اقرار به شکست وورشکستگی نظام ولایت
گزارش خبری-۱۴مهر۱۳۹۷
اعتراف به ورشکستگی ایدئولوژی منحط خمینی و در گل ماندگی و شکست فاشیسم دینی حاکم موضوع جدیدی نیست، اما این که این واقعیت در رسانههای حکومتی علناً بیان میشود و بحرانهای کنونی گریبانگیر رژیم آخوندها را ناشی از ساختار فاسد و تاریخ گذشتة ولایت فقیه اعلام میکنند، پدیدة جدیدی است. بخصوص این که شخص خامنهای را به زیر سؤال میکشند و او را مستقیم یا غیرمستقیم مسئول اصلی فضیحتهای کنونی رژیم معرفی میکنند، صدایی است که هر چه میگذرد، بلندتر میشود، توجهتون رو به گرازشی در این باره جلب میکنم:
ابوالفضل قدیانی از اعضای سابق باند فاشیستی موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی و یکی از مهرههای باند اصلاح طلب موسوم به علیرضا رجایی طی بیانیة مشترکی استبداد سیاه دینی حاکم و مشخصاً شخص ولی فقیه را زیر سؤال بردهاند. این بیانیه که روز گذشته در برخی رسانههای باند اصلاح طلب درج شده، با اشاره به بحرانهای علاج ناپذیری که سراپای رژیم را فراگرفته چنین آغاز میشود:
« جمهوری اسلامی اکنون در غرقابههای بحران دستوپا میزند و امواج بحران هر روز از سویی به آن حملهور میشود. تظاهر به خونسردی و اعتماد به نفس ظاهری نیز دردی از درهای بیشمار این موجودیت بیمار را درمان نمیکند. همچنانکه حبسها و حصرها و گیر و دارها نیز».
بیانیة مزبور سپس با اعتراف به این که خشت اول این بنای کج با مجلس خبرگان و قانون اساسی ولایت فقیه گذاشته شد، به مخالفت پدر طالقانی با این خبرگان آخوندی و آنچه در دستور کار داشت اشاره میکند و مینویسد: «تصویر نمادین مجاهد نستوه آیتالله طالقانی که از نشستن بر صندلیهای آن مجلس خطاکار سرباز زد و نشستن بر زمین را به مشارکت در این صحنهآرایی ترجیح داد، گویای همان فاجعهای است که در راه بود».
بیانیة مشترک ابوالفضل قدیانی و علیرضا رجایی با اشاره به این که به گمان آنها افزودن قید اسلامی به جمهوری در سال 57، قرار دادن یک تضمین اخلاقی برای دموکراسی بود، اما این به شکل گیری حکومتی که از آغاز جمهوریت را به صلیب کشید میافزاید: «الیگارشی قدرت نوپدید پس از انقلاب، نهاد از پی نهاد تأسیس کرد تا شاید بر هر لحظهی بحرانی خویش غلبه کند و باز نمیتوانست. در درون همین الیگارشی بود که حلقهها و کانونهای قدرت با ثروتهای مولتیمیلیاردی شکل گرفتند که دولت و حکومت را بهعنوان زمین بازی اقتصادی خود میبینند و بهطور مشخص در تعارض با هنجارهای دموکراتیک، اقلیتهای قومی و مذهبی و رسانههای آزاد هستند».
بیانیه در پایان تعریف جدیدی از نقش اسلام در حکومت به دست داده و خواستار آن شده که اسلام «همچون یک منبع اخلاقی و اعتقادی غنی، بر ضرورت حاکمیت بیچون و چرای مردم صحه گذارد».
زیر سؤال بردن ساختار حاکمیت فاشیسم دینی، تنها به این دو نفر که به حاشیه رانده شدهاند محدود نمیشود. یک روز پیش از آنها، حدود 300 نفر از کسانی که رسانههای باند اصلاح طلب از آنها به عنوان اندیشمندان، صاحبنظران و دانشگاهیان» نام بردهاند طی بیانیهیی با ایما و اشاره ریشة مشکلات را ساختار نظام ولایت فقیه دانسته و نوشتهاند: «پذیرش نظری و عملی چیدمان ارکان حاکمیت در انجام وظایف به صورت کارآمد و اثربخش در چارچوب قانون اساسی بر اساس الزام به رعایت توازن در مسوولیتها، اختیارها و پاسخگوییها»،
در واکنش به این موج گسترده به چالش کشیدن استبداد دینی، گماشتههای خامنهای نیز اینجا و آنجا فریاد و فغان برداشتهاند. در همین رابطه آخوند صدیقی امام جمعة موقت خامنهای در تهران طی سخنانی در یکی از مراسم عزاداری محرم گفته است: «در برابر فتنهها باید اقدامات لازم را انجام دهیم، چرا باید سخنان رهبرمان که امام حق است بر روی زمین بماند».