد به آزمون هوش دانشگاهی خو گرفته بودید.
و اگر شما در همسایگی آنها زندگی میکردید به گمان زیاد آسیایی یا سفید میبودید.
همچنین نگرانی هایی وجود دارند بر سر اینکه آیا سوالات آزمونی یک سو گرایی فرهنگی دارند.
یک بازخوانی خشکمغزانه از این فرض که میانگین هوش سفید پوستان 100 می باشد.
آیا نژادی زیرکتر از دیگری است؟ به این وابسته است که زیرکی را چه معنی کنید؟
آیا می توانستیم ضریب هوشی بالای هنرمندی مانند پیکاسو یا رهبری سیاسی مانند گاندی رو پیش بینی کنیم؟
هوش یک وسواس فکری محدوده. هیچگاه دو فرد، صرف نظر از نژادشان شبیه هم فکر نمی کنند.
بنابراین اینجا سوال جدیدی بوجود می آید.
اگر مغز نژاد ها مشابه هم باشند
حالا ؛ آیا همیشه این واقعیت ثابت خواهد بود؟
ما همچنان در حال تکاملیم. آیا مغز ما میتونه یک روز به همان متفاوتی بوردر کالینزها و بیگلزها باشه؟
تکامل به هستی بشری -- بخششی باور نکردنی داده است.
شبکه ای از سلولهای چشمگیرعصبی، همهمه ای دور و بر سرمان
منجیق هوشمند بشری، رشد بافت نرمی است از 1359 گرم که ترازی به مراتب بالاتر از دیگر انواع به ما داده است.
چقدر این رشد میتواند رو به جلو برود؟ آیا سرانجامِ ِ تکامل ما به نژاد برتر کشیده میشود و نسلی فرا هوشمند خواهد شد؟