سی دیماه سالروز آزادی آخرین زندانیان سیاسی از زندان دیکتاتوری شاه-قسمت اول

سی دیماه سالروز آزادی آخرین زندانیان سیاسی از زندان دیکتاتوری شاه-قسمت اول


سالروز آزادی آخرین زندانیان سیاسی از زندانهای دیکتاتوری شاه

مسعود رجوی دانشگاه تهران -۴بهمن ۱۳۵۷


به آنهایی که در زیر شکنجهها خداو خلق را میطلبیدند به یاری, میگفتند ,کدام خلق؟

بمانید و بپوسید اینجا جزیرة ثباته. دیگه خبری نیست, خبری هم نبود. ولی ما میگفتیم : ” الیس صبح بقریب؟“

مگه میشه خورشید را کشت؟مگه میشه باد رو ازوزیدن بازداشت و باران را از باریدن؟

مگر میشه اقیانوس را خشک کرد؟مگرمیشه بهار را ازآمدن بازداشت, مانع روئیدن لاله ها شد؟

و مگه میشه ملتی رو تا به ابد اسیر نگه داشت؟نه پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایران

شعار :پیروز پیروز پیروز

” من نیامدم اینجا که روندخودبخودی قضایا را فقط ستایش کنم, ما نیامدیم که آنچه رو که هست و فقط هست تأیید کنیم,

لختی هم باید به آن اندیشید که چه چیزی باید باشد, و چه چیزی هم نباید باشد.

آیا ما میخوایم نسل ملعونی باشیم,نسل نفرین شدهیی باشیم که فرصتها را از دست دادند.“

 

 

۳۰ دی یک روز بزرگ در تاریخچة آزادی


۳۰دی سالروز تحقق شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» در سال۱۳۵۷ است.

این شعار که به صورت یکی از شعارهای اصلی تظاهرات و قیام های مردمی در زمان شاه در آمده بود،

در چنین روزی با آزادی آخرین زندانیان سیاسی در رژیم شاه بهنتیجةنهایی رسید و پیروز شد

که نقطه اوج آن آزادی مسعود رجوی و موسی خیابانی بود.

در آن دیماه خاطرهانگیز در سال ۱۳۵۷، پس از در هم شکستن طلسم اختناق و اوجگیری قیامها در سراسر ایران,

دیکتاتوری سلطنتی تحت فشار مردم و هم چنین فشارهای بین المللی برای آزاد کردن زندانیان سیاسی.

سر انجام در شبانگاه ۳۰ دی مجبور به آزادکردن آخرین گروه زندانیان سیاسی شد .

آن روز در میان آن زندانیان مسعود رجوی نیز از در آهنی و سنگین زندان عبور کرد و مردم آن امید را در آغوش گرفتند

بله! آن شب، سه هفته پیش از سرنگونی رژیم شاه، آخرین گروه زندانیان سیاسی که پیشتر از اوین به زندان قصر منتقل شده بودند,

تحت فشارهای مردمی که روزهای متمادی در مقابل زندان قصر تهران خواهان آزادی آنها بودند

از سلولها و دخمههای سیاهچالهای دیکتاتوری آزاد شدند. چهار روز قبل یعنی در ۲۶ دیماه شاه از کشور گریخته بود

و دیگر مانعی برای آزادی آنها وجود نداشت.

به این ترتیب مسعود رجوی، اشرف زنان مجاهد وسردار شهید آزادی موسی خیابانی درشمار آخرین نفراتی بودند که

از زندان آزاد شدند. شاه بعدا درخاطراتش نوشت که بزرگترین اشتباهش آزاد کردن تروریست ها از زندان بوده است.

بیم آن می رفت که زندانیان نگهداری شده که رژیم شاه تا آخرین دقایق از آزاد کردن آنها سر باز میزد,


در یک صحنه سازی توسط ساواک شاه به قتل رسانده شوند .


از این پیش تر شماری از زندانیان توسط بازجویان اوین بوسیله سیانور به شهادت رسانده شده بودند.

قبل از آن هم در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ بیژن جزنی و شش تن از یارانش همراه با مجاهدان خلق کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل

با محمل ساختگی فرار در تپههای اوین به رگبار بسته شده بودند و به شهادت رسیدند.

اما در شبانگاه ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ ساعتی قبل از آزادی مسعود اشرف وموسی و مجاهدان همراهشان و نیز آخرین گروه از زندانیان چریکهای فدائی,

مردم تهران و جمعیتهای دیگری که از شهرستانهای مختلف آمده بودند, پیرامون زندان قصر تجمع کرده و

آزادی فوری و بلادرنگ زندانیان را خواستار شدند.

همزمان خانوادههای مجاهدین و چریکهای فدائی و گروههای دیگری از مردم از یک هفته پیش درکاخ دادگستری

در مرکز تهران به طور شبانه روزی تحصن نموده و آزادی آخرین گروه زندانیان را طلب میکردند.

از سوی دیگر طبق ضوابط حکومت نظامی از ساعت ۹ شب به بعد تردد ممنوع اعلام شده بود.

به هر جنبندهای شلیک میشد از اینرو بلند گوها به مردمی که دراطراف زندان قصر جمع شده بودند,

پیاپی اخطار میدادند و با شلیک تیرهای هوائی از مردم خواسته میشد که متفرق شوند. اماتهدید ها اثرنکرد و

مردم و جوانان خشمگین با مشت های گره کرده از قصد خود برای درهم کوبیدن در و دیوار زندان و آزاد کردن زندانیان سخن گفتند

و سر انجام زندانبانان و تصمیم گیرندگان آن روزی رژیم را وادار به عقب نشینی نمودند.

بنا بر گزارشات شهود عینی تقریبا دو ساعت قبل از خاتمه مهلت حکومت نظامی تیمساران و رؤسای زندان شاه

به درب بندی که مسعود رجوی در آن زندانی بود آمدند و او را شتابان باخود بردند.


که نگرانی زیادی در بین هم بندانش بر انگیخت, متعاقبا معلوم شد که مأموران مسعود را به پشت بام زندان قصر می بردند

دقایقی بعد جمعیت با دیدن او در پشت بام و اطمینان از سلامتش سراز پا نمی شناختند

و گلباران او توسط مجاهدان و جوانان تهران که از دیوارهای زندان بالا می آمدند دقایق متمادی ادامه پیدا کرد.

دراین هنگام یکی از بازاریان آنزمان که در پشت بام مسعود رجوی را همراهی میکرد,میکروفون را گرفت وگفت:

همه زندانیان عفو شدنداین راگفت تا جمعیت ساکت شود.

مسعود بلادرنگ میکروفون را از دست گوینده گرفت و با درود به خلق قهرمان ایران گفت :

” عفوی درکارنیست این جا کسی جرمی مرتکب نشده است که عفو و بخشش بطلبد.

وانگهی همه به چشم میبینند که این مردم ایران هستند که زنجیر ها و زندانها را در هم میشکنند.

علاوه بر این اگر کسی در این میان باید عفو وبخشودگی بدهد این ما هستیم.“

سپس رؤسای زندان گفتند:


که اگر مردم با توجه به این که چیزی به خاتمه حکومت نظامی باقی نمانده است متفرق شوند

و راه باز کنند آخرین گروه زندانیان آزاد خواهند شد.

مردم فریاد زدند که تا خروج آخرین نفر از جای خود تکان نخواهند خورد و در همانجا باقی میمانند.

یکی از مجاهدین که در روز ۳۰ دی ۱۳۵۷ همراه با آخرین دسته زندانیان مجاهد آزاد شد, آخرین ساعتهای زندان را چنین توصیف کرده است:

ساعتی بعد که کارها تقریباً تمام شده بودند موسی همه را به آخرین اتاق بند هشت که محل کارخودش بود فرا خواند

و در آنجا با لبخندی که بر لبانش نقش بسته بود پرسید همه آمادهاند؟ و نگاهش را در میان جمع چرخاند و

تک تک چهره ها را از نظر گذراند و بعد گفت :

« مسعود گرفتار بود و خودش نتوانست برای آخرین سخن قبل از ترک زندان حاضر شود من میخواهم پیام او را به شما بدهم

همانطور که می بینید داریم آزاد میشویم . این هدیه خلق و ثمره خون شهیدانی است

که این روزها بدست جلادان بر سنگفرش خیابانها ریخته میشود. ما آزادیمان را مفت و مجانی به دست نیاوردیم

می دانید که در بیرون زندان جاذبه های زیادی هست که می تواند یک انقلابی را از مسیر خودش خارج کند.

ما برای اجابت این جاذبه ها و برای دستیابی به رفاه فردی خودمان زندان را ترک نمیکنیم ممکن است

که شکل مبارزه عوض شود. اما هدف همان هدف آزادی و رهایی خلق است

تا امروز صحنه فعالیت مبارزه در داخل زندانها بود که باید بهایش را با انواع فشار و شکنجه ها می پرداختیم

فردا جامعه بستر مبارزه و تلاش ما خواهد بود تصور نکنید که با خارج شدن از زندان شرایط سخت پایان مییابد.

مبارزه بیرون زندان زحمت بیشتر و فداکاریهای بیشتری را طلب میکند.

دستیابی به گوهر آزادی فداکاری مداوم و مستمر می طلبد. ما سوگند خوردهایم که این بها را همواره بپردازیم بدانید

که شرایط پرفتنهای را در پیش داریم که البته با درایت و هوشیاری و ایمان عظیم برادرمان مسعود همچنانکه تا اینجای راه را آمدهایم

بقیه آن را هم طی خواهیم کرد.»

سکوت هم چنان بر قرار بود چشم ها به چهرة موسی و گوش ها به طنین پر صلابت کلامش سپرده شده بودند

واز برق نگاهها میشد آنچه را که در دلها میگذرد فهمید.

پس از مدتی درهای زندان قصر گشوده شد اشرف و مسعود رجوی وموسی خیابانی و

شماری دیگر از مجاهدان و فدائیان به خارج از زندان قدم گذاشتند و مستقیماً به محل تحصن به کاخ دادگستری رفتند

صبح روز بعد اول بهمن ۱۳۵۷ گروههای مختلف مردم تهران در خانه رضائیهای شهید در خیابان ملک

درحوالی میدان رضائیها به دیدار زندانیان آزاد شده شتافتند پدر طالقانی و مهندس بازرگان در روزهای بعد درهمانجا با مجاهدین دیدار کردند

روزنامه کیهان در گزارش استقبال مردم تهران از آخرین گروه زندانیان آزاد شده نوشت


محوطه زندان تا پاسی از شب گذشته یکپارچه شور و هیجان بود خویشان و بستگان دوستان و آشنایان ورفقا

که همة روز و ساعاتی از شب را بیتابانه انتظار کشیده بودند

با شعار درود بر فدائی سلام بر مجاهد برای ۱۲۵ نفر از فرزندان پاک نهاد ملت آغوش گشودند

و این در حالی بود که عده کثیری از خانواده های زندانیان سیاسی در کانون وکلا هنوز به تحصن خود ادامه میدادند و منتظر عزیزانشان بودند.

کیهان با اشاره به خوانده شدن اسامی زندانیان آزاد شده از بلند گوی زندان افزود:

” با خوانده شدن هر اسم اجتماع چندین هزار نفری مردم درود می فرستادند و غریو شادی بود

که برمی خاست پس از آن برای اینکه مردم از آزادی زندانیان سیاسی اطمینان حاصل کنند

یکی از زندانیان مستقیماً از پشت میکرفون با آنها صحبت کرد.

مسعود رجوی در حالی که با احساسات پرشور مردم روبرو گشته بود گفت:

« آیا هیچ واژهای هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکر کرد؟

براستی که ما همة این آزادی را مدیون شما ملت هستیم نه شخص دیگری یا گروهی خاص»

وقتی که درمقابل این شکنجهچی ها و, بازجوهایی که خودتون میشناسید و دیدید از نزدیک,

وقتی اسم مجاهدین برده میشد, اعصاب اینها به هم میلرزید و کنترلشون روازدست میدادند.

این دلیل بر قدرت عقیده وایمان به حق اونها بود. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند از اسم خیابانی وحشت داشتند.

سردار شهید خلق موسی خیابانی ـ دانشگاه تهران ـ دی۱۳۵۸


ما اگر اهل جاهطلبی بودیم درها به روی ما بسته نبود. ما اگر اهل جاهطلبی بودیم

اکنون این همه منافق نثار ما نمیشد. ( درود بر سازمان مجاهدین_ جمعیت: درود، درود، درود)

اما ما همه این رنجها را تحمل میکنیم، زندگی یک انقلابی یعنی تحمل همین رنجها، همین فشارها و همین جنگ اعصاب.

مگر پیشتر از این، مگر همین پارسال در این روزها ما در زندان نبودیم؟

پارسال در همین روزها ما آخرین روزهای زندانمون را میگذراندیم.

بنابراین، ما به تمام این رنجها، به تمام این فشارها، حاضریم.

بدون شک گذشتن از این مسیر مبارزاتی و انقلابی چهارده ساله به سازمان ما و به افراد و عناصر و اعضا

و رهبریکنندگان این سازمان خصایص و ویژگیهایی داده که دارا بودن اون خصائص شرطش فقط گذشتن از کورانِ چنین مبارزاتی است.

در مصاحبهای که داشتیم من عرض کردم که این کار برای ما مشکل است که بتوانیم

از خودمون، از اعضایمون و از سازمانمون تعریف و تمجید کنیم. ولی بعضی وقتها مسئولیتها اقتضاء میکند،

مسئولیتها اقتضا میکند که واقعیت گفته شود.

در تمام این مدت ۱۴سال، برادرمون مسعود از همون اوایل بنیانگذاری سازمان، از اوایل سال،۴۶ در کوران این مبارزات بوده است.

از نزدیک و در بالاترین سطح با تمام تجارب سازمانی ما آشنا بوده و آشناست.

مسعود تنها باقیماندة کادر مرکزی سازمان پیش از سال ۵۰ است.


به لحاظ ایدئولوژیک که رسالت ویژه سازمان ما بود یک فرد صاحبنظر مکتبی است،

داخل گروه ایدئولوژی سازمان، در کنار شهید حنیفنژاد، به کار تحقیق و تدوین ایدئولوژی مشغول بود. در سال ۴۸

در امر مربوط به تدوین خطمشی فعالانه شرکت داشت، در سال ۴۹ در اردوگاههای سازمان الفتح آموزش نظامی دیده است،

او در رهبری و هدایت مذاکرات سازمان با سازمان الفتح شرکت فعال داشت و

بعد از ۵۰ ضمن هفت سال و نیم تحمل شکنجه و زندان رسالت مبارزاتی خود را در زندان دنبال نموده است.

در این سالها میتوانم به جرأت بگویم که بیشترین فشارها را تحمل کرده و

بخصوص بعد از سال ۵، بعد از ضربه اپورتونیستها، بیشترین فشارها و سختیها را تحمل کرده تا

از ایدئولوژی سازمان، تا از میراث ایدئولوژیک سازمان که در معرض تهدید و خطر قرار گرفته بود، حراست کند.

سازمان ما مال شماست،

گفتم هیچ سازمانی نمیتواند جدا از تودههای اجتماعیش به حیات خودش ادامه بدهد و

مسعود کاندید شماست و آینده، آینده مال شماست، به این نکته ایمان داشته باشید،

یقین داشته باشید که آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است، نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد، پیروز باشید.

صدای سردار شهید خلق موسی خیابانی-آبان۱۳۶۰


اکنون چشم امید اکثریت تودههای مردم به سازمان است

امیدوارم که خداوند ما را هرچه بیشتر شایسته این امید و اعتماد مردم و همچنین شایسته پیروزیهای بزرگتر آینده بکند،

ما واقعا مسیر پر شکوهی طی کردهایم ، آینده پرشکوهتری هم در پیش داریم،

البته معلوم است که حضور تو در خارج از کشور در کسب این پیروزیها نقش تعیینکنندهای داشته است

وگرنه در غیر اینصورت و با محدودیتهایی که در داخل کشور وجود دارد

یعنی در فضای اختناق و استبداد قرون وسطایی و سرکوب و قهر ضدانقلابی که خمینی در داخل کشور ایجاد کرده

ما هرگز قادر به این پیشرفتهای درخشان و بینظیر سیاسی نمیشد یم و من و بچههای دیگر هر روز که میگذرد

به اهمیت وجود تو در خارج بیشتر پی می بریم و از اینکه در برابر مخالفتهای تو تسلیم نشدیم و

تصمیم به عزیمت تو به خارج گرفتیم خوشحالتر و راضیتر از پیش هستیم.

ما واقعا مسیر پر شکوهی طی کردهایم ، آینده پرشکوهتری هم در پیش داریم،

وقتی چشم را از این گذشته سراسر رنج و تلاش و شکوه و عظمت به آینده برگردانیم

قاعدتا چیزی جز پیروزیهای باز هم بزرگتر از طریق انجام رسالتهای عظیمتر نخواهیم

دید انشاالله خداوند ما را بدین همه شایسته گرداند و ترا هم که در این جریان غرور آفرین نقش تعیین کننده

و نقش رهبری داشتهای برای سازمان و مردم ما حفظ کند.

 

بخشی از مصاحبه سردار کبیر خلق موسی خیابانی در مصاحبه یی مندرج در نشریه مجاهد شماره ۱۱۰ مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۹

انشعاب در سازمان مجاهدین خیال خام فرصت طلبان و مرتجعین


* برادر خیابانی اکنون که این فرصت بدست آمده،

بد نیست از شما در باره ی مساله انشعاب در سازمان که اخیرا بازهم به طور رسمی و غیر رسمی

از طرف محافل و ارگان های ارتجاعی و به طور غیر رسمی از جانب متحدین آن ها دامن زده می شود

سؤال کنیم. منجمله گفته اند که شما "پیکاری" شده اید،

برادر مهدی ابریشم چی "خط امامی" شده و برادر مسعود هم هنوز وضعش معلوم نیست...

 

بله این خزعبلات را شنیده ام، البته یکجا هم گفته بودند که هنوز گزارشات جمع بندی نشده است


و من نمی دانم که بالاخره گزارشات جمع بندی شدند یا نه؟ بیچاره شب پرستان!


اما راستی فکر می کنید که پس از این همه شایعه پراکنی های مکرر ارتجاعی و اپورتونیستی

در باره انشعاب سازمان که هر بار هم، کار مدعیان به رسوائی کشیده است

باز هم احتیاجی هست که به این مساله بپردازیم؟ من گمان نمی کنم که دیگر این کالای کهنه و فرسوده و رسوا خریداری داشته باشد.

و بگذارید یکدفعه و برای همیشه برای همه و به خصوص نیروهای انقلابی و آگاه خاطر نشان کنم

این سازمان از چنان وحدت و انسجامی برخوردار است و بر چنان تجارب گران بهائی اتکاء دارد

که انشاالله هرگز کمترین خدشه و رخنه ای در انسجام تشکیلاتی آن وارد نخواهد شد

تا چه رسد به انشعاب. اما مرتجعین و منحرفین علی رغم رسوائی های مکرر بازهم از این نغمه ها ساز خواهند کرد.

چرا که آن ها اولا مدام در آرزوی تلاشی و وقفه در این سازمان هستند و

نغمه هائی هم که هر از چند گاه ساز می کنند نشان همین آرزوهای باطل است

تا کمترین نشان از واقعیت و به قول قرآن "تلک امانیهم". ثانیا آن ها قیاس به نفس می کنند

و سازمان ما را هم با به اصطلاح احزاب، سازمان ها و گروه های خود می سنجند که

به علت بی محتوائی و عدم اصالت و حقانیت ایدئولوژیک و فقدان خطوط سیاسی صحیح دائما در معرض تجزیه و تلاشی هستند.

برای آن ها درک انسجام و وحدت تشکیلاتی ما و رمز و راز آن واقعا غیر ممکن است و

ثالثا آن ها آگاهانه و مغزضانه برای ایجاد شک و شبهه و تشویش در اذهان نیروهای هوادار سازمان که از آنها در وحشت هستند

بدین شایعات دامن می زنند. به هر حال به آن ها بگوئید

نه من پیکاری شده ام و نه مهدی خط امامی شده است و نه برادرمان مسعود دچار بی موضعی و بلاتکلیفی شده

و نه هیچ مجاهد دیگری در مواضع خود دچار تردید و تزلزل شده است.

ما همه مجاهد خلق بوده ایم، مجاهد خلق هستیم و مجاهد خلق خواهیم ماند،

تا این پرچم خونبار و پر افتخار را در قله های باز هم جدیدتر فتح و پیروزی، به اهتزاز در آوریم و

سرانجام آن را در قلب توده های مردم محروم مان تثبیت کرده و به امانت بسپاریم.

ما شعله های توحید را به شب های تاریک می بریم...

*برادر موسی آیا مطلب دیگری ندارید؟

 [موسی خیابانی:] مطلب دیگر؟ مگر صفحات نشریه چقدر جا دارد،

به خصوص با این مصاحبه های طولانی برادرمان مسعود؟

راستی هم با این مطالب ارزنده و مهمی که برادرم مسعود در مصاحبه اش مطرح کرده

دیگر فعلا مطلبی برای گفتن نمی ماند. از قول من به بچه ها بگوئید و برای مردم و هواداران نیز بنویسید

که مبادا مصاحبه ی مسعود را از دست بدهند و آن را نخوانده بگذارند، بگوئید

آن را جزو برنامه ها و مطالعات آموزشی خود قرار داده و با جدیت و دقت مطالعه کرده‌ و به خاطر بسپارند.
لطفا به اشتراک بگذارید: