«واقعیتها در همان حدی که هست»
گزارش خبری: «واقعیتها در همان حدی که هست»!!-۱۳آبان
مدتی است خامنهای و روحانی با هم همنوا شدهاند که نظام در بنبست نیست، بحرانی وجود ندارد؛ مشکل هست اما بحران و بنبستی در کار نیست و این حرفها تبلیغات دشمنان نظام است. روز 22مهر آخوند روحانی نظام را به بیمار محتضری تشبیه کرد که اگر «امید درمانی» نشود دیگر کارش تمام است.
اما روز اول آبان روحانی تعدادی از کارگزاران نظام را با عنوان محقق علوم اجتماعی و اساتید جامعه شناسی در دانشگاهها دعوت کرد تا برای وضعیت اجتماعی موجود و بی اعتمادی مردم به نظام چارهیی بیندیشند.
روحانی از دانشگاهیان دعوت شده که طبعا با باند خودش همسو بودند خواست« واقعیتها را در همان حدی که هست بیان کنند. نگاهی می کنیم به این«واقعیتها در همان حدی که هست» از زبان این کارگزاران دانشگاهی نظام:
محمد فاضلی با یادآوری این اصل که « گروههای اجتماعی در دولت مدرن دیده میشوند، صدا دارند و نادیده گرفته نمیشوند»، ناخواسته برای نظام نسخة زهرآلود آزادیپیچید و با اشاره به ساز و کار نظام ولایت که مبتنی بر سلب آزادی از همة اقشار است، گفت: «اقدامات دولت و حکومت دائم گروههای نادیده و ناشنیده ایجاد میکند. زنان، جوانان، سلبریتیها، فقرای شهری، گروههای شغلی مختلف ...، بر شمار نادیدهگرفتهشدگان افزوده میشود. سیاستها، برنامهها و پروژههای دولتها هم همین نقش را ایفا میکنند».
مهرداد عربستانی از دانشگاه تهران به شکاف عمیق بین مردم و حاکمیت اشاره کرد و افزود:
«در وضعیت گیر افتادگی اجتماعی قرار داریم... حال نام این وضعیت را بحران یا فروپاشی بگذاریم یا نه، در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمیشود». وی نتیجه گیری کرد: «بنیانهای حیات اجتماعی، همچون اعتماد اجتماعی، امنیت اجتماعی، پیشبینیپذیری آینده و ثبات، در وضعیت نامطلوبی هستند».
<
سعید معید فر به ریشة بی راه حلی نظام اشاره کرد و گفت « امروز کار از دست نخبگان و جامعه شناسان هم خارج شده است. نتیجه این وضعیت این می شود که هزاران مشکل داریم، اما هیچ کس نمی تواند راه حلی ارائه کند».
و نعمت فاضلی هم وجه دیگر بی راه حلی در نظام ولایت فقیه و شکاف بین مردم و نظام را در ماهیت بهغایت عقبافتادة نظام دانست و گفت« نظام سیاسی و سیاستگذاری ایران از دانش و تحقیقات تولید شده برای تصمیمسازی و تصمیمگیری هیچ گونه استفادهای نکرده است». وی افزود« به همین دلیل همواره در سیاستها، برنامههای توسعه همیشه با نوعی بیگانگی یا شکاف میان آرمانها و اهداف حاکم با زندگی واقعی مردم رو به رو هستیم».
<
(از این نقطه به بعد یو آرل برای همه مشترک است رد صفحه ۲۱ روزنامه ایران است که عکسهای کوچک نفرات در آن قرارد دارد)
مقصود فراستخواه به آشتی ناپذیری ملت با نظام اذعان کرد و گفت: «مساله اصلی جامعه ایران هنوز همچنان شکاف ملت و دولت است».
و علی جنادله (با ضم جیم) این شکاف را با عبارت « فرسایش تعمیم یافته سرمایه اجتماعی» مورد اشاره قرار داد و خاطر نشان کرد نیروهایی که امکان اقناع جامعه و نزدیک کردن مردم به دولت را دارند « در حال از دست دادن قدرت اقناع خود هستند». این کارشناس حکومتی بر شعار مردمی«اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» مهر تایید زد و با اشاره به مطالبات جوانان، زنان، قومیتها و اقشار محروم گفت: « فعال شدن این نیروهای اجتماعی، زمینهساز بروز مطالبات جدیدی در جامعه شده است که یا در چارچوب تقسیمبندیهای کلان سیاسی با محوریت دوگانه اصولگرا- اصلاحطلب، نمیگنجند یا حاملان این مطالبات بر این باورند که هیچیک از جریانهای عمده سیاسی موجود، ظرفیت، توانایی و اراده طرح، پیگیری و تحقق این مطالبات را ندارند».
این کارشناس حکومتی از سوختن راه حلهای حکومتی برای مهار خواستههای مردمی ابراز نگرانی کرد و هشدار داد « پیگیری مطالبات می تواند به نظمی های غیر قابل کنترلی منجر شوند که هر آن پتانسیل تبدیل شدن به ناآرامی های فراگیر و و گسترده را دارند».
به این ترتیب آنچه از این اعترافات برمیآید چیزی جز پایان کار نظام نیست.