دهم رمضان وفات حضرت خدیجه علیهاسلام اولین گرونده به پیامبر اکرم(ص)

دهم رمضان وفات حضرت خدیجه علیهاسلام اولین گرونده به پیامبر اکرم(ص)

خدیجه بِنْتِ خُوَیْلِد از زنان بزرگ مکه در آستانة ظهور اسلام بخاطر میراث پدر، در زمرة تجار بزرگ این شهر درآمد. ودر جستجوی فردی امین برای ادارة تجارتش بود که بهمحمد رسید. جوانی که در آن دوران جاهلیت، معروف به امانتداری و معروف به محمد امین بود. خدیجه آنقدر شیفتة ارزشهای انسانی محمد شد که با کنار زدن رسم دوران خود بهمحمد پیشنهاد ازدواج داد. در این هنگام خدیجه ۴۰ سال داشت و محمد امین ۲۵ ساله بود. فرزندان خدیجه و محمد: رقیه ، زینب ، ام کلثوم و کوچکترین آنها حضرت فاطمه علیها سلام بود.

با شروع رسالت پیامبر اسلام، خدیجه که اولین گرونده به اسلام بود تا زمان درگذشتش بی وقفه در حمایت پیامبر در برابر تمامی فشارها و سرکوبگریهای ارتجاع قریش ایستادگی کرد. درهنگامهٌ تبعید درشعب ‌ابوطالب،خدیجه کبری (ع) ۳سال سخت وطاقت فرسا همراه بامحاصره وگرسنگی ورنج را در این درهٌ خشک وسوزان درکنار پیامبر وگروندگان اندک او گذراند و آنها را در عبور از این ابتلای سخت یاری کرد. درحالیکه درهمه حال شکرگزار خدا بود ودر یکی از روزهای سخت بیماری که مرگ خود را نزدیک احساس می‌کرد، خطاب به دخترانش فاطمه و ام‌کلثوم که درکنارش نشسته و نگران بودند، چنین گفت: «نه ‌تنها هیچ زنی از قریش نعمتی را که من در زندگی چشیدم، نچشیده، بلکه در همهٌ دنیا هم هیچ زنی به کرامتی که من رسیدم، نرسیده است، از سرگذشتم در این دنیا مرا همین بس که همسر برگزیدة حبیب خدا هستم و از سرنوشتم درآخرت نیز همین بس که نخستین گروندهٌ او و مادرگروندگان او هستم».

خدیجه کبری هنگام وفات حدود ۶۵سال سن داشت. جایگاه خدیجه در نزد خداوند بسیارستودنی است به طوریکه اورا درعداد بزرگ زنان جهان و بزرگ زنان بهشت لقب داده اند و نقل است که خداوند از طریق جبرئیل و پیامبر، به اوسلام و درود فرستاد وخدیجه نیز در کمال خردمندی پاسخ داد: «خداوندخود تمامیت سلام است، و سلام از اوست، و برجبرئیل سلام باد!»

سخنان مسعود رجوی آبان۸۹ (از نشست کارزار پیروزی)

شگفتا که اولین ایمانآورنده هم خدیجه کبری خدیجه کبیر یک زن بود و وفات اون حضرت هم یکی و دوماه بعد از شعب ابیطالب است اما قبلش هم در شرایط محاصره ماههای آخر رو سپری میکرد…

اون روز هم ارتجاع گمان می کرد که با برچسب زدن، با محاصره، با شکنجه و کشتار خواهد توانست که انقلاب نوپا رو متلاشی و منهدم و ریشه کن بکنه، آن هم در روزگاری که ارتباطاتی در کار نبود، تعداد بسیار اندک بود، امکانات ناچیز و تقریباً هیچ بود. دشمن جرار و شقی به غلبه خودش یقیین داشت که خواهد توانست آنها را نیست و نابود کند. چه کسی می توانست بدون سرپناه، بدون امکانات در آن هوا، در آن گرما این مدت رو دوام بیاورد… پس هم به لحاظ شرایط جغرافیایی و آب و هوا، هم به لحاظ فیزیکی هم به لحاظ سیاسی و دود و دم دشمن و اتهاماتش و برچسبهاش چشم اندازی وجود نداشت و شرایط سخت و سنگین بود. بیمارها رو چه بکنند خردسالها رو چکار کنند، اندک غذا رو چگونه تأمین کنند آب و شستشو رو چطور، امروز هم انگار که حق تعالی می خواهد شمهیی از همان رو قطرهیی از دریا رو … به مجاهدین بنمایاند و تازه بعد هم که روزگار اون محاصره ضدبشری تمام شد و چشم اندازی باز شد هجرتی بزرگ در پیش داشتند … بنابراین وقتی که از صدق و مقام محمود صدق با همه فدیه هاش صحبت می کنیم، ردیف کردن الفاظ و واژه ها نیست، درسی است آزمایش شده که سر چشمه اش آنجاست و حالا نوبت ماست.

ترجمه ترانه عربی:

پیام با قلبی آشفته

شتابان به خانه خدیجه رفت

و از حال خویش نزد او حکایت کرد

اما خدیجه لبخند زنان

بشارتش داد که تو رسول خدایی

و درتمامی سالهای دعوت

خدیجه تکیه گاه و پشتیبان پیامبر بود

وقتی همه تکذیبش می کردند

او به تایید و تصدیقش بر می خاست

و اینگونه قلب پیامبر با نهایت پذیرندگی

موهبت پروردگار برای خدیجه بود

 
لطفا به اشتراک بگذارید: