فاجعه سیل بحران در بحران

گزارش و گفتگو با اسدالله مثنی در باره فاجعه سیل 


رژیم این روزها را که مردم در نقاط مختلف کشور درگیرسیل هستند با وعده درمانی دارد سپری می کند و برای مهار خشم سیلزدگان وعده می دهد که سیلزدگان نگران نباشند دولت تمام خسارات را می دهد. اما واقعیت این است که بازسازی مناطق سیل زده در درون نظام تبدیل به بحران دیگری شده است. چرا که بودجه سال ۹۸ حتی قبل از وقوع سیل هم با یک کسری که حدود نصف حجم بودجه را فرا می‌گیرد، روبرو بود.

بنابراین در حالی که همه در رژیم از پیامدهای ناتوانی نظام در بازسازی مناطق سیلزده وحشت‌زده هستند هر باند تلاش می کند ناکارآمدی و بحرانهای پیش آمده را به گردن دیگری بیندازد. اما در این دعوا آنچه بارز می شود پوسیدگی و ناتوانی نظام در مواجهه با این بحران و وحشتش از ظرفیت انفجاری جامعه است. گزارشی را در این مورد ببینیم:

گزارش:


احمد خرم وزیر پیشین رژیم طی گفتگویی که در سایت حکومتی بهار با عنوان «بحران در بحران»؛و «چه کنم چه کنم» درج شده از جمله گفت:« سیل اخیر به ما این ‌را نشان ‏داد، مشکلات عدیده ای برای مقابله با ‌حوادث طبیعی داریم . به همین دلیلفاجعه سیل بحران در بحران هزینه ها و ‏خسارتهایی غیرقابل‌ جبران‌‌ را متحمل می‌شویم...

درباره پدیده آتش سوزی هم که در اتفاق پلاسکو معلوم شد، در ‏اداره شرایط بحرانی چقدر بد و شلخته عمل می کنیم» وی افزود:« مشکل این است: مدیریت بحران خودش را به دانش روز‌ تجهیز ‌نکرده است» و اذعان کرد که « طرح ‏جامع مدیریت بحران توسط افراد متخصص و صلاحیت دار تهیه نشده است

محمد رضا ملکشاهی عضو مجلس ارتجاع از خرم‌آباد روز ۱۷فروردین در مورد ادعای کمک توسط دولت به سیلزدگان گفت:« هیأت دولت مبلغی را به عنوان کمک بلاعوض مطرح کرده است اما آنقدر ناچیز است که نمی‌شود اسمش را آورد»وی همچنین اذعان کرد:« امروز هفت یا هشت روز از حادثه می‌گذرد و مردمی که خانه‌هایشان بر اثر سیل تخریب شده جایی برای خواب و ماندن ندارند».

وی در باره مدیریت بحران رژیم در جریان سیل گفت:« خدمات فنی و مهندسی ما با اتفاقاتی که افتاده زیر سوال است؛ آن هم به این دلیل که باتوجه به ظرفیت رودهاییکه داریم، تصمیمات به درستی اتخاذ نشده است». این عضو مجلس ارتجاع همچنین اعتراف کرد« باتوجه به تصمیم‌گیری غلط، زیرساخت‌های ما از قبیل تلفن و گاز و خط لوله نفت در مجاورت رودخانه بودند که در ساعت اولیه قطع شدند و مشاهده کردید هنگامی که شهرها در محاصره سیلاب افتادند، نه راه بود، نه تلفن و نه هیچ امکانی برای دسترسی وجود داشت».

توزیع غلط کمکها


این عضو مجلس ارتجاع در مورد مدیریت بحران هم گفت«فقد فرماندهی و وحدت رویه و نحوه بسیار غلط توزیع کمک ها مشکلاتی را در امداد رسانی به وجود آورد». حسن علوی نایب رئیس کمیسیون عمران مجلس ارتجاع هم به زیر ساخت ویران فاجعه سیل بحران در بحرانپروژه های اجرا شده در حاکمیت آخوندی اذعان کردو گفت:‌« حوادث سیل اخیر در استان های گلستان، مازندران، لرستان و خوزستان ساز و کاری طبیعی برای سنجش مقاومت و کیفیت پروژه های عمرانی بود که متأسفانه اغلب این زیرساخت ها از این آزمون با موفقیت عبور نکردند».

وی افزود:« بسیاری از زیرساخت های استان ها از جمله جاده، پل و خطوط راه آهن آسیب های جدی دیده اند، به طوری که برخی از زیرساخت ها با عمر کمتر از یک سال نیز نابود شده اند». نایب رئیس کمیسیون عمران مجلس ارتجاع هم اعتراف کرد که بسیاری از جاده ها، پل ها و خطوط راه آهن به اشتباه در کنار رودخانه ها احداث شده، این مسئله موجب شده که در زمان بروز سیل، این زیرساخت ها نابود شوند و مسیر برای کمک به سیل زدگان از بین برود».

مدیریت واحد


نایب رئیس کمیسیون عمران مجلس ارتجاع ادامه داد:« حوادث اخیر سیل در استان های کشور نشان داد که ما برای مهار سیل، مدیریت واحد نداریم و هر نهاد و سازمان، برنامه های خود را اجرایی می کند». حسین ملائک سفیر پیشین رژیم در چین و فاجعه سیل بحران در بحرانسوئیس هم اذعان کرد:« عدم تقسیم وظائف درست، تصمیمات عجولانه، کوته نگری ها، رقابت ها، خود نمایی های تبلیغاتی آزار دهنده بیش از عدم وجود امکانات و منابع خود نمایی می کرد. خساراتی که این رفتارهای بدون فکر وارد کرد و خواهد کرد خود رقم بزرگی را شامل می شود.

مثلا بنیاد مسکن انقلاب اسلامی به طور مضحکی مدعی شد که در آق قلا که هنوز ۵۰ سانت زیر آب بود کلنگ احداث واحد های مسکونی را زده است».وی در ادامه افزود:« نبود مدیریت واحد برای مقابله با بحران علی رغم وجود سازمان های عریض و طویلی که هر کدام سالیانه هزینه های زیادی برای "مانور" بر بودجه این مملکت تحمیل کرده اند، متهم کردن سازمان ها به کم کاری و بی عملی توسط یکدیگر، رقابت آزاردهنده و کشنده سپاه و ارتش و بسیج که کدام یک توانسته اند چه کاری انجام دهند هرکدام به یک نوع خود نمایی می کرد».

گفتگوی سیاسی


در این گزارشی که دیدیم چند نکته خیلی بارز بود. اول این که نهاد موسوم به مدیریت بحران اون قدر ضعیف و ناکارآمد و ناتوانه که حتی مهره‌ها و رسانه‌های رژیم هم ناچارند به اون اذعان کنند؛ دوم این که زیرساختها آن قدر ناچیز و فرسوده بودند که عملاً استقامت و کارایی در جلوگیری از سیل یا مقابله با آن نداشتند. بخشی از این وضعیت، فاجعة سیل را زمینه‌سازی و فراهم کرد.

بخشی هم بعد از سیل خودش را نشان داد و مردم بسیاری را قربانی کرد. چرا چنین است؟ چرا ستاد باصطلاح مدیریت بحران رژیم هیچ کاری نکرد؟ و چرا رژیم حتی به خاطر منافع خودش هم که شده، لااقل بعد از سیل کاری نکرد؟ اینها سؤالاتی است که در گفتگوی امروز با اسدالله مثنی در میان می‌گذاریم. با ما در این گفتگو همراه باشید.

س: خامنه‌ای روز سه شنبة گذشته در دیداری که با سردمداران رژیم و مشخصاً با مقامات ستاد مدیریت بحران و سایر دستگاهها و نهادهای مقابله با سیل داشت، گفت جلو سیل را نمی‌شود گرفت، اما جلو خسارات آن را می‌توان گرفت و در همین رابطه دستوراتی هم به آنها داد، اما بعد از همین حرفها شاهد جاری شدن سیل در خوزستان بودیم که هنوز هم ادامه دارد، چرا رژیم نتوانست جلو ویرانگریهای این موج اخیر سیل را که برای آن فرصت کافی برای آمادگی و مقابله داشت را نگرفت یا نتوانست بگیرد؟


ج: خب خامنه‌ای می‌تواند از این حرفها بزند، تا حالا هم زیاد زده، بخصوص وقتی که در جلد منتقد و اپوزیسیون می‌رود، که باید این طور شود باید آن طور نشود، در هر سخنرانی‌اش دهها بار این باید نبایدها را تکرار می‌کند که مثلاً باید با فساد مبارزه فاجعه سیل بحران در بحرانشود، جلو سوءاستفاده‌ها گرفته شود. باید برای مردم کار کنید و... اما مگر با حرف و باید درمانی مسأله‌یی حل می‌شود. به قول معروف با حلوا حلوا گفتن که دهان شیرین نمی‌شود!

اولاً این که گفت جلو سیل را نمی‌شود گرفت، مزخرف است! در بسیاری از کشورها چندین برابراین باران می بارد تبدیل به سیل نمی‌شود یا اگر هم بشود چنین ابعادی پیدا نمی‌کند و این همه ویرانی ایجاد نمی‌کند. بله با این همه تخریبی که اینها و مشخصاً سپاه پاسداران در محیط زیست کرده، جلو سیل را نمی‌شود گرفت و با هر بارشی وقوع سیل حتمی است. در این باره خیلی حرف هست و خیلی حرفها گفته شده و فکر نمی‌کنم جای ابهامی باشد.

باز کردن نابهنگام سد


اما من به بخشی از جدیدترین اعترافات رژیم اشاره می‌کنم که از جمله یکی از کارشناسان رژیم به نام اسماعیل کهرم در روزنامة‌ آرمان امروز نوشته است:‌ « مسیل آب در شیراز را به پارکینگ تبدیل کردند. ۲۰۰ ماشینی که در دروازه قرآن سیل برد و غرق شدند به دلیل باز کردن نابهنگام سد خاکی بود». این که چرا ناگهان سد را باز کردند هم گفته می‌شود که آب جمع شده در پشت سد داشتبه طرف پادگان سپاه می‌رفت.

این بود که دستور دادند خروجی سد را بدون هیچ آگهی و اطلاعی باز کنند که آن فاجعه به بار آمد. این مربوط به شیراز بود. مشابه این در تمام نقاطی که سیل به فاجعه انجامید، از جمله توسط ستاد باصطلاح مقابله با بحران در لرستان و پلدختر و مثل خوزستان هم رخ داده که بعضی از آنها در همین گزارشی که دیدیم آمده و نیازی به تکرار نیست.

س: منافع خود رژیم، از جمله وحشتی که از انفجار خشم و اعتراض مردم دارد، ایجاب می‌کرد که لااقل در موج دوم سیل با حواس جمعی بیشتری وارد شود و نگذارد مسائل و فضای اجتماعی این قدر حاد شود. اما چرا مدیریت نکرد و گذاشت مسائل به اینجا بینجامد؟


ج: آخر مدیریت که یک شبه خلق نمی شود. در نظامی که سراپایش غرق فساد و رانت‌خواری و دزدی است چگونه می‌شود انتظار داشت که مدیریت بحران کارآمد و سالمی وجود داشته باشد و بر مبانی علمی، با بحران مقابله کند و آن را حل کند؟!

اگر مشخصاُ همین مدیریت بحران کنونی را کمی مورد دقت قرار دهیم، مسائل روشنتر می‌شود: اسماعیل نجار رئیس سازمان مدیریت بحران کشور با اشاره به اینکه از مجموع کل بودجه کشور پنج درصد در اختیار مدیریت بحران قرار دارد، گفت: از این میزان ۳ درصد مربوطه به پیشگیری و ۲ درصد برای مقابله است.

این مربوط به بودجه سال۶۷ است که بودجة کل ۱۱۹۴ یا تقریباً ۱۲۰۰میلیارد تومان بوده که با ۵درصد آن می‌شود۶۰میلیارد تومان، شما این را مقایسه کنید با بودجه ۷۳میلیارد تومانی برای حفظ آثار یا نگهداری از مقبرة خمینی، با بودجة شورای عالی حوزه‌های آخوندی که برابر ۳۲۰میلیارد است. با بودجة یکی از نهادهای تبلیغاتی رژیم که در خدمت صدور تروریسم آن است به نام جامعة المصطفی که برابر ۲۰۲ میلیارد تومان است.

تازه این بودجة ناچیز ستاد مدیریت بحران که لابد عمدة آن صرف حقوق پرسنل می‌شود هم خودش داستان جداگانه‌یی است. در مورد کارآمدی این ستاد هم یک نمونه نقل می‌کنم که خودش گویاست. این خبر را از سایت حکومتی تابناک مورخ ۲۹ آبان ۸۹ عیناً برایتان می‌خوانم: « معاون وزیر کشور و رئیس سازمان مدیریت بحران کشور، از امضای تفاهمنامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی خبر داد و خاطرنشان کرد: در مرحله اول با حوزه‌های علمیه قم، مشهد، اصفهان و شیراز تفاهمنامه همکاری امضا کردیم تا از حوزه‌های علمیه برای به کارگیری نقش معنویت در کاهش بلایای طبیعی استفاده شود».

مدیریت لوکس


در این خبر گفته نشده که سازمان مدیریت بحران بابت خدمات حوزه چقدر به آن پرداخت کرده. خب شما از این سازمان مدیریت بحران که برای مبارزه با بحران به رمالی متوسل می‌شود چه انتظاری دارید؟ ای کاش اصلاً چنین چیزی وجود نمی‌داشت. فاجعه سیل بحران در بحراندر این رابطه خوب است به قسمتی از یک مطلب ار روزنامه جوان (۱۷فروردین) اشاره کنم که نوشته است: « مدیریت بحران در کشورما به معنای واقعی مدیریت لوکس به حساب می‌آید چراکه با حوادث غیرمترقبه و طبیعی حتی کوچک هم چنان خسارت‌های بسیاری برجا می‌ماند.

کشور در حوزه مدیریت بحران دچار آشفتگی و بی‌برنامگی مفرطی است.. مدیریت بحران در کشور ما حرف‌های دهان پرکن بسیاری دارد، ولی در عمل همچون طبل توخالی است که فقط صدای آن، آن هم پس از وقوع بحران شنیده می‌شود». به عنوان نمونه، لابد یادتان هست که چند روز پیش سپاه پاسداران و سرکردگان آن پشت سر هم اطلاعیه صادر می‌کردند و می گفتند اوضاع امن و امان است، شرایط تحت کنتر است و هشدار می‌دادند و خط و نشان می‌کشیدند با کسانی که بخواهند مردم را با شایعات کذب مضطرب و مشوش کنند، چنین و چنان می‌کنیم!

متهمان کسانی بودند که از وقوع قریب‌الوقوع سیل در خوزستان خبر می دادند و هشدار می‌دادند که مردم خانه‌های خود را ترک کنند و اموال خود را نجات بدهند. مردمی که به این اطمینان بخشی‌های کاذب اعتماد کردند و در خانه‌‌هایشان ماندند طعمه سیل شدند. این است نقش سازمانهای مقابله با بحران.

س: خب در این شرایط، راه حل چیه؟ آیا مردم محکومند که به خاطر فساد و پوسیدگی رژیم و ارگانها و نهادهای آن در این بلایا نابود بشوند و از هستی ساقط بشوند؟


ج: خیر محکوم به این سرنوشت نیستند. مردم ما بسیار آگاهی هستند و این سیل موجب شد که این آگاهی به یک سرفصل بالغ شود و آن اجماع عمومی و ملی نسبت به این حقیقت است که هیچ راهی جز سرنگونی این رژیم در تمامیتش نیست. نمی‌دانم شما هم این صحنه برخورد گروهی از هموطنان سیلزدة ما در خوزستان با اکیپ هلال احمر را که تازه پس از ۱۰روز برای باصطلاح امداد آنها آمده بودند را در شبکه‌های اجتماعی دیده‌اید یا نه؟

که چطور با قاطعیت و تحقیر آنها را برگرداند و گفتند کمک شما را نمی‌خواهیم! این تنها یک نمونه از خشم انفجاری مردم است. در مقابل آن لابد صحنه‌های کمکهای مردمی را هم دیده‌اید از کاروان کامیونهای کمک از شهرهای مختلف سراسر کشور، یک نمونه را من از ثلاث باباجانی دیدم که خودش یک منطقه محروم و زلزله زده است، اما از زندگی و امکانات ناچیز خود کنده اند و برای هموطنان سیلزده‌شان فرستاده‌اند یا مردم بلوچستان که خودشان با کمبود آب مواجهند اما تانکر آب برای هموطنان مصیبت‌زدة خود فرستاده‌اند. این است واقعیت مردم بزرگ و بزرگوار ایران!

کانونهای شورشی


بنابراین مردم باید به نیروی خودشان تکیه کنند، ضمن اعتراض برای بیرون کشیدن حق خودشان از حلقوم رژیم باید به یاری و همیاری هموطنانشان برخیزند. در این میان بخصوص وظیفة هواداران مجاهدین و کانون‌های شورشی بسیار مهم و تعیین کننده فاجعه سیل بحران در بحراناست.

همچنان که خواهر مریم در سخنرنی اخیر خود در مراسم همبستگی و همدردی با هموطنان سیلزده که در اشرف۳ برگزار شده بود،‌گفتند: کسی جز هموطنان و به‌خصوص جوانان دلیر برای کمک‌رسانی در کار نیست. پس از هر طریق ممکن به‌یاری یکدیگربرخیزید. و از آنچه دارید به‌ مردمی که خانمان خود را از دست داده‌اند کمک کنید.

در مراسم خاکسپاری قربانیان، اجتماع انبوهی را تشکیل دهید و صفوف خودتان را برای سرنگونی آخوندهای اشغالگر متحد کنید».بخصوص در این میان هموطنان سیلزده به آنچه بیش از همه به آن نیاز دارند، امید است؛ از طریق تشکیل شوراهای مردمی بایستی امکانات موجود را ولو ناچیز برای کمک به بازماندگان داغدار سیل بسیج کرد.

کمکهای مردمی را باید توسط همین شوراها سازمان داد و کمک کرد و همان طور که مجاهدین بارها و بارها، بخصوص در جریان پایداری ۱۴ساله در اشرف و لیبرتی تجربه کرده و عملی کرده‌اند از دل این شر کثیر و این فاجعة ملی باید خیر عظیم درو کرد و آن همانا بسیج شدن، متشکل شدن و همبسته و یکی شدن است در برابر این رژیم دشمن ترین دشمن ایران و ایرانی و سرانجام سرنگون کردن آن با کانون‌ها و یکانهای شورشی!

مطالب مرتبط

نیویورک تایمز-ایران به خاطر سیلابهای سراسری در زیر آب است

نگاهی دیگر به فاجعه سیل


لطفا به اشتراک بگذارید: