This browser does not support the video element.

سالروز آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی از زندانهای دیکتاتوری شاه – ۳۰ دی

سالروز آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی از زندانهای دیکتاتوری شاه – ۳۰ دی


گرامیداشت ۳۰ دی سالروز آزادی آخرین زندانیان سیاسی از زندانهای دیکتاتوری شاه

سخنان مسعود رجوی 4بهمن57:

به آنهایی که در زیر شکنجهها خداو خلق را میطلبیدند به یاری, میگفتند ,کدام خلق؟ بمانید و بپوسید اینجا جزیرة ثباته. دیگه خبری نیست, خبری هم نبود. ولی ما میگفتیم : ” الیس صبح بقریب؟“

مگه میشه خورشید را کشت؟مگه میشه باد رو ازوزیدن بازداشت و باران را از باریدن؟

مگر میشه اقیانوس را خشک کرد؟مگرمیشه بهار را ازآمدن بازداشت, مانع روئیدن لاله ها شد؟ و مگه میشه ملتی رو تا به ابد اسیر نگه داشت؟نه پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایران

 

30 دی یک روز بزرگ در تاریخچة آزادی

 30دی سالروز تحقق شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» در سال1357 است. این شعار که به صورت یکی از شعارهای اصلی تظاهرات و قیام های مردمی در زمان شاه در آمده بود، در چنین روزی با آزادی آخرین زندانیان سیاسی در رژیم شاه بهنتیجةنهایی رسید و پیروز شد که نقطه اوج آن آزادی مسعود رجوی برجسته ترین زندانی سیاسی در دیکتاتوری شاه بود.

 در آن دیماه خاطرهانگیز در سال 1357، پس از در هم شکستن طلسم اختناق و اوجگیری قیامها در سراسر ایران, دیکتاتوری سلطنتی تحت فشار مردم و هم چنین فشارهای بین المللی برای آزاد کردن زندانیان سیاسی. سر انجام در شبانگاه 30 دی مجبور به آزادکردن آخرین گروه زندانیان سیاسی شد . آن روز در میان آن زندانیان مسعود رجوی نیز از در آهنی و سنگین زندان عبور کرد و مردم آن امید را در آغوش گرفتند بله! آن شب، سه هفته پیش از سرنگونی رژیم شاه، آخرین گروه زندانیان سیاسی که پیشتر از اوین به زندان قصر منتقل شده بودند, تحت فشارهای مردمی که روزهای متمادی در مقابل زندان قصر تهران خواهان آزادی آنها بودند از سلولها و دخمههای سیاهچالهای دیکتاتوری آزاد شدند. چهار روز قبل یعنی در 26 دیماه شاه از کشور گریخته بود و دیگر مانعی برای آزادی آنها وجود نداشت. به این ترتیب مسعود رجوی، اشرف زنان مجاهد وسردار شهید آزادی موسی خیابانی درشمار آخرین نفراتی بودند که از زندان آزاد شدند. شاه بعدا درخاطراتش نوشت که بزرگترین اشتباهش آزاد کردن تروریست ها از زندان بوده است. بیم آن می رفت که زندانیان نگهداری شده که رژیم شاه تا آخرین دقایق از آزاد کردن آنها سر باز میزد, در یک صحنه سازی توسط ساواک شاه به قتل رسانده شوند . از این پیش تر شماری از زندانیان توسط بازجویان اوین بوسیله سیانور به شهادت رسانده شده بودند. قبل از آن هم در 30 فروردین 1354 بیژن جزنی و شش تن از یارانش همراه با مجاهدان خلق کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل با محمل ساختگی فرار در تپههای اوین به رگبار بسته شدند و به شهادت رسیدند. اما در شبانگاه 30 دیماه 1357 ساعتی قبل از آزادی مسعود اشرف وموسی و مجاهدان همراهشان و نیز آخرین گروه از زندانیان چریکهای فدائی, مردم تهران و جمعیتهای دیگری که از شهرستانهای مختلف آمده بودند, پیرامون زندان قصر تجمع کرده و آزادی فوری و بلادرنگ زندانیان را خواستار شدند. همزمان خانوادههای مجاهدین و چریکهای فدائی و گروههای دیگری از مردم از یک هفته پیش درکاخ دادگستری در مرکز تهران به طور شبانه روزی تحصن نموده و آزادی آخرین گروه زندانیان را طلب میکردند. از سوی دیگر طبق ضوابط حکومت نظامی از ساعت 9 شب به بعد تردد ممنوع اعلام شده بود. به هر جنبندهای شلیک میشد از اینرو بلند گوها به مردمی که دراطراف زندان قصر جمع شده بودند, پیاپی اخطار میدادند و با شلیک تیرهای هوائی از مردم خواسته میشد که متفرق شوند. اماتهدید ها اثرنکرد و مردم و جوانان خشمگین با مشت های گره کرده از قصد خود برای درهم کوبیدن در و دیوار زندان و آزاد کردن زندانیان سخن گفتند و سر انجام زندانبانان و تصمیم گیرندگان آن روزی رژیم را وادار به عقب نشینی نمودند.

بنا بر گزارشات شهود عینی تقریبا دو ساعت قبل از خاتمه مهلت حکومت نظامی تیمساران و رؤسای زندان شاه به درب بندی که مسعود رجوی در آن زندانی بود آمدند و او را شتابان باخود بردند. که نگرانی زیادی در بین هم بندانش بر انگیخت, متعاقبا معلوم شد که مأموران مسعود را به پشت بام زندان قصر می بردند دقایقی بعد جمعیت با دیدن او در پشت بام و اطمینان از سلامتش سراز پا نمی شناختند و گلباران او توسط مجاهدان و جوانان تهران که از دیوارهای زندان بالا می آمدند دقایق متمادی ادامه پیدا کرد. دراین هنگام یکی از بازاریان آنزمان که در پشت بام مسعود رجوی را همراهی میکرد,میکروفون را گرفت وگفت همه زندانیان عفو شدنداین راگفت تا جمعیت ساکت شود. مسعود بلادرنگ میکروفون را از دست گوینده گرفت و با درود به خلق قهرمان ایران گفت :

” عفوی درکارنیست این جا کسی جرمی مرتکب نشده است که عفو و بخشش بطلبد. وانگهی همه به چشم میبینند که این مردم ایرانهستند که زنجیر ها و زندانها را در هم میشکنند. علاوه بر این اگر کسی در این میان باید عفو وبخشودگی بدهد این ما هستیم.“

سپس رؤسای زندان گفتند:

که اگر مردم با توجه به این که چیزی به خاتمه حکومت نظامی باقی نمانده است متفرق شوند و راه باز کنند آخرین گروه زندانیان آزاد خواهند شد. مردم فریاد زدند که تا خروج آخرین نفر از جای خود تکان نخواهند خورد و در همانجا باقی میمانند. یکی از مجاهدین که در روز 30 دی 1357 همراه با آخرین دسته زندانیان مجاهد آزاد شد, آخرین ساعتهای زندان را چنین توصیف کرده است:

ساعتی بعد که کارها تقریباً تمام شده بودند موسی همه را به آخرین اتاق بند هشت که محل کارخودش بود فرا خواند و در آنجا با لبخندی که بر لبانش نقش بسته بود پرسید همه آمادهاند؟ و نگاهش را در میان جمع چرخاند و تک تک چهره ها را از نظر گذراند و بعد گفت : « مسعود گرفتار بود و خودش نتوانست برای آخرین سخن قبل از ترک زندان حاضر شود من میخواهم پیام او را به شما بدهم همانطور که می بینید داریم آزاد میشویم . این هدیه خلق و ثمره خون شهیدانی است که این روزها بدست جلادان بر سنگفرش خیابانها ریخته میشود. ما آزادیمان را مفت و مجانی به دست نیاوردیم می دانید که در بیرون زندان جاذبه های زیادی هست که می تواند یک انقلابی را از مسیر خودش خارج کند. ما برای اجابت این جاذبه ها و برای دستیابی به رفاه فردی خودمان زندان را ترک نمیکنیم ممکن است که شکل مبارزه عوض شود. اما هدف همان هدف آزادی و رهایی خلق است تا امروز صحنه فعالیت مبارزه در داخل زندانها بود که باید بهایش را با انواع فشار و شکنجه ها می پرداختیم فردا جامعه بستر مبارزه و تلاش ما خواهد بود تصور نکنید که با خارج شدن از زندان شرایط سخت پایان مییابد. مبارزه بیرون زندان زحمت بیشتر و فداکاریهای بیشتری را طلب میکند. دستیابی به گوهر آزادی فداکاری مداوم و مستمر می طلبد. ما سوگند خوردهایم که این بها را همواره بپردازیم بدانید که شرایط پرفتنهای را در پیش داریم که البته باید با درایت و هوشیاری و ایمان عظیم برادرمان مسعود همچنانکه تا اینجای راه را آمدهایم بقیه آن را هم طی خواهیم کرد.» سکوت هم چنان بر قرار بود چشم ها به چهرة موسی و گوش ها به طنین پر صلابت کلامش سپرده شده بودند واز برق نگاهها میشد آنچه را که در دلها میگذرد فهمید.

پس از مدتی درهای زندان قصر گشوده شد اشرف و مسعود رجوی وموسی خیابانی و شماری دیگر از مجاهدان و فدائیان به خارج از زندان قدم گذاشتند و مستقیماً به محل تحصن به کاخ دادگستری رفتند صبح روز بعد اول بهمن 1357 گروههای مختلف مردم تهران در خانه رضائیهای شهید در خیابان ملک درحوالی میدان رضائیها به دیدار زندانیان آزاد شده شتافتند پدر طالقانی و مهندس بازرگان در روزهای بعد درهمانجا با مجاهدین دیدار کردند

 

روزنامه کیهان در گزارش استقبال مردم تهران از آخرین گروه زندانیان آزاد شده نوشت:

محوطه زندان تا پاسی از شب گذشته یکپارچه شور و هیجان بود خویشان و بستگان دوستان و آشنایان ورفقا که همة روز و ساعاتی از شب را بیتابانه انتظار کشیده بودند با شعار درود بر فدائی سلام بر مجاهد برای 125 نفر از فرزندان پاک نهاد ملت آغوش گشودند و این در حالی بود که عده کثیری از خانواده های زندانیان سیاسی در کانون وکلا هنوز به تحصن خود ادامه میدادند و منتظر عزیزانشان بودند. کیهان به اشاره به خوانده شدن اسامی زندانیان آزاد شده از بلند گوی زندان افزود:

” با خوانده شدن هر اسم اجتماع چندین هزار نفری مردم درود می فرستادند و غریو شادی بود که برمی خاست پس از آن برای اینکه مردم از آزادی زندانیان سیاسی اطمینان حاصل کنند یکی از زندانیان مستقیماً از پشت میکرفون با آنها صحبت کرد. مسعود رجوی در حالی که با احساسات پرشور مردم روبرو گشته بود گفت: « آیا هیچ واژهای هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکر کرد؟ براستی که ما همة این آزادی را مدیون شما ملت هستیم نه شخص دیگری یا گروهی خاص»

 پدر طالقانی :

وقتی که درمقابل این شکنجهچی ها و, بازجوهایی که خودتون میشناسید و دیدید از نزدیک, وقتی اسم مجاهدین برده میشد, اعصاب اینها به هم میلرزید و کنترلشون روازدست میدادند.

این دلیل بر قدرت عقیده وایمان به حق اونها بود. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند از اسم خیابانی وحشت داشتند.

مریم رجوی– کهکشان96:

دوستان عزیز! دوستان عزیز!

وقتی ملتی یک جایگزین سیاسی ارائه می‌کند، یعنی به‌سرمایه‌یی بزرگ برای کسب آزادی رسیده است. ازاین رو در نبرد با هیولای ولایت فقیه، ملت ایران مباهات می‌کند که با مقاومت و رنج و خون بسیار یک بدیل دمکراتیک خلق کرده است. سرمایه و عامل هدایت‌کننده و تعیین‌کننده‌یی که در زمان شاه وجود نداشت. والا خمینی، فرصت نمی‌یافت که انقلاب مردم ایران را بدزدد و آن را بر سر خود آنها و مردم تمام منطقه بکوبد و خراب کند.

اما مسعود در برابر خمینی و رژیم ولایت فقیه ایستاد و با شعار آزادی، جایگزین دمکراتیک و ارتش آزادی را بنا کرد.

 

وقتی خمینی همه چیز را به‌کام فنا می‌کشید،‌ مسعود رو در روی فاشیسم دینی، نیروی جنگندة ترقیخواه و ضداستبدادی ایران را در شورای ملی مقاومت و ارتش آزادی بخش‌ ملی احیا و شکوفا کرد.

او جنبش ضد بنیادگرایی را در منطقه برپا کرد.

و با ۵۰‌سال مجاهدت و ایستادگی و خطرپذیری از اوین تا اشرف نسلهای پیشتاز ایران را در نبرد آزادی رویین‌تن کرد.

 

رزمندگان آزادی که اکنون در اشرف سه در آلبانی تجمع کرده‌اند، همه می‌دانند که معجزة پرواز آنها از میان آتش و خون در اشرف و لیبرتی آ‌ن هم با ۲۹حمله از زمین و هوا به سادگی به‌دست نیامده است.

پایداری پرشکوه و به سلامت جستن پرندة آزادی از قفسی با دیوارهای سیمانی، در محاصرة نیروی قدس و ماموران اطلاعات آخوندها فقط در سال آخر در لیبرتی با بیش از ۷۰بار نشستها، توجیهات و پیامهای مسعود امکانپذیر شد.

 

و اگر اقدامات و رهنمودهایی که او از پنج‌سال پیش بعد از اولین حملة موشکی معین کرد، نبود، آمار شهیدان دهها برابر بیشتر بود.

آری این چنین بود که جایگزین دمکراتیک ماندگار و شکوفا شد.

و این چنین بود که مقاومت ما، امید به پیروزی و امید به آزادی را شعله‌ورنگه‌ داشت.

 

پیامهای کانونهای شورشی خطاب به برادر :

-تهران –دی 1396.......یک خانم دستفروش ..... ازآن ماست پیروزی .......................برادر اسمم را درلشگر فدایی آزادی ایران

بنویس ، حاضر حاضر.. مریم ازتهران

-مشهد –دی 1396 .......مشهدی هستم ......30دی آزادی همه زندانیان سیاسی درراس آنها برادر مسعود را تبریک می گویم ...........برادر اسمم را درلشگر آزادی بنویس

-اصفهان –دی 1396...... برادر اسمم را بنویس

-اهواز –دی 1396 ......هم غبار ریز گردها وهم غبار غم آزادی برتن این شهرکشور نشسته ....... 30دی رابه همه مردم کشورم وشیر همیشه بیدار برادر مسعود تبریک می گویم..... ..... برادر ماهم طالب آزادی هسیتم ،اسم مرا هم درلیست آزادی خواهان برای شورش علیه ....بنویس

-ایذه –دی 1396- ازآن ماست پیروزی ...از آن ماست فردا برادر اسم مرا بنویس -30 دی مبارک

-خوزستان –دی 1396....... برادر اسم مرا بنویس ...........30دی مبارک

-کرمان –دی 1396 –سلام هموطن...................برادر اسمم رابنویس ..... مطالبه نهایی سرنگونی است ...

-شهرستان ،شهریار –دی 1396-ازآن ماست پیروزی ،ازآن ماست آزادی .............برادر اسم مر ا بنویس

-تهران –دی 1396 ................برادر اسم مرا درلیستت بنویس تاکمک کارت باشیم

 

سردار شهید خلق موسی خیابانی ـ دانشگاه تهران ـ دی1358 :

ما اگر اهل جاهطلبی بودیم درها به روی ما بسته نبود. ما اگر اهل جاهطلبی بودیم اکنون این همه منافق نثار ما نمیشد.

اما ما همه این رنجها را تحمل میکنیم، زندگی یک انقلابی یعنی تحمل همین رنجها، همین فشارها و همین جنگ اعصاب. مگر پیشتر از این، مگر همین پارسال در این روزها ما در زندان نبودیم؟ پارسال در همین روزها ما آخرین روزهای زندانمون را میگذراندیم. بنابراین، ما به تمام این رنجها، به تمام این فشارها، حاضریم. بدون شک گذشتن از این مسیر مبارزاتی و انقلابی چهارده ساله به سازمان ما و به افراد و عناصر و اعضا و رهبریکنندگان این سازمان خصایص و ویژگیهایی داده که دارا بودن اون خصائص شرطش فقط گذشتن از کورانِ چنین مبارزاتی است.



در مصاحبهای که داشتیم من عرض کردم که این کار برای ما مشکل است که بتوانیم از خودمون، از اعضایمون و از سازمانمون تعریف و تمجید کنیم. ولی بعضی وقتها مسئولیتها اقتضاء میکند، مسئولیتها اقتضا میکند که واقعیت گفته شود. در تمام این مدت 14سال، برادرمون مسعود از همون اوایل بنیانگذاری سازمان، از اوایل سال،46 در کوران این مبارزات بوده است. از نزدیک و در بالاترین سطح با تمام تجارب سازمانی ما آشنا بوده و آشناست. مسعود تنها باقیماندة کادر مرکزی سازمان پیش از سال 50 است. به لحاظ ایدئولوژیک که رسالت ویژه سازمان ما بود یک فرد صاحبنظر مکتبی است، در گروه ایدئولوژی سازمان، در کنار شهید حنیفنژاد، به کار تحقیق و تدوین ایدئولوژی مشغول بود. در سال 48 در امر مربوط به تدوین خطمشی فعالانه شرکت داشت، در سال 49 در اردوگاههای سازمان الفتح آموزش نظامی دیده است، در رهبری و هدایت مذاکرات سازمان با سازمان الفتح شرکت فعال داشت و بعد از 50 ضمن هفت سال و نیم تحمل شکنجه و زندان رسالت مبارزاتی خود را در زندان دنبال نموده است. در این سالها میتوانم به جرأت بگویم که بیشترین فشارها را تحمل کرده و بخصوص بعد از سال 53، بعد از ضربه اپورتونیستها، بیشترین فشارها و سختیها را تحمل کرده تا از ایدئولوژی سازمان، تا از میراث ایدئولوژیک سازمان که در معرض تهدید و خطر قرار گرفته بود، حراست کند.

سازمان ما مال شماست، گفتم هیچ سازمانی نمیتواند جدا از تودههای اجتماعیش به حیات خودش ادامه بدهد و مسعود کاندید شماست و آینده، آینده مال شماست، به این نکته ایمان داشته باشید، یقین داشته باشید که آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است، نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد، پیروز باشید (دست زدن جمعیت_شعار: درود بر برادر مجاهد)

 

سردار شهید خلق موسی خیابانی ـ آبان1360:

اکنون چشم امید اکثریت تودههای مردم به سازمان است امیدوارم که خداوند ما را هرچه بیشتر شایسته این امید و اعتماد مردم و همچنین شایسته پیروزیهای بزرگتر آینده بکند، ما واقعا مسیر پر شکوهی طی کردهایم ، آینده پرشکوهتری هم در پیش داریم، البته معلوم است که حضور تو در خارج از کشور در کسب این پیروزیها نقش تعیینکنندهای داشته است وگرنه در غیر اینصورت و با محدودیتهایی که در داخل کشور وجود دارد یعنی در فضای اختناق و استبداد قرون وسطایی و سرکوب و قهر ضدانقلابی که خمینی در داخل کشور ایجاد کرده ما هرگز قادر به این پیشرفتهای درخشان و بینظیر سیاسی نمیشد یم و من و بچههای دیگر هر روز که میگذرد به اهمیت وجود تو در خارج بیشتر پی می بریم و از اینکه در برابر مخالفتهای تو تسلیم نشدیم و تصمیم به عزیمت تو به خارج گرفتیم خوشحالتر و راضیتر از پیش هستیم.

سردار خیابانی:

ما واقعا مسیر پر شکوهی طی کردهایم ، آینده پرشکوهتری هم در پیش داریم، وقتی چشم را از این گذشته سراسر رنج و تلاش و شکوه و عظمت به آینده برگردانیم قاعدتا چیزی جز پیروزیهای باز هم بزرگتر از طریق انجام رسالتهای عظیمتر نخواهیم دید انشاالله خداوند ما را بدین همه شایسته گرداند و ترا هم که در این جریان غرور آفرین نقش تعیین کننده و نقش رهبری داشتهای برای سازمان و مردم ما حفظ کند.

 

- بخشی از مصاحبه سردار کبیر خلق موسی خیابانی در مصاحبه یی مندرج در نشریه مجاهد شماره ۱۱۰ مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۹:

* برادر خیابانی اکنون که این فرصت بدست آمده، بد نیست از شما در باره ی مساله انشعاب در سازمان که اخیرا بازهم به طور رسمی و غیر رسمی از طرف محافل و ارگان های ارتجاعی و به طور غیر رسمی از جانب متحدین آن ها دامن زده می شود سؤال کنیم. منجمله گفته اند که شما "پیکاری" شده اید، برادر مهدی ابریشم چی "خط امامی" شده و برادر مسعود هم هنوز وضعش معلوم نیست...

[موسی خیابانی:] بله این خزعبلات را شنیده ام، البته یکجا هم گفته بودند که هنوز گزارشات جمع بندی نشده است و من نمی دانم که بالاخره گزارشات جمع بندی شدند یا نه؟ بیچاره شب پرستان!

اما راستی فکر می کنید که پس از این همه شایعه پراکنی های مکرر ارتجاعی و اپورتونیستی در باره انشعاب سازمان که هر بار هم، کار مدعیان به رسوائی کشیده است باز هم احتیاجی هست که به این مساله بپردازیم؟ من گمان نمی کنم که دیگر این کالای کهنه و فرسوده و رسوا خریداری داشته باشد. و بگذارید یکدفعه و برای همیشه برای همه و به خصوص نیروهای انقلابی و آگاه خاطر نشان کنم این سازمان از چنان وحدت و انسجامی برخوردار است و بر چنان تجارب گران بهائی اتکاء دارد که انشاالله هرگز کمترین خدشه و رخنه ای در انسجام تشکیلاتی آن وارد نخواهد شد تا چه رسد به انشعاب. اما مرتجعین و منحرفین علی رغم رسوائی های مکرر بازهم از این نغمه ها ساز خواهند کرد. چرا که آن ها اولا مدام در آرزوی تلاشی و وقفه در این سازمان هستند و نغمه هائی هم که هر از چند گاه ساز می کنند نشان همین آرزوهای باطل است تا کمترین نشان از واقعیت و به قول قرآن "تلک امانیهم". ثانیا آن ها قیاس به نفس می کنند و سازمان ما را هم با به اصطلاح احزاب، سازمان ها و گروه های خود می سنجند که به علت بی محتوائی و عدم اصالت و حقانیت ایدئولوژیک و فقدان خطوط سیاسی صحیح دائما در معرض تجزیه و تلاشی هستند. برای آن ها درک انسجام و وحدت تشکیلاتی ما و رمز و راز آن واقعا غیر ممکن است و ثالثا آن ها آگاهانه و مغزضانه برای ایجاد شک و شبهه و تشویش در اذهان نیروهای هوادار سازمان که از آنها در وحشت هستند بدین شایعات دامن می زنند. به هر حال به آن ها بگوئید نه من پیکاری شده ام و نه مهدی خط امامی شده است و نه برادرمان مسعود دچار بی موضعی و بلاتکلیفی شده و نه هیچ مجاهد دیگری در مواضع خود دچار تردید و تزلزل شده است. ما همه مجاهد خلق بوده ایم، مجاهد خلق هستیم و مجاهد خلق خواهیم ماند، تا این پرچم خونبار و پر افتخار را در قله های باز هم جدیدتر فتح و پیروزی، به اهتزاز در آوریم و سرانجام آن را در قلب توده های مردم محروم مان تثبیت کرده و به امانت بسپاریم. ما شعله های توحید را به شب های تاریک می بریم...

*برادر موسی آیا مطلب دیگری ندارید؟

[موسی خیابانی:] مطلب دیگر؟ مگر صفحات نشریه چقدر جا دارد، به خصوص با این مصاحبه های طولانی برادرمان مسعود؟ راستی هم با این مطالب ارزنده و مهمی که برادرم مسعود در مصاحبه اش مطرح کرده دیگر فعلا مطلبی برای گفتن نمی ماند. از قول من به بچه ها بگوئید و برای مردم و هواداران نیز بنویسید که مبادا مصاحبه ی مسعود را از دست بدهند و آن را نخوانده بگذارید، بگوئید آن را جزو برنامه ها و مطالعات آموزشی خود قرار داده و با جدیت و دقت مطالعه کرده و به خاطر بسپارند.

 

مسعود رجوی از نگاه دیگران:

جولیو ترتزی – وزیر امور خارجة پیشین ایتالیا

مسعود رجوی که مقاومت ایران را از دورانی با چالش هایی باورنکردنی و سخت هدایت کرده. او نسلی از رزمندگان را برای آزادی ایران به بار آورده و الهام بخشیده. مقاومت شگفت انگیزی علیه یک بنیادگرایی مذهبی که الگویی برای دنیای معاصر محسوب می گردد. کلمات مسعود رجوی الهام بخش همه کسانی است که مشتاق آزادی هستند.

جولیو ترتزی، وزیرخارجه پیشین ایتالیا

آنهایی که یک دیدگاه بردبار و دمکراتیک را برای جامعه میپذیرند باید که رهبری را برعهده گیرند. راه حل قویاً در آموزشهای سیاسی وآرمانی مسعود رجوی است. در 1983 در دورانی از خشونتهای شدید در انقلاب ایران و سرکوب علیه همه مخالفان سیاسی، مسعود رجوی اسلام را با این کلمات توصیف کرد: ویژگی مشخص اسلام که به آن اعتقاد داریم برقراری دموکراسی درکشور است. اسلام حق پیروان سایر ادیان و تفکرات را به رسمیت میشناسد.

دکترآلخو ویدال کوادراس-1تیر 92

شما مشعل مقاومت هستید که هرگز خاموش نمیشود. شما نیاز به تکیه به قدرتهای خارجی ندارید. من پرزیدنت رجوی را بخاطر رهبریش میستایم و همچنین درورد میفرستم به مسعود رجوی رهبر تاریخی مقاومت ایران . امیدوارم که او را خیلی زود در ایران آزاد ملاقات کنم. مسعود و رهروان شجاع او تبدیل به سمبلی برای ثبات قدم و امید در این زمانه تاریک نسبیگری اخلاقی و پراگماتیزم کثیف شدهاند.

دکتر آلخو ویدال کوادراس -29آذر91

باید این را در نظر داشته باشیم که تاریخچه مقاومت ایران یک جاده طولانی است. به سنگینی فداکاریها و سنگفرش شده از رنج. رهبر تاریخی جنبش، مسعود رجوی، که قبلاً در دوران جوانی در زمان شاه به مدت هفت سال در زندان بود، و بسیاری از اعضای خانواده او جانشان را در مبارزه برای آزادی ایران فدا کردند.

دکتر احمد الخطاب - از شخصیت‌های اپوزیسیون سوریه-

در چنین روزهایی در سال 1984 یعنی 30 سال قبل، به همین مکان آمده بودیم و ما 3 یا 4 نفر سوری بودیم و مسن‌ترین نفر ما رهبر ملی سوری اکرم حورانی بود. ما اینجا آمدیم و در طرف مقابل ما رهبر ملی ایرانی، شیر ایران مسعود رجوی بود و در کنارش برخی از اعضای رهبری بودند، حدود 2 یا 3 ساعت جلسه داشتیم و یک بیانیة مشترک صادر کردیم

رضا الرضا - دبیرکل هیأت شیعه جعفری عراق

جهان مشاهده خواهد کرد که مجاهدین لیبرتی کوه سرسختی هستند که تندبادهای ستمگران تاریخ، آنها را نمی‌لرزاند. مکتب مجاهد مسعود رجوی که ضد حکومت دینی و نژادپرستی است، این دو مقوله را خط قرمز قرار داده است.

سناتور ژان پیر میشل

من مقالة لوموند سال 1980 را یادآوری میکنم که می گفت اگر از کاندیداتوری مسعود رجوی (که به او سلام می کنم و شخصاً از نزدیک می شناسم) توسط یک فتوای خمینی جلوگیری نمیشد، او میلیونها رأی به دست آورده بود و ایران یک عاقبت دیگری را تجربه کرده بود. این یک جواب مشخصی است به تمام کسانی که به حمایتها از جنبش و مقاومت شما در ایران شک داشتند.

سفیر لینکلن بلومفیلد-15شهریور93

نشریه لوموند نوشت، اگر به مسعود رجوی اجازه داده می شد که در انتخابات (ریاست جمهوری) شرکت کند به جای آنکه یک فتوای مذهبی شرکت او را وتو کند، او میلیونها رأی بدست می آورد، از جمله حمایت همه اقلیت های مذهبی، زنان و نیز اقلیت های مذهبی.

 

به این ترتیب دکتر کاظم رجوی نیز که در آن ایام در سوئیس حقوق تدریس میکرد به هدفی که از هفت سال نیم پیش برای تحققش تلاش میکرد رسید . نجات جان مسعود از اعدام و آزادیش از زندان.

مسعود رجوی 4 روز بعد در 4 بهمن 1357 در مسجد دانشگاه تهران طی سخنانی برای هزاران تن از دانشجویان ومردم تهران ضمن ارائه گزارش کوتاهی از 14 سال مبارزه و جانفشانی مجاهدین در راه انقلاب و مردم از جمله در باره تهدید ها و نگرانیهای مجاهدین پیرامون توطئه های ارتجاع و ضد انقلاب گفت :

 

سخنان مسعود رجوی در سخنرانی 4 بهمن 57:

” من نیامدم اینجا که روندخودبخودی قضایا را فقط ستایش کنم, ما نیامدیم که آنچه رو که هست و فقط هست تأیید کنیم, لختی هم باید به آن اندیشید که چه چیزی باید باشد, و چه چیزی هم نباید باشد.آیا ما میخوایم نسل ملعونی باشیم,نسل نفرین شدهیی باشیم که فرصتها را از دست دادند.“

 

چندی بعد در پنجم اسفند همان سال 57 مسعود رجوی در سخنرانی بعدی خود در دانشگاه تهران صراحتاً گفت:

” صحبت از انقلاب نکنید بخصوص صحبت از انقلاب اسلامی نکنید خود انقلاب به اندازه کافی مسئولیت دارد چه رسد به انقلاب طراز اسلام“

 

در شرایطی که خمینی و آخوندهای اطراف او از «انقلاب اسلامی» دم میزدند مسعود رجوی نخستین سخنرانی خود را در دانشگاه تهران در همان تاریخ 4 بهمن 1357 با شعار پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایران خاتمه داد.
لطفا به اشتراک بگذارید: