اصلاحات حکومتی تناقض درون ذات – ۱۸آذر۱۳۹۷
اصلاحات حکومتی تناقض درون ذات – ۱۸آذر۱۳۹۷
هممیهنان عزیز، دوستان و بینندگان گرامی سیمای آزادی، از طرف خودم و همکارانم بهترین سلامها و درودها رو تقدیم شما میکنم. خوشحالم که در برنامة امروز تیک تاک در خدمت شما هستم. موضوعی که امروز اون رو مورد بررسی و بحث قرار میدیم.
چندی است که بحث بحران در باند اصلاح طلبان حکومتی چه در درون این باند و چه در مشاجره با باند رقیب داغ است. خود اصلاح طلبان آشکارا میگویند که حال اصلاحات خوب نیست و اصلاحات دچار بحران است. علت آن شکست روحانی و دولت اوست، در نتیجه بخشی از اصلاح طلبان در صدد جدا کردن حساب خود با او افتادهاند و برخی دیگر هم حرفهای متفرقه دیگری میزنند و باند رقیب هم این تشتت و سردرگمی را به سر آنها میکوبد. گزارشی در این باره
سعید حجاریان معاون سابق وزارت اطلاعات که چند سال است با تیر غیب لباس شخصیهای خامنهای زمینگیر شده و اغلب از او با عنوان تئوریسین اصلاحات نام میبرند در مصاحبهیی با خبرگزاری نیروی تروریستی قدس با اشاره به افتضاحاتی که روحانی در دورة ریاستش به بار آورده، میگوید: «ما با روحانی عقدی –بهصورت ائتلاف- نبسته بودیم. ایشان وعدههایی به مردم دادند و مردم هم بهدلیل همان وعدهها پای صندوق رأی رفتند. دفاع ما، براساس همین وعدهها بود و نه خواستههای حداکثری خودمان. اما، ایشان به بسیاری از وعدههایش یا نخواست یا نتوانست عمل کند و فیالواقع زمانیکه از خود عبور کرد، طبعاً بخشی از اصلاحطلبان هم ناگزیر با ایشان زاویه پیدا کردند».
روزنامة رسالت در سرمقاله (18آذر) این حرف حجاریان را که ما هیچ گاه با روحانی«عقدی به صورت ائتلاف نبسته بودیم» بل گرفته و مینویسد: «مگر شما نبودید که می گفتید«حاضریم دندانه های کلید آقای روحانی باشیم»؟ مگر شما در هر مقطعی از پروژه برجام، از لوزان تا وین و مقاطع دیگر تمام عیار از روحانی حمایت نکردید؟ مگر هم وندانتان در مشارکت منحله، پیش از 96 نگفتند گزینه ما دوباره روحانی است؟ مگر قرار نبود تا 1400با روحانی بمانید و به عقب برنگردید؟ یادتان رفته است؟».
این سرمقاله در ادامه با اشاره به شکست روحانی به عنوان منشأ تشتت و از هم پاشیدگی باند اصلاح طلبان میافزاید: «امروز کار به کجا رسیده است که برخی جوانانی که روزی با شعار «روحانی،روحانی» و تصاویر او از رئیس جمهور منتخب در خیابانهای تهران استقبال کردند، چند روز پیش در دانشگاه سمنان و در مراسم روز دانشجو، او را با شعار«تورم، بیکاری، جواب بده روحانی» بدرقه کردند؛ بماند که تحلیل ها حکایت از آن دارد که روحانی به جای دانشگاه تهران و شریف و امیر کبیر، سمنان را برای سخنرانی روز دانشجو برگزید تا شاید در جو کمتر سیاسی آنجا، کمتر مورد اعتراض و انتقاد دانشجویان قرار گیرد».
در همین رابطه حرفهای حبیبی سردمدار باند مؤتلفه در شماتت باند اصلاح طلب هم شنیدنی است: حبیبی : این را هم بنده عرض کردم. اصلاحطلبان بالای 90 درصد پستهای دولتی را تصدی کردند. رئیسجمهور وقت این نظر را داشتند و ما هم گله نمیکنیم. مجری: طیف تند آنها معتقد است باید مسیر را از مسیر آقای روحانی جدا کنیم. حبیبی: پارادوکس همین جا است. یعنی اصلاحطلبان خودشان میدانند بالای 90 درصد پستها را تصاحب کردند و خود میدانند مردم از شرایط اقتصادی واقعاً ناراضی هستند.
برای این که نگذازند این نارضایتیها به خودشان بچسبد همه را گردن شخص خود آقای روحانی میاندازند و حتی برخی از اینها بیانصافی کردند و تبری هم میجویند از آقای روحانی، نمک را خوردید و حداقل نمکدان را نشکنید. مردانه بگویید ما در این رابطه توان اداره کشور را در امر اقتصاد را به صورت ضعیف داشتیم. چه اشکالی دارد این طور اعتراف کنید؟ حالا که محصول کار شما است، سال اول و دوم و سوم و چهارم گردن دولت سابق انداختید. دیگه سال ششم هم حق دارند از این حرفها بزنند؟
اما یکی از اصلاح طلبان، صادق زیباکلام ریشة بحران گریبانگیر این جماعت را در قیام دی ماه میداند و میگوید: «مشکل از جایی شروع شد که اصلاحطلبان در برابر اصلیترین و جدیترین مطالبه سیاسی و اجتماعیمان چشم خود را بستند یا ندیدند یا ترسیدند. من معتقد هستم اصلیترین، مهمترین، جدیترین، عاجلترین، فوری و فوتیترین خواسته جامعه امروز ایران دموکراسی و آزادی است.
وی میافزاید: « نه آقای روحانی، نه دولت دوازدهم و نه جریان اصلاحطلب، این سه نتوانستهاند در قبال حوادث یا ناآرامیهای دی 96 یک موضع مشخصی را اتخاذ کنند. من معتقد هستم اصلاحطلبان درباره دی 96 سکوت کردند. برای اینکه چه بگویند؟ اگر آن را تأیید بکنند، شعارهایی که علیه اصلاحطلبان دادند، با آنها چه خاکی بر سرمان کنیم. آن شعارهایی که علیه آقای خاتمی دادند، علیه آقای روحانی دادند، با آنها چه کنیم؛ بنابراین مشخص است که اصلاحطلبان نمیدانند چه کار بکنند. نمیدانند تأیید کنند یا تکذیب یا حتی محکوم کنند.
مشابه این حرف را یکی دیگر از اصلاح طلبان به نام زیدآبادی روزی گذشته طی یک سخنرانی زده و میگوید: «اصلاحطلبان بعد از انتخابات ۹۶ و اعتراضات دیماه سال گذشته اعتبار خود را از دست دادند».
زیدآبادی در همین سخنرانی به موضوع جالبی اشاره کرده و آن به هویتی جریان ساختگی موسوم به اصلاحات است او میگوید: «اگر پیش رییسدولت اصلاحات بروید میگوید؛ باید نشست دید که اصلاحطلبی چیست؟! الان بعد از بیست سال باید این سوال مطرح شود؟!».
گفتگوی سیاسی
این گزارشی که دیدیم تصویری از تشتت و از همپاشیدگی باند اصلاح طلبان و تا حدودی این که چرا و تحت تاثیر چه عواملی به این نقطه رسیدند، به دست میداد، اما سؤالاتی هم در همین رابطه مطرحه از جمله این که موضوع دعوای دو باند بر سر روحانی جریان داره چیه؟ آیا اصلاح طلبان واقعاً به این نقطه رسیدند که این جریان موسوم به اصلاح طلبی شکست خورده؟ در نتیجه چه جایگزینی برای اون دارند؟ و آیا از هم پاشیدگی باند اصلاح طلب به معنی قدرت پیدا کردن باند خامنهایه؟ و چه پیامدهایی دارد؟ اینها سؤالاتی است که امیدوارم در گفتگو با رضا هفت برادران بتونیم به اونها پاسخ بدیم:
ج: حرف این اصلاح طلبان قلابی درون نظام در سه مدار مطرح شده. یک عده همانطور که در گزارش هم به نقل از حجاریان اومده بود می گویند روحانی شکست خورده وعده هایی را که داده بود نخواست یا نتونست عمل بکنه و از خودش عبور کرده. دفاع ما از روحانی به خاطر این قولها بوده و حالا که شکست خورده باید روحانی را کنار بگذاریم. جالبه که حجاریان حتی ائتلاف باند با روحانی را از اساس منکر شده و گفته ما هیچ گاه «عقدی به صورت ائتلاف نبسته بودیم».
یک حرف دیگه اصلاح طلبها سوای دعوایشان با روحانی به گفتة حجاریان که 15 آذر گفته بود «بحران ناکارآمدی و مشروعیت» درنظامه. یعنی این ها می خواهد شکست روحانی و ناکارآمدی و بحران مشروعیت» را بر سر باند رقیب و روحانی خراب کنند. بعضی هم در باند اصلاح طلب میگن اصلاح طلبی به نتیجه نرسیده.
در مقابل باند رقیب به اینها یادآوری میکنند شما در قدرت شریک روحانی هستید. نبی حبیبی همان طور که در این گزارش هم دیدیم در پاسخ به حجاریان دست روی تناقض گویی آنها گذاشته گفته: « اصلاحطلبان خودشان میدانند بالای 90 درصد پستها را تصاحب کردند و خود میدانند مردم از شرایط اقتصادی واقعاً ناراضی هستند.
برای این که نگذازند این نارضایتیها به خودشان بچسبد همه را گردن شخص خود آقای روحانی میاندازند و حتی برخی از اینها بیانصافی کردند و تبری هم میجویند از آقای روحانی». یا روزنامه رسالت ارگان باند موتلفه خطاب به حجاریان نوشته««مگر شما نبودید که می گفتید«حاضریم دندانه های کلید آقای روحانی باشیم»؟ مگر شما در هر مقطعی از پروژه برجام، از لوزان تا وین و مقاطع دیگر تمام عیار از روحانی حمایت نکردید؟».
ج: الان که به بن بست رسیده اند میاندازن گردن روحانی. ولی خیلیها در این باند اذعان می کنند که شکست خورده اند. مثلا مرعشی از باند کارگزاران گفته:« مردم، اصلاحطلبان را ناکارآمد میدانند و در واقع توانایی جبهه اصلاحات درباره تحقق برنامهها و قولهایی که به مردم داده، زیر سوال است».
یا صادق زیبا کلام خیلی عمیق تر به این بن بست اذعان کرده و گفت:« نه روحانی، نه دولت دوازدهم و نه جریان اصلاحطلب، این سه نتوانستهاند در قبال حوادث یا ناآرامیهای دی۹۶ یک موضع مشخصی را اتخاذ کنند. من معتقد هستم اصلاحطلبان درباره دی ۹۶ سکوت کردند.
برای اینکه چه بگویند؟ اگر آن را تایید بکنند، شعارهایی که علیه اصلاحطلبان دادند، با آنها چه خاکی بر سرمان کنیم. آن شعارهایی که علیه خاتمی دادند. علیه روحانی دادند، با آنها چه کنیم؛ بنابراین مشخص است که اصلاحطلبان نمیدانند چه کار بکنند. نمیدانند تایید کنند یا تکذیب یا حتی محکوم کنند». مشابه این حرفها را قبلا امثال تاجزاده و سایر مهره های این باند زده بودند. که از مجموعة حرفهای آنها بن بست ظاهر میشه. البته بن بستی که نه تنها مربوط به این باند بلکه مربوط به کل نظامه.
ج: اینها می خواهند با موج سواری روی درد و رنجی که مردم را درش غرق کرده اند فیگور مصلح بگیرند تا خودشون و نظام را در ببرند و نونش را بخورند. این یکی از ترفندها و تخصص های این باند هست که روی موج نفرت مردم از نظام سوار بشن و فیگور اصلاح و راه حل بگیرند. اگر خاطرتون باشه روحانی که یکی از مهره های امنیتی این نظام بوده و در تمام سالهای حاکمیت این رژیم در سرکوب و اختناق و جنگ و کشتار نقش تعین کننده داشته در نمایش انتخابات قبلی اومد گفت 38 سال زندان و اعدام چه نتیجهیی داشت؟
با این روش یعنی سوار شدن روی موج نفرت مردم، می خواهند به این نظام منفور تنفس مصنوعی بدهند. برای آن مقدمتا لازمه به اصلاحاتی که زیباکلام میگه نمیدونیم چه خاکی بر سرمون بکنیم دخیل ببندند و در حالی که هیچ راه حلی نه اینها نه کل نظام داره، مدعی راه حل بشن. کارشون این هست که جسد نظام ولایت را حفظ کنند. ببنیند تاجزاده از مهره های این باند میگه:« یک زمانی مردم به این نتیجه برسند که هیچ راهی جز سرنگونی نیست من باز اصلاح طلب هستم میگم مردم اشتباه دارید میکنید».
ملاحظه می کنید که میخواهد دیکتاتوری موجود را حفظ کنه و در همین رابطه میخواد مردمی را که برای سرنگون کردن رژیم به پا خاستند از خشونت بترسونه! این هم عجیب نیست. اینها دو ویژگی بارز دارند. یکی ضدیت کور دارند با مقاومت و مجاهدین. که از اونها به اسم براندازان اسم می برند. ظریفیان یکی دیگه از مهره های این باند با اشاره به مجاهدین میگه:« میل به این گروهها آینده کشور را خطرناک و دلهره انگیز میکند. بنابراین شعار «اصلاحطلب، اصوالگرا؛ دیگه تموم ماجرا» نباید هیچ نیروی خودی را خوشحال کند».
ویژگی دوم این گروه اینه که هیچکدام پای نفی ولایت فقیه نمیان. چون درصدد حفظ نظامند. حداکثر بعضی از اونها صحبت از واتیکانیزه کردن نظام می کنند. نه نفی ولایت فقیه. جالبه که تمام این باندهای حاکم راه حلهاشون با تکیه بر نیروی سرکوبگر رژیمه. چون این بازی اصلاح طلب و اصولگرا در شرایطی می تونه ادامه داشته باشه که با سرکوب جلوی خروش و قیام مردم سد شده باشه.
با این حال این وضعیت باند اصلاح طلب به نظر متناقض میاد هم حفظ نظام ولایت هم انجام اصلاحات. علت این تناقض یا پارادوکس اینه که دنبال راه حل در جایی می گردن که راه حلی وجود نداره. مضافا بر این اینها خیال می کنند که هنوز یک دورة تاریخی فرصت دارند مردم را فریب بدهند در حالی که از اساس عهد نظام ولایت سرآمده چه رسد به دنبالچة اصلاح طلبش. افعی اگر می توانست کبوتر بزاید تا به حال خودش را از بن بستهای موجود در برده بود.
جنازه اصلاحات روی دست مانده
جنازه «اصلاحات» روی دست مانده!
گزارش و گفتگو با رضا هفت برادران
هممیهنان عزیز، دوستان و بینندگان گرامی سیمای آزادی، از طرف خودم و همکارانم بهترین سلامها و درودها رو تقدیم شما میکنم. خوشحالم که در برنامة امروز تیک تاک در خدمت شما هستم. موضوعی که امروز اون رو مورد بررسی و بحث قرار میدیم.
چندی است که بحث بحران در باند اصلاح طلبان حکومتی چه در درون این باند و چه در مشاجره با باند رقیب داغ است. خود اصلاح طلبان آشکارا میگویند که حال اصلاحات خوب نیست و اصلاحات دچار بحران است. علت آن شکست روحانی و دولت اوست، در نتیجه بخشی از اصلاح طلبان در صدد جدا کردن حساب خود با او افتادهاند و برخی دیگر هم حرفهای متفرقه دیگری میزنند و باند رقیب هم این تشتت و سردرگمی را به سر آنها میکوبد. گزارشی در این باره
گزارش
سعید حجاریان معاون سابق وزارت اطلاعات که چند سال است با تیر غیب لباس شخصیهای خامنهای زمینگیر شده و اغلب از او با عنوان تئوریسین اصلاحات نام میبرند در مصاحبهیی با خبرگزاری نیروی تروریستی قدس با اشاره به افتضاحاتی که روحانی در دورة ریاستش به بار آورده، میگوید: «ما با روحانی عقدی –بهصورت ائتلاف- نبسته بودیم. ایشان وعدههایی به مردم دادند و مردم هم بهدلیل همان وعدهها پای صندوق رأی رفتند. دفاع ما، براساس همین وعدهها بود و نه خواستههای حداکثری خودمان. اما، ایشان به بسیاری از وعدههایش یا نخواست یا نتوانست عمل کند و فیالواقع زمانیکه از خود عبور کرد، طبعاً بخشی از اصلاحطلبان هم ناگزیر با ایشان زاویه پیدا کردند».
روزنامة رسالت در سرمقاله (18آذر) این حرف حجاریان را که ما هیچ گاه با روحانی«عقدی به صورت ائتلاف نبسته بودیم» بل گرفته و مینویسد: «مگر شما نبودید که می گفتید«حاضریم دندانه های کلید آقای روحانی باشیم»؟ مگر شما در هر مقطعی از پروژه برجام، از لوزان تا وین و مقاطع دیگر تمام عیار از روحانی حمایت نکردید؟ مگر هم وندانتان در مشارکت منحله، پیش از 96 نگفتند گزینه ما دوباره روحانی است؟ مگر قرار نبود تا 1400با روحانی بمانید و به عقب برنگردید؟ یادتان رفته است؟».
این سرمقاله در ادامه با اشاره به شکست روحانی به عنوان منشأ تشتت و از هم پاشیدگی باند اصلاح طلبان میافزاید: «امروز کار به کجا رسیده است که برخی جوانانی که روزی با شعار «روحانی،روحانی» و تصاویر او از رئیس جمهور منتخب در خیابانهای تهران استقبال کردند، چند روز پیش در دانشگاه سمنان و در مراسم روز دانشجو، او را با شعار«تورم، بیکاری، جواب بده روحانی» بدرقه کردند؛ بماند که تحلیل ها حکایت از آن دارد که روحانی به جای دانشگاه تهران و شریف و امیر کبیر، سمنان را برای سخنرانی روز دانشجو برگزید تا شاید در جو کمتر سیاسی آنجا، کمتر مورد اعتراض و انتقاد دانشجویان قرار گیرد».
در همین رابطه حرفهای حبیبی سردمدار باند مؤتلفه در شماتت باند اصلاح طلب هم شنیدنی است: حبیبی : این را هم بنده عرض کردم. اصلاحطلبان بالای 90 درصد پستهای دولتی را تصدی کردند. رئیسجمهور وقت این نظر را داشتند و ما هم گله نمیکنیم. مجری: طیف تند آنها معتقد است باید مسیر را از مسیر آقای روحانی جدا کنیم. حبیبی: پارادوکس همین جا است. یعنی اصلاحطلبان خودشان میدانند بالای 90 درصد پستها را تصاحب کردند و خود میدانند مردم از شرایط اقتصادی واقعاً ناراضی هستند.
برای این که نگذازند این نارضایتیها به خودشان بچسبد همه را گردن شخص خود آقای روحانی میاندازند و حتی برخی از اینها بیانصافی کردند و تبری هم میجویند از آقای روحانی، نمک را خوردید و حداقل نمکدان را نشکنید. مردانه بگویید ما در این رابطه توان اداره کشور را در امر اقتصاد را به صورت ضعیف داشتیم. چه اشکالی دارد این طور اعتراف کنید؟ حالا که محصول کار شما است، سال اول و دوم و سوم و چهارم گردن دولت سابق انداختید. دیگه سال ششم هم حق دارند از این حرفها بزنند؟
اما یکی از اصلاح طلبان، صادق زیباکلام ریشة بحران گریبانگیر این جماعت را در قیام دی ماه میداند و میگوید: «مشکل از جایی شروع شد که اصلاحطلبان در برابر اصلیترین و جدیترین مطالبه سیاسی و اجتماعیمان چشم خود را بستند یا ندیدند یا ترسیدند. من معتقد هستم اصلیترین، مهمترین، جدیترین، عاجلترین، فوری و فوتیترین خواسته جامعه امروز ایران دموکراسی و آزادی است.
وی میافزاید: « نه آقای روحانی، نه دولت دوازدهم و نه جریان اصلاحطلب، این سه نتوانستهاند در قبال حوادث یا ناآرامیهای دی 96 یک موضع مشخصی را اتخاذ کنند. من معتقد هستم اصلاحطلبان درباره دی 96 سکوت کردند. برای اینکه چه بگویند؟ اگر آن را تأیید بکنند، شعارهایی که علیه اصلاحطلبان دادند، با آنها چه خاکی بر سرمان کنیم. آن شعارهایی که علیه آقای خاتمی دادند، علیه آقای روحانی دادند، با آنها چه کنیم؛ بنابراین مشخص است که اصلاحطلبان نمیدانند چه کار بکنند. نمیدانند تأیید کنند یا تکذیب یا حتی محکوم کنند.
مشابه این حرف را یکی دیگر از اصلاح طلبان به نام زیدآبادی روزی گذشته طی یک سخنرانی زده و میگوید: «اصلاحطلبان بعد از انتخابات ۹۶ و اعتراضات دیماه سال گذشته اعتبار خود را از دست دادند».
زیدآبادی در همین سخنرانی به موضوع جالبی اشاره کرده و آن به هویتی جریان ساختگی موسوم به اصلاحات است او میگوید: «اگر پیش رییسدولت اصلاحات بروید میگوید؛ باید نشست دید که اصلاحطلبی چیست؟! الان بعد از بیست سال باید این سوال مطرح شود؟!».
گفتگوی سیاسی
این گزارشی که دیدیم تصویری از تشتت و از همپاشیدگی باند اصلاح طلبان و تا حدودی این که چرا و تحت تاثیر چه عواملی به این نقطه رسیدند، به دست میداد، اما سؤالاتی هم در همین رابطه مطرحه از جمله این که موضوع دعوای دو باند بر سر روحانی جریان داره چیه؟ آیا اصلاح طلبان واقعاً به این نقطه رسیدند که این جریان موسوم به اصلاح طلبی شکست خورده؟ در نتیجه چه جایگزینی برای اون دارند؟ و آیا از هم پاشیدگی باند اصلاح طلب به معنی قدرت پیدا کردن باند خامنهایه؟ و چه پیامدهایی دارد؟ اینها سؤالاتی است که امیدوارم در گفتگو با رضا هفت برادران بتونیم به اونها پاسخ بدیم:
س: در این گزارش به گوشه هایی از کشمکشی که الان بین دوباند بر سر روحانی جریان داره اشاره شده بود، اما موضوع چیه؟ و دعوا بر سر چیه؟
ج: حرف این اصلاح طلبان قلابی درون نظام در سه مدار مطرح شده. یک عده همانطور که در گزارش هم به نقل از حجاریان اومده بود می گویند روحانی شکست خورده وعده هایی را که داده بود نخواست یا نتونست عمل بکنه و از خودش عبور کرده. دفاع ما از روحانی به خاطر این قولها بوده و حالا که شکست خورده باید روحانی را کنار بگذاریم. جالبه که حجاریان حتی ائتلاف باند با روحانی را از اساس منکر شده و گفته ما هیچ گاه «عقدی به صورت ائتلاف نبسته بودیم».
یک حرف دیگه اصلاح طلبها سوای دعوایشان با روحانی به گفتة حجاریان که 15 آذر گفته بود «بحران ناکارآمدی و مشروعیت» درنظامه. یعنی این ها می خواهد شکست روحانی و ناکارآمدی و بحران مشروعیت» را بر سر باند رقیب و روحانی خراب کنند. بعضی هم در باند اصلاح طلب میگن اصلاح طلبی به نتیجه نرسیده.
در مقابل باند رقیب به اینها یادآوری میکنند شما در قدرت شریک روحانی هستید. نبی حبیبی همان طور که در این گزارش هم دیدیم در پاسخ به حجاریان دست روی تناقض گویی آنها گذاشته گفته: « اصلاحطلبان خودشان میدانند بالای 90 درصد پستها را تصاحب کردند و خود میدانند مردم از شرایط اقتصادی واقعاً ناراضی هستند.
برای این که نگذازند این نارضایتیها به خودشان بچسبد همه را گردن شخص خود آقای روحانی میاندازند و حتی برخی از اینها بیانصافی کردند و تبری هم میجویند از آقای روحانی». یا روزنامه رسالت ارگان باند موتلفه خطاب به حجاریان نوشته««مگر شما نبودید که می گفتید«حاضریم دندانه های کلید آقای روحانی باشیم»؟ مگر شما در هر مقطعی از پروژه برجام، از لوزان تا وین و مقاطع دیگر تمام عیار از روحانی حمایت نکردید؟».
س: آیا به این معنی است که اصلاح طلبان اعتراف می کنند که اصلاحات شکست خورده؟
ج: الان که به بن بست رسیده اند میاندازن گردن روحانی. ولی خیلیها در این باند اذعان می کنند که شکست خورده اند. مثلا مرعشی از باند کارگزاران گفته:« مردم، اصلاحطلبان را ناکارآمد میدانند و در واقع توانایی جبهه اصلاحات درباره تحقق برنامهها و قولهایی که به مردم داده، زیر سوال است».
یا صادق زیبا کلام خیلی عمیق تر به این بن بست اذعان کرده و گفت:« نه روحانی، نه دولت دوازدهم و نه جریان اصلاحطلب، این سه نتوانستهاند در قبال حوادث یا ناآرامیهای دی۹۶ یک موضع مشخصی را اتخاذ کنند. من معتقد هستم اصلاحطلبان درباره دی ۹۶ سکوت کردند.
برای اینکه چه بگویند؟ اگر آن را تایید بکنند، شعارهایی که علیه اصلاحطلبان دادند، با آنها چه خاکی بر سرمان کنیم. آن شعارهایی که علیه خاتمی دادند. علیه روحانی دادند، با آنها چه کنیم؛ بنابراین مشخص است که اصلاحطلبان نمیدانند چه کار بکنند. نمیدانند تایید کنند یا تکذیب یا حتی محکوم کنند». مشابه این حرفها را قبلا امثال تاجزاده و سایر مهره های این باند زده بودند. که از مجموعة حرفهای آنها بن بست ظاهر میشه. البته بن بستی که نه تنها مربوط به این باند بلکه مربوط به کل نظامه.
س: بالاخره حرف اینها چیه؟ اینا که الان اومدن این حرفها را می زنند چه نتیجهیی می خواهند بگیرند؟
ج: اینها می خواهند با موج سواری روی درد و رنجی که مردم را درش غرق کرده اند فیگور مصلح بگیرند تا خودشون و نظام را در ببرند و نونش را بخورند. این یکی از ترفندها و تخصص های این باند هست که روی موج نفرت مردم از نظام سوار بشن و فیگور اصلاح و راه حل بگیرند. اگر خاطرتون باشه روحانی که یکی از مهره های امنیتی این نظام بوده و در تمام سالهای حاکمیت این رژیم در سرکوب و اختناق و جنگ و کشتار نقش تعین کننده داشته در نمایش انتخابات قبلی اومد گفت 38 سال زندان و اعدام چه نتیجهیی داشت؟
با این روش یعنی سوار شدن روی موج نفرت مردم، می خواهند به این نظام منفور تنفس مصنوعی بدهند. برای آن مقدمتا لازمه به اصلاحاتی که زیباکلام میگه نمیدونیم چه خاکی بر سرمون بکنیم دخیل ببندند و در حالی که هیچ راه حلی نه اینها نه کل نظام داره، مدعی راه حل بشن. کارشون این هست که جسد نظام ولایت را حفظ کنند. ببنیند تاجزاده از مهره های این باند میگه:« یک زمانی مردم به این نتیجه برسند که هیچ راهی جز سرنگونی نیست من باز اصلاح طلب هستم میگم مردم اشتباه دارید میکنید».
ملاحظه می کنید که میخواهد دیکتاتوری موجود را حفظ کنه و در همین رابطه میخواد مردمی را که برای سرنگون کردن رژیم به پا خاستند از خشونت بترسونه! این هم عجیب نیست. اینها دو ویژگی بارز دارند. یکی ضدیت کور دارند با مقاومت و مجاهدین. که از اونها به اسم براندازان اسم می برند. ظریفیان یکی دیگه از مهره های این باند با اشاره به مجاهدین میگه:« میل به این گروهها آینده کشور را خطرناک و دلهره انگیز میکند. بنابراین شعار «اصلاحطلب، اصوالگرا؛ دیگه تموم ماجرا» نباید هیچ نیروی خودی را خوشحال کند».
ویژگی دوم این گروه اینه که هیچکدام پای نفی ولایت فقیه نمیان. چون درصدد حفظ نظامند. حداکثر بعضی از اونها صحبت از واتیکانیزه کردن نظام می کنند. نه نفی ولایت فقیه. جالبه که تمام این باندهای حاکم راه حلهاشون با تکیه بر نیروی سرکوبگر رژیمه. چون این بازی اصلاح طلب و اصولگرا در شرایطی می تونه ادامه داشته باشه که با سرکوب جلوی خروش و قیام مردم سد شده باشه.
با این حال این وضعیت باند اصلاح طلب به نظر متناقض میاد هم حفظ نظام ولایت هم انجام اصلاحات. علت این تناقض یا پارادوکس اینه که دنبال راه حل در جایی می گردن که راه حلی وجود نداره. مضافا بر این اینها خیال می کنند که هنوز یک دورة تاریخی فرصت دارند مردم را فریب بدهند در حالی که از اساس عهد نظام ولایت سرآمده چه رسد به دنبالچة اصلاح طلبش. افعی اگر می توانست کبوتر بزاید تا به حال خودش را از بن بستهای موجود در برده بود.
جنازه اصلاحات روی دست مانده
جنازه «اصلاحات» روی دست مانده!