استراتژی قیام و سرنگونی قطب بندی واقعی و صورت مساله آلترناتیو-فصل نهم-بیانیه سی و هفتمین سالگرد تاسیس شورای ملی مقاومت ایران

استراتژی قیام و سرنگونی قطب بندی واقعی و صورت مساله آلترناتیو-فصل نهم-بیانیه سی و هفتمین سالگرد تاسیس شورای ملی مقاومت ایران


 

۸۴-یکی از دستاوردهای ارزشمند قیام دی ماه، بارز کردن قطب بندی واقعی سیاسی در ایران بود. در یک طرف این قطب بندی، آن نیروهایی قرار دارند که برای سرنگونی تمامیت رژیم با همه دسته بندیها و باندهای درونی آن مبارزه می کنند و طرف دیگر تمامیت حاکمیت ایستاده است. این عینی ترین، واقعی ترین و ملموس ترین قطب بندی از نظر سیاسی در جامعه ایران است. برای همین است که از دی ماه سال پیش تا کنون همه کارگزاران سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم نیروهای جنبش مقاومت و بر محور آن سازمان مجاهدین خلق ایران را مورد تهاجم قرار می دهند.

هم واقعیت در صحنه و هم حرفهای کارگزاران رژیم نشان می دهد که بیش از سه دهه مقاومت و پایداری انقلابی مُهر خود را بر قیامهای جاری زده و بر تحولات آینده خواهد زد. وقتی همگان به ویژه اصلاح طلبان قلابی اعتراف می کنند که قیام سراسری علیه تمامیت نظام بوده و مردم نظام را بر نمی تابند،گویی حرفهای جنبش مقاومت سازمانیافته را رِله می کنند.

محمد خاتمی، رئیس‌جمهور اسبق و تدارکا‌تچی ولی فقیه، به‌عنوان رئیس مجمع روحانیون مبارز در ۱۱ دی‌ ماه ۱۳۹۶ بیانیه یی بنام مجمع صادر کرد که در آن آمده است: «بلافاصله پس از بروز اولین تجمعات و اعتراضات مردمی، دشمنان قسم ‌خورده و کینه ‌توز ملت ایران و در رأس آنها آمریکا و عوامل زبون آنان همچون تروریستهای منافق و برخی مزدوران منطقه ‌ای آنان به حمایت و تشویق آشوبگران و اقدامات خشونت بار آنان پرداختند.»

حمیدرضا جلایی پور قاتل مردم کردستان در دهه ۶۰ که از سران اصلاح‌ طلب قلابی و عضو شورای مرکزی مشارکت است، در۱۲ دی ‌ماه معترضان را «کرکس» خواند و خواهان برخورد [بخوانید سرکوب] آنها شد.

تغییر گوینده

۸۵-قیام دی ماه ۶ ماه پس از شعبده بازی انتخاباتی صورت گرفت. این قیام و خیزشها و جنبشهای پس از آن مُهر باطل بر نمایشهای انتخاباتی رژیم و رقم سازیهای نجومی در مورد آن زد و ثابت کرد که سیاست تحریم شعبده بازیهای انتخاباتی که از جانب شورای ملی مقاومت پیگیرانه دنبال می شد، درست بوده است. فرصت طلبان و فرومایگانی که با عَلم کردن ترس از رئیسی جلاد از «رأی سلبی» به روحانی دفاع می کردند و می خواستند نیاز جامعه به تغییر و تحول را در سبد باند میانی به سرکردگی روحانی جاسازی کنند، با شکست مفتضحانه روبرو شدند. سازشکارانی که با عنوان «نه به رئیسی» از روحانی شیاد حمایت کردند، در عمل در موضع ولی فقیه که به شدت به گرم کردن تنور نمایش انتخابات و رقمسازی پیرامون آن نیاز داشت ایستادند. هرچند تدابیر کلان رژیم ولایت فقیه برای تثیت نظام و درهم شکستن مقاومت مردم و خواست جامعة ایران برای نیل به آزادی و پیشرفت، به دلیل اصالت و ریشه داری جنبش مقاومت و راه حل انقلابی محکوم به شکست بود.

خامنه ای که با به کرسی نشاندن احمدی نژاد در سال ۱۳۸۸، به صحنه آوردن جلیلی در سال ۱۳۹۲ و با جلو انداختن ابراهیم رئیسی، تبهکار و از آمران قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۹۶، نتوانست تضادها و کشمکشهای درون هرم قدرت را مهار کند، مجبور شد باند میانی موسوم به «اعتدال طلب» را در قدرت سهیم کند. اما تضادهای درونی حاکمیت هر روز شدت و حدت بیشتر پیدا کرد. نوشیدن جرعه زهر از جانب ولی فقیه، پروسه تضعیف اتوریته او را که در قیامهای سال ۱۳۸۸ در کف خیابانها درهم شکسته شده بود، سرعت بخشید. ۶ ماه قبل از قیام دی ماه، در شعبده بازی انتخاباتی تضادهای درونی رژیم، که در اساس برای سهم خواهی در قدرت و ثروت است، اوج تازه یی پیدا کرد و نشان داد که روند بحران در هرم بالای حاکمیت مسیر تازه یی را طی می کند. فوران اعتراضها و بالا گرفتن آنها تا اوج قیامهای دی ماه نشان داد که رژیم بحرانزده در بین چکش جنبشهای اعتراضی و سندان تحریمهای خارجی در حال کوبیده شدن و اسقاط شدن است. پروسه فروپاشی درونی نظام نیز در شکل فساد حُکومتی، بی کفایتی دستگاهها و انحطاط سیستمی، شتابی شگفت آور یافت و این روند به نوبه خود تأثیر عوامل بیرونی را در زوال حاکمیت دوچندان ساخته و ناتوانی بالاییها در حکومت کردن را برای همه نمایان کرد.

در این باره، عباس عبدی از گروگانگیران سابق و اصلاح طلبان لاحق ولایت، با تأکید براین که «سال ۹۶ یک سال ویژه در تاریخ سیاسی ایران است و جامعه ایران از یک مرحله به مرحلة دیگری وارد شده است»، تصریح می کند که «نه نیروی نظامی و انتظامی و نه سازوکار ایدئولوژیک و فکری نظام، دیگر قادر به کنترل جامعه نیستند» (فرارو ۱۲اسفند۱۳۹۶).

بدین ترتیب هم مردم دیگر نمی خواستند به شکل سابق زندگی کنند و هم حاکمان دیگر نمی توانستند به شکل گذشته حکومت کنند. اعتلای جدیدی که در این وضعیت شکل گرفت، ابتدا در جریان زلزله استان کرمانشاه و سپس در قیام دیماه، قطب بندی واقعی در جامعه بین« مردم و رژیم» یا بین «سرنگونی و حفظ رژیم» را به شکل روشن و عریان در مقابل دید همگان قرار داد.

 

۸۶- سرنوشت دولت دوم حسن روحانی که به محض فرو نشستن گرد و خاک نمایش انتخاباتی، دچار افول و اضمحلال شد و به رغم تمکین و کرنش در حالت فلج و زیر ضرب استیضاح و برکناری هم قرار گرفت، پیش روی همگان است. شورا در بیانیة سال گذشتة خود در تحلیل شرایط پس از نمایش انتخابات، خاطرنشان کرد که شرایط پس از نمایش انتخابات به گونه یی رقم خورد که از یکسو ولی فقیه قادر به یکدست کردن حکومت و ریل گذاری جدید در ولایت نبود، و از سوی دیگر، فشار بر رژیم برای تن دادن به برجامهای دیگر با توجه به زیر ضرب رفتن سیاست مماشات اوباما همراه با کارشکنیهای خامنه ای، منجر به فلج شدن هرچه بیشتر روحانی و باند میانی رژیم گردید.

هنوز یک سال نگذشته، کار به جایی رسید که مصطفی تاجزاده (معاون سیاسی وزارت کشور در دولت خاتمی) وضعیت را بدین گونه توصیف کرد: «به نقطه عطف، حذف یکی از دو دولت نزدیک می‌شویم. یا دولت پنهان از مستوری دست می‌کشد و با کنار زدن دولت قانونی ارکان حکومت را کامل در دست می‌گیرد یا مجبور به عقب‌نشینی از قلمروهای مختلف به‌ویژه در عرصه اقتصاد و سیاست خارجی می‌شود. اجازه ندهیم جامعه مدنی از حزب پادگانی شکست بخورد» (۲۰فروردین ۹۷).

تاجزاده درباره گره خوردن این بحران به سرنوشت نظام ولایت فقیه می گوید: « توی جناح راست به شدت اختلاف نظر است و اکثریت شان به این نتیجه رسیدند که الان عبور از روحانی یعنی عبور از جمهوری اسلامی». او اضافه می کند: «به همین جهت معتقدم باید همدیگر را یک جوری به رسمیت بشناسیم توی راهکارهایمان اختلاف داریم، ولی اینکه آقا الان که ما خطرات رو داریم می بینیم و توی جامعه داریم می بینیم که رسما کسانی دارند دعوت می کنند به کشتن و آتش زدن و نمیدانم فلان، و اینها دارند می شوند فضای غالب مجازی به دلیل اینکه متاسفانه رسانه های آزاد را توی ایران خود اقتدارگراها زدند. بنابراین توی آنها یک جریان خیلی قوی راه افتاده که آقا این بحرانها جدیست در آینده هم تشدید میشود و هیچ راهی جزاینکه همدیگر را به رسمیت بشناسیم نداریم» ( آپارات۱۰فروردین ۱۳۹۷).

 

۸۷ - تاجزاده در همین مصاحبه به خط بازجوها و وزارت اطلاعات برای مقابله با آلترناتیو دموکراتیک ازطریق «صدور اپوزیسیون قلابی» در لباس «کارشناس » در« فلان شبکه یا دانشگاه یا اندیشکده»- که بارها در نمونه هایی مانند «پاسدار مدحی و علیرضا نوری زاده» به فضیحت کشیده شده - اذعان می کند و ایفای همین نقش را در داخله ترجیح می دهد. مصطفی تاجزاده در پاسخ به این سئوال که«چرا هیچ وقت از ایران خارج نشدید؟ پیشنهادی داشتید از خارج از کشور ... که آقای تاج زاده مثلاٌ بیا فلان شبکه برای ما کارشناس شو. بیا اینجا تو فلان اندیشکده دانشگاه تدریس کن؟»، می گوید اولین پیشنهاد را بازجویان (شکنجه گر) به او داده اند که مانند موارد دیگر برای او راه باز می کنند تا به خارجه برود و با کمکهایی که به او خواهد شد، دست به کار شود. تاجزاده اضافه می کند :«وقتی دو سه بار گفت، بهش گفتم ببین اگر اینها را میگی که من هم بگم که من هم آماده ام برم (این تابستان ۸۸ بود)، من از ایران تکون نمی خورم. من همینجام. بنابراین او فکر می کرد مثلاٌ برای من راه را باز کنه که خودم و خانواده ام، چون توضیح داد چه جوری خودش فرستاده این خانواده را، همسرش چه جوری، و پسرش چه جوری، و فلان و فلان و گذرنامه،گفتم که من همینجا ایران می مونم و اصلاٌ علاقه یی ندارم».

 

۸۸ - فوران قیامها بار دیگر بر این واقعیت صِحِه گذاشتند که از درون رژیم ولایت فقیه امکان استحاله، رفرم و اصلاحات وجود ندارد. شعارهای «اصلاح طلب اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا »، «مرگ بر خامنه ای، مرگ بر روحانی» و «آخوندها حیا کنید مملکت را رها کنید» بیان بیزاری مردم به ویژه تهیدستان و فرودستان از همه باندها و دسته بندیهای درون رژیم است. این قیام با هدف قرار دادن تمامیت حاکمیت و نفی استبداد دینی، بختک اصلاح طلبی قلابی و اعتدال شیادانه روحانی را به زباله دان انداخت.

شورای ملی مقاومت ایران از همان هنگام که در دود و دم برآمده از محمد خاتمی، مدیای جهانی و سازشکاران داخلی از امکان اصلاح رژیم دم می زدند، در مواد ۵ و ۶ قطعنامه خود در ۸ مهر ۱۳۷۶ اعلام کرد:

« شورای ملی مقاومت ایران بار دیگر یادآور می‌شود که رژیم ضدبشری و ارتجاعی حاکم بر میهنمان بر استبداد مذهبی و ولایت فقیه استوار است و تمامی دسته‌بندیهای درونی آن، از جمله باند خاتمی، در سرکوب مردم، ترور مخالفان و صدور ارتجاع و بنیادگرایی اشتراک نظر و اشتراک منافع دارند و تا آن جا که به مقابله با خواستهای دموکراتیک و ترقیخواهانهٌ مردم ایران برمی‌گردد، هیچ تضادی با یکدیگر ندارند.

تمامی تجربیات ۱۹ سالهٌ رژیمی که خمینی بنیان گذاشت، از جمله تحولات و رویدادهای همین دورهٌ کوتاه ریاست جمهوری خاتمی، نشان داده‌اند که نظام ولایت فقیه به دلیل تضاد ماهیتش با حداقل حقوق شهروندان قابلیت رفرم، گشایش، اصلاح و استحاله ندارد. تمامی این تجربه‌ها، به ویژه تجربیات دوران هشت سالهٌ زمامداری رفسنجانی، به عکس ثابت کرده‌اند که گرایشهای رنگارنگ استحاله‌طلبی، مذاکره جویی و سازشکاری با این رژیم استبدادی قرون وسطایی، ضربات سخت و طاقت‌فرسایی به جریان مبارزهٌ مردم ایران برای رسیدن به استقلال، آزادی، دموکراسی، صلح و پیشرفت وارد کرده‌اند. این تلاشهای ناامیدانه و مذبوحانه، که در عین حال هیچ دستاوردی برای مدافعانش نداشته‌اند، با مصالح عالی مردم ایران در تضاد قرار دارند. از این رو شورای ملی‌مقاومت بارها تاکید کرده است که هرگونه موضعگیری یا فعالیتی را که در خدمت حفظ و تحکیم این رژیم ارتجاعی باشد، شبههٌ تحول‌پذیری و قابلیت اصلاح آنرا القا کند و تطهیر مسئولان جنایت‌پیشه و خونخوارش را مدنظر قرار دهد؛ تلاش برای تضعیف روحیهٌ مقاومت و در نتیجه برضد عالیترین مصالح ملت و آرمانهای آزادیخواهانه و استقلال‌طلبانه‌اش می‌داند. مقابله با اینگونه تلاشهای عوام‌فریبانه و نیز توهماتی که دستگاههای وابسته به رژیم و محافل همسو با آن در همین زمینه در میان ایرانیان می‌پراکنند، از وظایف روزمرهٌ مقاومت شمرده می‌شود».

 

۸۹-تلاش چندین ساله مقاومت ایران برای درهم شکستن خدعه و فریب استحاله پذیری رژیم در قیام دی ماه به بار نشست و این بار زنان و مردان قیام کننده بودند که در شعار و عمل تمامیت رژیم را مورد تهاجم قرار دادند. برای همین است که اصلاح طلبان قلابی در کنار سرکوبگران و دلواپسان بی دنده و ترمز علیه مردم بپاخاسته لجن پراکنی کردند. انان که برخلاف خیزشهای سال ۱۳۸۸ در قیام دی ماه جایی نداشتند جایگاه واقعی خود در کنار ولی فقیه و سپاه منفور پاسداران را تشخیص دادند.

به گزارش روز ۱۱ دی ماه فرارو، عباس عبدی، گروگان گیر سفارت آمریکا، بر سر اصلاح ‌طلبان فریاد زد و گفت: «بی‌ تفاوتی کسانی که به‌ طور قطع از چنین رفتارهای غیر مدنی و خشونت ‌آمیز ناراحت بودند، از اغتشاشات مهم ‌تر و از این رفتار بدتر بود. در سال ۱۳۶۰ و هنگامی‌که سازمان مجاهدین با آن سازماندهی و تشکیلات مخوف و حتی مسلح اقدام به عمل مسلحانه علیه حکومت کرد دهها هزار نفر را در سراسر کشور بسیج و وارد میدان کردید... اکنون چه شده است که وضعیت منطقه و تجربیات زنده را می‌بینیم، ولی اقدامی جدی در مقابله با آن نمی‌کنیم؟» عبدی به باند خامنه ‌ای هم انتقاد کرد و گفت: «معتقدم که نیروهای اصولگرا هم نیز در جریان این قضیه بسیار منفعل عمل کردند».

جوان روزنامه سپاه پاسداران در ۱۸دی ۱۳۹۶نوشت:« برای اولین بار هیچ‌یک از احزاب و جناح‌های سیاسی داخلی در یک فتنه بزرگ مستقیماً دست نداشتند و بدنة مردمی هیچ‌کدام از احزاب سیاسی (اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و... ) در شهرها با فتنه‌گران همراهی نکردند...در فتنه ۹۶ خیلی سریع‌تر از آنچه فکر می‌شد تنها به فاصله یک روز، آشوب‌ها از پیگیری مطالبات مردم به سمت تقابل با نظام و تصرف اماکن نظامی و انتظامی.. تغییر مسیر داد... فضای مجازی یک تهدید جدی و بستری آماده و قوی برای براندازی است».

 

۹۰-مهمترین و مبرم ترین مساله قیام موضوع آلترناتیو و رهبری است. برای رسیدن به پیروزی و به سرانجام رساندن انقلاب دموکراتیک مسأله الترناتیو و رهبری به عاجل ترین مسأله تبدیل می شود. اجلاس شورای ملی مقاومت ایران در دی ماه سال پیش پیرامون این موضوع، مواضع اعلام شده به وسیله مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت ایران را تأیید کرد. مسئول شورا در پیام ۱۶ دیماه 1396 خود یادآوری کرده است: «وقتی که رژیمی دارد واژگون می شود، موضوع و صورت مسأله آلترناتیو و رهبری است». او در پیامش درباره موقعیت انقلابی، استراتژی قیام و سرنگونی و ضرورت هوشیاری در برابر نیرنگهای ارتجاعی و استعماری، به درستی گفت:

«دشمن و همریشان و دم و دنبالچه های آن تا روز سرنگونی، دست از مکر و نیرنگ برنمی‌دارند. پرهیز دادن غلیظ و شدید از چپ‌روی و هرگونه اقدام عملی برای سرنگونی، و پاس‌کاری سیاسی بین سلطنت دینی و سلطنت موروثی، همراه با شلاق‌کش کردن مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران در همین راستاست.

اما از آنجا که بلحاظ تاریخی، بازگشت به سلطنت موروثی، نه در فرانسه و روسیه و نه حتی در عراق و افغانستان، موضوعیت و جدیت ندارد، نتیجة عملی این ترفندها، در هر حال حفظ خلافت آخوندی و سلب حق حاکمیت و رأی جمهور ملت ایران است.

اکنون که نمی‌توان برای ماندگاری و تثبیت رژیم ولایت، روضه‌خوانی و رقعه‌نویسی کرد، خطوط متداخل ارتجاعی و استعماری برای خنثی کردن قیام و سرنگونی چنین القاء میکنند که این قیام آلترناتیو و رهبری ندارد. از اینرو، یا باید به شاه برگشت و یا به شیخ بسنده کرد. یا به گذشته برگردید و یا به وضع موجود بسازید و بسوزید.

حرف ما و مردم ما از ۳۶ سال پیش از فردای ۳۰ خرداد ”نه شاه، نه شیخ“ به معنی مرزبندی با دیکتاتوری و وابستگی با بهای بسیار سنگین‌ و خونین بوده است. اینست معنای حقیقی و واقعی و ضروری آزادی و استقلال در میدان عمل. رود خروشان خون شهیدان آزادی، آلترناتیو و رهبری شایسته خود را هم عرضه می‌کند...

اینجاست که به روشنی می‌توان دید، سرانجام دو راه بیشتر وجود ندارد: یا حفظ همین رژیم با هر آرایش و پیرایش مفروض، و یا حل تضاد، رو به آینده و در جهت تنها جایگزین دموکراتیک و مستقل (شورای ملی مقاومت ایران)».

 

۹۱-در گردهمایی بزرگ مقاومت در ۹تیر ماه ۱۳۹۷ رئیس جمهور برگزیدة شورای ملی مقاومت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران دربارة اهمیت موضوع آلترناتیو و سرنگونی که در شرایط مشخص قیامها به صورت مسألة جدی سیاسی تبدیل شده است، بر نکاتی پایه یی انگشت گذاشت که یاد آوری آن در این بیانیه برای روشنایی مسیر سیاسی جنبش مقاومت ضروری است. خانم رجوی گفت :

«صنعت آلترناتیوسازی مجازی و مونتاژ در بازار سیاست البته با کپی‌چسبان، این روزها رونق یافته است، که این‌هم از علائم دوران پایانی رژیم است. اما مسأله این است که چگونه می‌خواهند این رژیم را زمین بزنند؟ به‌خصوص که رود سرخ خون شهیدان به‌طور تاریخی نه جایی برای سبز شدن ارتجاع آخوندی باقی گذاشته نه برای ارتجاع سلطنتی.

حال اگر، بدون تشکیلات و سازمان رهبری‌کننده، بدون عبور از کوره‌های گدازان سنجش و آزمایش، و بدون پرداخت قیمت و فدا و مجاهدت، می‌توان به‌کار این رژیم پایان داد، ما می‌گوییم: بفرمایید، درنگ نکنید.

اگر بدون سابقه و پشتوانة جنگیدن با دو رژیم، بدون مرزبندی با دیکتاتوری و وابستگی، بدون مقاومت سراسری و کهکشان شهیدانش و بدون در افتادن با اصل ولایت فقیه و اصلاح‌طلبان قلابی، می‌توان حاکمیت مردم را جایگزین کرد، بفرمایید، درنگ نکنید.

اگر بدون مقابله با خمینی بر سر جنگ ضدمیهنی و گِل‌گرفتن تنور جنگ و شعار «فتح قدس از طریق کربلا»، بدون تحمیل آتش‌بس با یک‌صدرشته عملیات ارتش آزادیبخش ملی، و فتح مهران و پیشروی تا دروازه کرمانشاه، و بدون افشای جهانی برنامه‌ها و تأسیسات اتمی، موشکی، شیمیایی و میکروبی رژیم آخوندی، می‌توان آخوندها را به‌زیر کشید، بله درنگ نکنید.

اگر بدون افشای جهانی نقض حقوق بشر و جنایت‌های رژیم در۶۴ قطعنامه ملل متحد و بدون جنبش دادخواهی زندانیان سیاسی قتل‌عام‌شده در سال۶۷، بدون کارزار اشرف‌نشانها در چهارگوشه جهان و پای‌فشردن بر حقوق ملت ایران به مدت ۴ دهه، بدون برنامه و طرح‌های مشخص شورای ملی مقاومت و دولت موقت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران و سرانجام، بدون رهبری آزموده و مشخص که پنج دهه این مبارزه سهمگین را پیش برده است، اگر بدون این‌ها می‌توان این راه ۵۰ ساله را یک‌شبه طی کرد و صرفاً با رؤیای حمایت خارجی در ایران تغییر واقعی ایجاد کرد، بفرمایید این گوی و این میدان.

اما بگذارید بگویم که این خواب و خیال فقط با الگوی اشغال کشور عراق، یعنی با لشکرکشی خارجی متصور است، که نتیجه آن هم از قبل معلوم است.

در این ۴۰سال، مدعیانی که اهل قیمت‌دادن نبودند، همه، شانس خود را آزمودند. ولی واقعیت‌ها و تجربه‌ها، نشان داده که این رژیم تاریک و سیاه، نه استحاله و اصلاح می‌شود، نه :”سبز“ و ”مخملی“.

سرنگونی این رژیم، لاجرم قیمت می‌خواهد. صداقت و فدا می‌خواهد. سازمان و تشکیلات و جایگزین مستحکم سیاسی می‌خواهد. کانون شورشی می‌خواهد و ارتش آزادی.

در عین حال، چنان‌که مسعود در جمع‌بندی قیام دی‌ماه گفته است: ”ما رقیب کسی برای رسیدن به قدرت نیستیم. و قطعاً کسی هم رقیب مجاهدین در مسیر صدق و فدا و پرداخت‌کردن نیست“».

 

۹۲-خانم رجوی سپس در بارة برنامه و طرحهای آلترناتیو دموکراتیک، اضافه کرد: «ما به پی‌ریزی جامعه‌یی فرا می‌خوانیم که تار و پودش آزادی،‌ دموکراسی و برابری است. هم چنین مرزبندی با استبداد و وابستگی و تبعیض جنسی و قومی و طبقاتی است. ما از برابری زن و مرد، از حق انتخاب آزادانة پوشش، از جدایی دین و دولت، از خودمختاری ملیت‌ها، از تساوی حقوق سیاسی و اجتماعی کلیه افراد ملت ایران، از لغو اعدام، از آزادی بیان، احزاب، مطبوعات و اجتماعات، از آزادی اتحادیه‌ها، انجمنها، شوراها و سندیکاها دفاع کرده‌ و دفاع می‌کنیم.

طرح ۱۲ماده‌یی شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران که 35 سال پیش تصویب و اعلام شده، هنوز هم یکی از جامع‌ترین الگوهای جهانی است. و سرانجام ایران آزاد، یک ایران غیراتمی، در همزیستی مسالمت‌آمیز، با همکاری‌های‌ منطقه‌‌یی و بین‌المللی است.

این است سیمای یک جایگزین دموکراتیک در برابر حاکمیت آخوندی و هرگونه دیکتاتوری.

در این مسیر،‌ اولین گام، انتقال حاکمیت به مردم ایران است. با اتکا به‌همین مردم و پایگاه مردمی است که می‌توان از هرج و مرج و ناامنی بر حذر ماند و می‌توان تمامیت ایران و ایرانی را حفظ کرد و سرافراز نگهداشت.

طبق برنامة شورای ملی مقاومت، پس از سرنگونی رژیم، یک دولت موقت شش‌ ماهه تشکیل می‌شود که وظیفة اصلی آن، تشکیل مجلس مؤسسان از طریق انتخابات آزاد با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی مردم ایران است.

این مؤسسان باید طی ۲سال قانون اساسی جمهوری جدید را تدوین کند، و آن را به رأی مردم ایران بگذارد. هم‌چنین نهادهای اساسی جمهوری جدید را طبق آرای مردم، مستقر کند.

ما معتقدیم که رهایی جامعه از گرانی، فقر، بیکاری، زاغه‌نشینی، قحطی آب و فجایع زیست‌محیطی امکان‌پذیر است. اما قبل از هر چیز حقوق سیاسی و مشخصاً حق حاکمیت پایمال‌شده مردم ایران، باید اعاده و احیا شود. این خاستگاه مقاومت ما و فلسفة وجودی شورای ملی مقاومت ایران است.

اما سود اساسی رژیم، همواره در این بوده و هست که توانایی این مقاومت و این جایگزین را انکار و از مماشات‌گران در غرب برای سرکوب این جنبش استفاده کند.

بنابراین در رابطه با ایران، تا وقتی موضوع مقاومت و حق مقاومت و به‌رسمیت شناختن این مقاومت، وارد معادلات نشده، نمی‌توان خسارتها و ضربات سیاست مماشات با فاشیسم دینی را جبران کرد.

ما همواره گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که سرنگونی و تغییر دموکراتیک و برپایی ایران آزاد بر عهده خود ما و مردم ماست. ما در عین حال از هرگونه عقب‌نشینی آخوندها استقبال می‌کنیم. زیرا هزار جام زهر، در خدمت هزار اشرف است».

 

ادامه دارد
لطفا به اشتراک بگذارید: