انتشار روایت شکنجه کاربران – ری‌توئیت – ۱۷دی۱۳۹۷

انتشار روایت شکنجه کاربران – ری‌توئیت – ۱۷دی۱۳۹۷

نگاهی به نظرات کاربران فضای مجازی با هشتک روایت شکنجه

بعد از انتشار #روایت_شکنجه نماینده کارگران نیشکر هفت تپه، اسماعیل بخشی، کاربران توئیتری با هشتگی در همین رابطه از تجربه خودشون در زندانهای رژیم یا چیزهایی که شاهد بودن نوشتن. بخشهایی از اون رو با هم ببینیم
#روایت_شکنجه ی یکی از زنان مجاهد (مژگان همایونفر)، آنچه در #دهه_شصت بر زنان مجاهد در خیابانها و زندانهای حکومت آخوندی گذشت، هنوز یک از هزار هم برای نسل جدید بازگو نشده. بسیاری از کسانی که امروز در پست های حکومتی لمیده اند، جنایات بیشماری از این نوع را در کارنامه خود دارند
اکبر خوشکوشک رو میشناسین ؟؟موقع دستگیری اون ازم پذیرایی!! کرد.البته تکی نه ، با چن نفر دیگه از کمیته ۱۳ نازی آباد! راستش هنوز نمیدونم چطور از زیر دست و پای این جونورا سالم دراومدم. #روایت_شکنجه باید از سال ۵۸ تا همین الان به گوش همه برسه!
کسری نوری تو دست نوشته ای که فرستاده بود از زندان، نوشته بود: بیدار شدم فک کردم دو سه ساعتی تونستم بخوابم. بعد ها فهمیدم سه روز بیهوش بودم... #روایت_شکنجه
اسمش شهلا حریری است یکبار در سال ۱۳۵۹حین فروش کتاب و نشریه #مجاهدین در خیابان مورد حمله #آتش_به_اختیار های آن زمان قرار گرفت. بعدها مجددا دستگیر و پس از شکنجه بسیار تیرباران شد
شکنجه شدن تو سیاهچاله های دهه شصت ج.ا، تصورش هم سخته. هیچ رسانه ایی هم نبوده که حداقل صداشون باشه.
چه بسیار غمیگنم و بیش از آن خشمگین از این همه بیداد و ستم ...
آنهایی که #اسماعیل_بخشی را دستگیر و شکنجه کرده اند میخواستند جنبش کارگری رو به رشد این ایام را سرکوب کنند. میخواستند صدای کارگران محروم را خاموش کنند. غافل ازاینکه #روایت_شکنجه اسماعیل بخشی روایت شکنجه مردمی ست که دراین ۴۰ سال روزانه شکنجه شده اند!
ازتون خواهش و درخواست دارم اینها رو بنویسید و کتاب کنید. این ها باید در تاریخ بمونه سی هزار اعدامی سال ۶۷ رفتند و حتی نامی از خیلی هاشون نیست چه رسد به اینکه بدانیم بر آنها چی گذشت و شما این مسولیت رو باید به دوش بگیرید و بنویسید
آیا شما شکنجه شدید؟ -نه جناب ما رو کاری نکردن، یه شیش ماه انفرادی بودم. ولی رفیقم زیر شکنجه شهید شد.
1)شکنجه روحی
2)شکنجه فیزیکی
تابستان 92 بود از همه جا بی خبر تلفن ها بسته چشم باز کردم دیدم 12 نفر خانه مان هستن و به هر چیزی که فکرش را بکنید توهین میکردند از اعتقاداتت گرفته تا خانواده! بیش از یک ماه بی خبری که خانواده ام نمی دانستند کجا هستم!
#روایت_شکنجه سیمین بورچی هستم .در دی ماه سال ۶۰ به جرم هواداری از مجاهدین دستگیر شدم در اولین روز بازجوئی در اتاقی که چند دختر جوان دیگر هم در آن با چشم بند نشسته بودنددستور دادن که من را به تخت ببندند ، وقتی پرسیدم چرا آنها گفتند ما اول میزنیم ، بعد بازجوئی می‌کنیم .
کلمات برای بیان اتفاقاتی که بر سرتون گذشته شرم میکنند.
سال ۶۳ من در انفرادی بند آسایشگاه اوین بودم. ساعت دو نیمه شب صدای فریاد خواهری از طبقه بالا راشیندم. اورا کتک میزدن و کشاکشان از سلول بیرون کشیدند و به حیاط بردند از پنجره بیرون را دیدم ک در چادر سیاهی پیچیده و روی زمین میکشیدند ساعتی بعد صدای تیرباران او راشنیدم.
در سال ۶۰ که دستگیر شدم یک برگه گذاشتن که بنویسم گفتم چیزی ندارم فورا بردند اتاق شکنجه روی تخت با شکم خواباندم یک دستمال توی دهانم کردن و پاهایم را از پشت بالا بستن با کابل آنقدرزند که از هوش رفتم که نمی توانستم رو پا بیستم
دردناکترین هشتگ تاریخ توییت فارسی #روایت_شکنجه

افشای بازیهای اصلاح طلبی – ری‌توئیت – ۱۶دی۱۳۹۷

سازمان ملل متحد: سرکوب مدافعان حقوق‌بشر در ایران شدیدتر شده است
لطفا به اشتراک بگذارید: