بهروز را دیدم-سروده مجاهد شهید رسول مشکین فام قبل از شهادتش

بهروز را دیدم-سروده مجاهد شهید رسول مشکین فام قبل از شهادتش

سروده بهروز را دیدم

این شعر را مجاهد شهید عبدالرسول مشکین فام در اخرین روزهای حیاتش در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۵۱ هنگامی که در سلول و زیر شکنجه بوده پس از شنیدن خبر اعدام همرزمش مجاهد شهید علی باکری سروده است . یادش گرامی باد

بهروز را دیدم

سروده مجاهد شهید رسول مشکین فام قبل از شهادتش

بهروز را دیدم

بهروز را دیدم

همین امروز ، بهروز را در آشیان خاطرم دیدم

او چون همیشه مهربان و گرم و گیرا بود

چشمانش از مهر و عطوفت داستانها داشت

در فکر فردا و امید نسل فردا بود

فردا همیشه از برایش آرمانها داشت

می گفت:

دیدی گفتمت اخر، ببین دیگر

دیگر چه میخواهی از این بهتر

سربازهای جوخه آتش

سربازهای جوخه اعدام

الله اکبرهای مارا که تا بشنیدند

فریادهای ” خلق پیروز است”

ننگ و مذلت بر رژیم و شاه و استعمار

برگشتند، برگشتند

درحالی که من از دور می دیدم

فریادهای خشم مارا

در درون تکرار می کردند

برگشتند

درحالی که می گفتند: آری

” خلق پیروز است ”

آری

” خلق پیروز است ”

به یاد مجاهد کبیر علی باکری (بهروز)

مظهر درخشان صدق و فدا و آموزگار ارزشها

علی باکری در سال ۱۳۲۳ در میاندوآب به دنیا آمد، بعداز تحصیلات متوسطه در رشته مهندسی در دانشکده فنی دانشگاه تهران به عنوان استاد یار دانشگاه صنعتی (شریف) مشغول به کار شد. او با پیوستن به سازمان و درکنار بنیانگذاران مجاهدین، سرلوحه صدق و فدا را نصب العین خود ساخت و تمام استعداد و اندیشه و عملش را با ایمان، خلوص و شایستگی در راه خدا و خلق به کار گرفت.

از ویژگی های بارز علی توجه عمیق او به اصول تشکیلاتی و سازمانی بود. او همیشه کارهایش را در کادر جمع و منافع آن تنظیم می کرد. برای او هیچ مسئله فردی وجود نداشت. وقتی در جلسه ای حاضر میشد، از لحاظ منظم بودن، قدرت جمع بندی و حوصله و شکیبایی قابل تحسینی که در شنیدن انتقادها داشت، در بین همه مشخص بود. و وقتی به جمع اضافه می شد، کیفیت او بر همه آشکار می شد.
لطفا به اشتراک بگذارید: