سفر آبه از پیش شکست خورده
سفر از پیش شکست خورده نخست وزیر ژاپن
گزارش و گفتگو با علیرضا معدنچی
در آستانة سفر نخستوزیر ژاپن به تهران، تلویزیون رژیم در گزارشی فضای کاملاً منفی نسبت به این سفر و شخص شینزو آبه داد و او را عامل و فرستادة آمریکا معرفی کرد و پیشاپیش حکم به شکست این سفر داد. «حالا سؤال این است که نخست وزیر ژاپن دنبال چیست و برای چه به ایران میآید؟ «اگر ژاپنی ها به دنبال روابط مستحکم با ایران هستند، پس چرا همواره در صف اول همراهی با تحریمهای آمریکا هستند؟
مقامات ژاپن اعلام کردند که میتونند این میزان نفت را از کشورهای دیگر تامین کنند، کشورهای وارد کننده نفت ژاپن واردات نفت از ایران را در ماه اکتبر متوقف کردند. اما سفر نخست وزیر ژاپن به تهران پس از سفر چند روز پیش رئیس جمهور امریکا به توکیو معنی خاصی پیدا کرده».
«البته رسانههای امریکایی همزمان با سفر نخست وزیر ژاپن به تهران، این خط را آغاز کردهاند. آقای ترامپ رئیس جمهور در اظهارات خود اشارهیی داشت که شاید برای میانجیگری گفتگوها بین ایران و امریکا به ژاپن تکیه کند. به نظر میرسد رئیس جمهور آمریکا و رسانه های این کشور، در چارچوب عملیات روانی و فریب تلاش میکنند تا در ذهن افکار عمومی کشور این گونه القا کنند که امریکا به دنبال مذاکره با ایران است و حتی واسطه هم میفرستد، اما این ایران است که زیر بار مذاکره نمیرود».
سایر رسانههای حکومتی از هر دو باند با شدتی متفاوت نسبت به این سفر و اهداف و نتایج آن نظرات منفی ابراز کردند و در این میان روزنامههای باند خامنهای، باند روحانی را که ظاهراً چشم به نتایج این سفر دوختهاند، مورد حمله قرار دادند.
کیهان (۲۲خرداد) در یادداشت روز خود با عنوان «مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است» از جمله مینویسد: « میگویند «این دو کشور پیشرفته (آلمان و ژاپن) برای میانجیگری آمدهاند. نگذاریم دست خالی برگردند» میانجیگری برای چه؟ برای مذاکره. مذاکره بر سر چه؟ آیا قرار است بر سر برد موشکهای آمریکا مذاکره کنیم یا بر سر برد موشکهای ایران؟».
روزنامة رسالت (۲۲خرداد) نیز با همین شدت، دولت روحانی را به خاطر این سفرها مورد حمله قرار داده و مینویسد: «این از آب گذشته ها هم که میآیند، دردی از ما دوا نمیکنند؛ «ماس» و «آبه» که جای خود، بزرگ تران آنها هم نه تنها منافع ایران هیچ موضوعیتی برایشان ندارد، بلکه منافع خود را در تضاد منافع ما میبینند... گرهزدن آب و نان و گوشت و محیطزیست و شغل جوانان به دستان آلوده به خون وحشیهای غربی یا از سر غفلت است یا خیانت که البته نتیجه هر دوی آنها یکی است».
در مقابل روزنامة آرمان (۲۲خرداد) طی مقالهیی با عنوان «شکست آبه، پیروزی ترامپ!» این تحلیل را ارائه میدهد که: «ترامپ با سفر آبه در واقع به دنبال تکمیل نمایش مذاکرهطلبی خودش است. چشم امیدش هم به خبر شکست این سفر! حالا نوبت بازیخوانی دیپلماتیک جمهوری اسلامی است».
این مقاله سپس نتیجهگیری میکند: «انتشار هرگونه خبری درباره موفقیتآمیز بودن سفر آبه به تهران در چند روزه آینده، شکست بازی ترامپ است و علاوه بر بالابردن ویژه جایگاه ژاپن در عرصه دیپلماسی جهانی و استحکام روابط سیاسی دو کشور، مهمترین حربه این روزهای ترامپ را هم در ژست مذاکرهطلبی خنثی خواهد کرد و تاکید ویژه ایران بر مذاکره فقط بر سر میز برجام، به دنیا یادآور خواهد شد که این ترامپ است که باید به مذاکره برگردد نه جمهوری اسلامی».
مشابه این تحلیل را یکی از کارشناسان رژیم از باند روحانی به نام مطهرنیا نیز ارائه میکند و طی مصاحبهیی که در رسانههای این باند منعکس شده از جمله میگوید: «آمریکاییها تلاش میکنند با فرستادن مقامات دو کشور معتبر و مورد احترام جهانی، یعنی ژاپن و آلمان به تهران، تلاش خود برای برقراری مذاکره و گفتوگو با ایران را به جهانیان نشان دهند و از آنجا که از مواضع حکومت ایران درباره عدم پذیرش هرگونه مذاکره و میانجیگری در شرایط نابرابر را سنجیدهاند، از این طرح میخواهند اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کنند».
یک کارشناس دیگر وابسته به باند روحانی به نام بیگدلی نیز سفر نخست وزیر ژاپن را یک فرصت طلایی میداند که نباید از دست برود. وی بخصوص با اشاره به ملاقات او با خامنهای که تنها مرجع تصمیم گیری در نظام است، میگوید: «حضور نخستوزیر ژاپن در تهران موقعیتی طلایی است تا بتوانیم در شرایطی نسبتاً منصفانه تنشهای موجود را کاهش دهیم.
اگر ژاپن نتواند کاری برای ایران کند، کشورهای منطقه نیز از این توانایی برخوردار نخواهند بود. از سویی فراموش نکنیم که اگر به درخواستها برای گفتوگو و رفع تنشها از طریق میانجیگری کشورهایی مثل ژاپن و آلمان پاسخ مناسب ندهیم، آمریکا بهانه خواهد گرفت که ایرانیها اهل مذاکره و مصالحه نیستند و با این بهانه اجماعی جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کند که نتیجه آن خوشایند نخواهد بود».
در گزارشی که الان دیدیم، بر خلاف آنچه که قاعدتاً و به طور معمول به نظر میرسد، باند خامنهای، حتی در ارگان تبلیغاتی رسمی خود، به این سفر میتازند و آن را مانند سفر وزیر خارجة آلمان محکم به شکست میدانند، در حالی که در باند روحانی بیشتر امیدواری نسبت به این سفر و نتایج آن به چشم میخورد؟ این تفاوت ناشی از چیست؟ موضع خامنهای به عنوان مقام اصلی تصمیم گیری در رژیم چیست و کلا چه چشماندازی در این مورد وجود دارد؟
ج: این نشانة آشکار آشفتگی و تشتت در رژیم است و نشان میدهد که به رغم نمایشها و ادعاهای وحدت و این که روحانی چند بار گفته که ما همه در رابطه با آمریکا موضع واحد داریم و پشت سر خامنهای هستیم، ادعای بیپایه و کذبی است و شدت اختلاف و تضاد هم تا آنجاست که طرفین همدیگر را به خیانت و وطنفروشی متهم میکنند. این تشتت نه تنها بین دو باند، بلکه در درون هر باند هم خودش را نشان می دهد.
مثلاً در باند روحانی، روزنامة شرق از این باند ظریف را در رابطه با مذاکره با وزیر خارجة آلمان مورد حمله قرار داد و نوشت: «تندی با فرستاده آلمان اشتباه مهلکی بود!... این یکاشتباه مهلک است که تصور شود با تندیکردن و نادیدهگرفتن ظرایف دیپلماتیک و ادبیات مذاکره، میتوان اروپا را وادار به ایستادن مقابل ایالات متحده کرد».
جالب است که اگر شرایط رژیم بالنسبه عادی و نرمال میبود، قاعدتاً میبایست این دو سفر را کلی حلوا حلوا میکردند و آن را به عنوان نشانة خروج از بنبست و انزوا مورد بهرهبرداری تبلیغاتی قرار میدادند، در حالی که خلاف آن را شاهد هستیم؛
باند خامنهای که عمدتاً آن را نقشه و دام آمریکا برای تحمیل شروط خود به رژیم میدانند با کلمات تند و خصمانهیی نسبت به نخست وزیر ژاپن و پیش از آن نسبت به وزیر خارجة آلمان حرف میزنند و هر کس را که از طریق آنها خیال مذاکره را در سر بپروراند، مورد شدیدترین حملات قرار میدهند.
ج: این حرف که موضع خامنهای تعیین کننده است، حرف درستی است، ولی ما واقعاً هنوز نمیدانیم که موضع واقعی خامنهای چیست؟ چرا که موضع خامنهای طبق معمول این گونه موارد، دوگانه و ضد و نقیض است؛ از یک طرف حرفهای خودش به صراحت در جهت نفی هر گونه مذاکره است، مانند این که گفت مذاکره سم است و بخصوص مذاکره با این کسانی که در آمریکا بر سر کار هستند، سم مهلک است.
همچنین رسانههای باندش هر کس را که از مذاکره حرف بزند احمق یا خائن مینامند؛ اما از طرف دیگر قرائن و نشانههایی وجود دارد که معنایی غیر از این دارد. از جمله این که خود او با نخستوزیر ژاپن مذاکره میکند. در همین رابطه شاید بشود به یک رویداد دیگر به عنوان چراغ سبز یا نشانة مثبت دیگری خطاب به آمریکا اشاره کرد
و آن هم آزاد کردن نزار ذکا، گروگان دو تابعیتی لبنانی – امریکایی است که اگر چه باند خامنهای عفو او توسط ولی فقیه، یا هر گونه معاملهیی را تکذیب میکنند، اما اولاً روشن است که آزادی این فرد، پس از ۴سال نمیتواند اتفاقی باشد؛ ثانیاً این تصمیم و اقدام، بدون اجازه و دستور خامنهای امکانپذیر نیست؛
ثالثاً طرف حساب این اقدام هم نه آنچنان که میکوشند جلوه بدهند، لبنان و مقامات لبنانی بلکه آمریکاست. کمااینکه سخنگوی کاخ سفید، هم دیروز با اشاره به آزادی نزار ذکا گفت: «به خاطر آزادی او از ایران سپاسگزاریم.» و خواستار آزادی چندین نفر دیگر از دو تابعیتیها که در ایران زندانی هستند شد.
ج: این ناشی از همان بنبستی است که رژیم در آن گرفتار است. اگر یک سره در خط مذاکره حرکت کند، مذاکره در این سطح از تعادل قوای موجود همچنان که خود خامنهای بارها با عبارات مختلف تصریح و تاکید کرده معنایی جز ذلت و تسلیم، جز تنزل بیپایان و جز دست برداشتن از باصطلاح مؤلفههای قدرت رژیم،
یعنی از اتمی، موشکی، صدور تروریسم و دخالتهای رژیم در امور کشورهای منطقه و همچنین یک شرط دیگر که اخیراً سخنگوی وزارت خارجة امریکا بر شروط قبلی آمریکا افزود، یعنی دست برداشتن از سرکوب و نقض حقوق بشر مردم ایران ندارد. که هر کدام از اینها به تنهایی راه به نفی رژیم و سرنگونی آن میبرد،
از طرف دیگر ایستادگی و خیرهسری در برابر این خواستهها نیز در شرایطی که اوضاع به دلیل تحریمها و فشارهای اقتصادی که به قول زنگنه وزیر نفت در تاریخ بیسابقه است، به فروپاشی کامل اقتصادی و مآلاً انفجار اجتماعی راه میبرد. بنابراین خط رژیم و هدفش این است که به مصداق از این ستون به آن ستون فرج است،
در بازی بین این دو ستون، مذاکره و به قول خودش مقاومت، وقت بخرد یا وقت کشی کند و بتواند تا سال ۲۰۲۰که موعد انتخابات آمریکاست خود را بکشاند. اما این بازی جواب ندارد؛ چرا که به دلیل تحریمهای دائماً فزاینده و تشدید شونده و به دلیل تعادل قوا که مستمراً به زیان رژیم در حال تغییر است، عنصر زمان، نه به نفع رژیم بلکه قویاً به زیان آن در حرکت است و هر قدر رژیم بیشتر معطل کند، ناچار است بهای سنگینتری برای آن بپردازد.
ج: ببینید تعادل قوای به شدت نابرابر، گویای این است که سفر وزیر خارجة آلمان یا نخستوزیر ژاپن و دیدار آنها با سردمداران رژیم از جنس مذاکره و حتی میانجیگری نیست. کیهان خامنهای (۲۲خرداد) فلاحت پیشه رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس ارتجاع را که گفته بود سفر نخست وزیر زاپن به تهران فراتر از بحث مناسبات دوجانبه، در اصل برای میانجیگری این کشور بین ایران و آمریکا انجام میشود».
مورد حمله قرار داده و مینویسد: « فشار حداکثری و دهها مورد تحریم اقتصادی و نفتی بهویژه تحریم اخیر پتروشیمی، هنوز نویسنده را متوجه نساخته که منافع آمریکا در قبال ایران جز با براندازی و ایجاد تنش در منطقه خاورمیانه تأمین نمیشود؟ وقتی نه مذاکره میکنیم نه جنگ میشود، آمریکا هم به تحریم و تهدید ادامه میدهد، میانجیگری چه اساس و بنیان عقلانی دارد؟».
کیهان همچنین بخشهایی از اظهارات عتاب آلود وزیر خارجه آلمان خطاب به رژیم در کنفرانس مشترک خبری با ظریف را نقل کرده و مینویسد کجای این ادبیات و مواضع هایکو ماس نشانة میانجیگری بر اساس اصل بینالمللی حسن نیت است؟!
واقعیت این است که مأموریت وزیر خارجة آلمان و نخستوزیر ژاپن نه میانجیگری بلکه از یک طرف ابلاغ پیام آمریکا به رژیم بود و از طرف دیگر هشدار نسبت به وضعیت به شدت خطرناک کنونی است.
مثلاً هایکو ماس گفت: «در حال حاضر در سوریه و یمن جنگ وجود دارد ولی اینجا (ایران) جنگ نیست. ما تلاش میکنیم تا جنگ دیگری ایجاد نشود. تنش در منطقه خطرناک است و ممکن است براثر یک اتفاق، مکانیسم و زنجیرهای از رویدادها رخ داده و شرایط از کنترل خارج شود».
کارشناسان باند روحانی (از جمله مطهرنیا در رونامه ستاره صبح ۲۲خرداد) هم به رژیم هشدار میدهند: «آمریکا به دنبال مدیریت افکار عمومی و سپس ایجاد اجماع جهانی علیه ایران است دولت ترامپ تلاش میکند اروپا، چین و روسیه را علیه ایران در پسادوران میانجیگری متحد کند...»
وی در توضیح بیشتر میگوید: «آمریکاییها تلاش میکنند با فرستادن مقامات دو کشور معتبر و مورد احترام جهانی، یعنی ژاپن و آلمان به تهران، تلاش خود برای برقراری مذاکره و گفتوگو با ایران را به جهانیان نشان دهند و از آنجا که از مواضع حکومت ایران درباره عدم پذیرش هرگونه مذاکره و میانجیگری در شرایط نابرابر را سنجیدهاند، از این طرح میخواهند اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کنند».
اما واقعیت این است که رژیم در وضعیت به شدت ضعیف و شکنندة خود، در موقعیتی نیست که بتواند به هیچ یک از این هشدارها و انذارها گوش کند. زیرا ولی فقیه ارتجاع خطر اصلی را، نه جنگ و لشکرکشی از خارج، بلکه در داخل کشور و در قیام مردم میداند و در این اندیشه است
که اگر بتواند محور مقاومت مردمی، یعنی مقاومت سازمان یافته و تنها آلترناتیو و جایگزین سیاسی موجود را یا با شیطانسازی یا با تروریسم از پیش پا بردارد، میتواند بر بحران خارجی خود هم غلبه کند و اگر نتواند بحران داخلی و قیام مردم، زودتر از عامل خارجی کارش را میسازد.
مطالب مرتبط
تحلیل کیهان از سفر نخست وزیرژاپن و وزیرخارجه آلمان
یأس و سرخوردگی در داخل رژیم ایران از سفر بینتیجه هایکو ماس به تهران
گزارش و گفتگو با علیرضا معدنچی
خبر و نظر:
در آستانة سفر نخستوزیر ژاپن به تهران، تلویزیون رژیم در گزارشی فضای کاملاً منفی نسبت به این سفر و شخص شینزو آبه داد و او را عامل و فرستادة آمریکا معرفی کرد و پیشاپیش حکم به شکست این سفر داد. «حالا سؤال این است که نخست وزیر ژاپن دنبال چیست و برای چه به ایران میآید؟ «اگر ژاپنی ها به دنبال روابط مستحکم با ایران هستند، پس چرا همواره در صف اول همراهی با تحریمهای آمریکا هستند؟
مقامات ژاپن اعلام کردند که میتونند این میزان نفت را از کشورهای دیگر تامین کنند، کشورهای وارد کننده نفت ژاپن واردات نفت از ایران را در ماه اکتبر متوقف کردند. اما سفر نخست وزیر ژاپن به تهران پس از سفر چند روز پیش رئیس جمهور امریکا به توکیو معنی خاصی پیدا کرده».
«البته رسانههای امریکایی همزمان با سفر نخست وزیر ژاپن به تهران، این خط را آغاز کردهاند. آقای ترامپ رئیس جمهور در اظهارات خود اشارهیی داشت که شاید برای میانجیگری گفتگوها بین ایران و امریکا به ژاپن تکیه کند. به نظر میرسد رئیس جمهور آمریکا و رسانه های این کشور، در چارچوب عملیات روانی و فریب تلاش میکنند تا در ذهن افکار عمومی کشور این گونه القا کنند که امریکا به دنبال مذاکره با ایران است و حتی واسطه هم میفرستد، اما این ایران است که زیر بار مذاکره نمیرود».
سایر رسانههای حکومتی از هر دو باند با شدتی متفاوت نسبت به این سفر و اهداف و نتایج آن نظرات منفی ابراز کردند و در این میان روزنامههای باند خامنهای، باند روحانی را که ظاهراً چشم به نتایج این سفر دوختهاند، مورد حمله قرار دادند.
خیانت
کیهان (۲۲خرداد) در یادداشت روز خود با عنوان «مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است» از جمله مینویسد: « میگویند «این دو کشور پیشرفته (آلمان و ژاپن) برای میانجیگری آمدهاند. نگذاریم دست خالی برگردند» میانجیگری برای چه؟ برای مذاکره. مذاکره بر سر چه؟ آیا قرار است بر سر برد موشکهای آمریکا مذاکره کنیم یا بر سر برد موشکهای ایران؟».
روزنامة رسالت (۲۲خرداد) نیز با همین شدت، دولت روحانی را به خاطر این سفرها مورد حمله قرار داده و مینویسد: «این از آب گذشته ها هم که میآیند، دردی از ما دوا نمیکنند؛ «ماس» و «آبه» که جای خود، بزرگ تران آنها هم نه تنها منافع ایران هیچ موضوعیتی برایشان ندارد، بلکه منافع خود را در تضاد منافع ما میبینند... گرهزدن آب و نان و گوشت و محیطزیست و شغل جوانان به دستان آلوده به خون وحشیهای غربی یا از سر غفلت است یا خیانت که البته نتیجه هر دوی آنها یکی است».
در مقابل روزنامة آرمان (۲۲خرداد) طی مقالهیی با عنوان «شکست آبه، پیروزی ترامپ!» این تحلیل را ارائه میدهد که: «ترامپ با سفر آبه در واقع به دنبال تکمیل نمایش مذاکرهطلبی خودش است. چشم امیدش هم به خبر شکست این سفر! حالا نوبت بازیخوانی دیپلماتیک جمهوری اسلامی است».
این مقاله سپس نتیجهگیری میکند: «انتشار هرگونه خبری درباره موفقیتآمیز بودن سفر آبه به تهران در چند روزه آینده، شکست بازی ترامپ است و علاوه بر بالابردن ویژه جایگاه ژاپن در عرصه دیپلماسی جهانی و استحکام روابط سیاسی دو کشور، مهمترین حربه این روزهای ترامپ را هم در ژست مذاکرهطلبی خنثی خواهد کرد و تاکید ویژه ایران بر مذاکره فقط بر سر میز برجام، به دنیا یادآور خواهد شد که این ترامپ است که باید به مذاکره برگردد نه جمهوری اسلامی».
عدم پذیرش
مشابه این تحلیل را یکی از کارشناسان رژیم از باند روحانی به نام مطهرنیا نیز ارائه میکند و طی مصاحبهیی که در رسانههای این باند منعکس شده از جمله میگوید: «آمریکاییها تلاش میکنند با فرستادن مقامات دو کشور معتبر و مورد احترام جهانی، یعنی ژاپن و آلمان به تهران، تلاش خود برای برقراری مذاکره و گفتوگو با ایران را به جهانیان نشان دهند و از آنجا که از مواضع حکومت ایران درباره عدم پذیرش هرگونه مذاکره و میانجیگری در شرایط نابرابر را سنجیدهاند، از این طرح میخواهند اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کنند».
یک کارشناس دیگر وابسته به باند روحانی به نام بیگدلی نیز سفر نخست وزیر ژاپن را یک فرصت طلایی میداند که نباید از دست برود. وی بخصوص با اشاره به ملاقات او با خامنهای که تنها مرجع تصمیم گیری در نظام است، میگوید: «حضور نخستوزیر ژاپن در تهران موقعیتی طلایی است تا بتوانیم در شرایطی نسبتاً منصفانه تنشهای موجود را کاهش دهیم.
اگر ژاپن نتواند کاری برای ایران کند، کشورهای منطقه نیز از این توانایی برخوردار نخواهند بود. از سویی فراموش نکنیم که اگر به درخواستها برای گفتوگو و رفع تنشها از طریق میانجیگری کشورهایی مثل ژاپن و آلمان پاسخ مناسب ندهیم، آمریکا بهانه خواهد گرفت که ایرانیها اهل مذاکره و مصالحه نیستند و با این بهانه اجماعی جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کند که نتیجه آن خوشایند نخواهد بود».
گفتگوی سیاسی
در گزارشی که الان دیدیم، بر خلاف آنچه که قاعدتاً و به طور معمول به نظر میرسد، باند خامنهای، حتی در ارگان تبلیغاتی رسمی خود، به این سفر میتازند و آن را مانند سفر وزیر خارجة آلمان محکم به شکست میدانند، در حالی که در باند روحانی بیشتر امیدواری نسبت به این سفر و نتایج آن به چشم میخورد؟ این تفاوت ناشی از چیست؟ موضع خامنهای به عنوان مقام اصلی تصمیم گیری در رژیم چیست و کلا چه چشماندازی در این مورد وجود دارد؟
س: در گزارشی که الان دیدیم، شاهد دو موضع بهکلی متضاد دربارة سفر نخستوزیر ژاپن از طرف دو باند رژیم بودیم، این نشانة چیه؟
ج: این نشانة آشکار آشفتگی و تشتت در رژیم است و نشان میدهد که به رغم نمایشها و ادعاهای وحدت و این که روحانی چند بار گفته که ما همه در رابطه با آمریکا موضع واحد داریم و پشت سر خامنهای هستیم، ادعای بیپایه و کذبی است و شدت اختلاف و تضاد هم تا آنجاست که طرفین همدیگر را به خیانت و وطنفروشی متهم میکنند. این تشتت نه تنها بین دو باند، بلکه در درون هر باند هم خودش را نشان می دهد.
مثلاً در باند روحانی، روزنامة شرق از این باند ظریف را در رابطه با مذاکره با وزیر خارجة آلمان مورد حمله قرار داد و نوشت: «تندی با فرستاده آلمان اشتباه مهلکی بود!... این یکاشتباه مهلک است که تصور شود با تندیکردن و نادیدهگرفتن ظرایف دیپلماتیک و ادبیات مذاکره، میتوان اروپا را وادار به ایستادن مقابل ایالات متحده کرد».
جالب است که اگر شرایط رژیم بالنسبه عادی و نرمال میبود، قاعدتاً میبایست این دو سفر را کلی حلوا حلوا میکردند و آن را به عنوان نشانة خروج از بنبست و انزوا مورد بهرهبرداری تبلیغاتی قرار میدادند، در حالی که خلاف آن را شاهد هستیم؛
باند خامنهای که عمدتاً آن را نقشه و دام آمریکا برای تحمیل شروط خود به رژیم میدانند با کلمات تند و خصمانهیی نسبت به نخست وزیر ژاپن و پیش از آن نسبت به وزیر خارجة آلمان حرف میزنند و هر کس را که از طریق آنها خیال مذاکره را در سر بپروراند، مورد شدیدترین حملات قرار میدهند.
س: تشتت که همیشه در رژیم بوده، ولی عنصر تعیینکننده موضع و نظر خامنهایه؛ خود خامنهای در این جریان چه موضعی دارد؟
ج: این حرف که موضع خامنهای تعیین کننده است، حرف درستی است، ولی ما واقعاً هنوز نمیدانیم که موضع واقعی خامنهای چیست؟ چرا که موضع خامنهای طبق معمول این گونه موارد، دوگانه و ضد و نقیض است؛ از یک طرف حرفهای خودش به صراحت در جهت نفی هر گونه مذاکره است، مانند این که گفت مذاکره سم است و بخصوص مذاکره با این کسانی که در آمریکا بر سر کار هستند، سم مهلک است.
همچنین رسانههای باندش هر کس را که از مذاکره حرف بزند احمق یا خائن مینامند؛ اما از طرف دیگر قرائن و نشانههایی وجود دارد که معنایی غیر از این دارد. از جمله این که خود او با نخستوزیر ژاپن مذاکره میکند. در همین رابطه شاید بشود به یک رویداد دیگر به عنوان چراغ سبز یا نشانة مثبت دیگری خطاب به آمریکا اشاره کرد
و آن هم آزاد کردن نزار ذکا، گروگان دو تابعیتی لبنانی – امریکایی است که اگر چه باند خامنهای عفو او توسط ولی فقیه، یا هر گونه معاملهیی را تکذیب میکنند، اما اولاً روشن است که آزادی این فرد، پس از ۴سال نمیتواند اتفاقی باشد؛ ثانیاً این تصمیم و اقدام، بدون اجازه و دستور خامنهای امکانپذیر نیست؛
ثالثاً طرف حساب این اقدام هم نه آنچنان که میکوشند جلوه بدهند، لبنان و مقامات لبنانی بلکه آمریکاست. کمااینکه سخنگوی کاخ سفید، هم دیروز با اشاره به آزادی نزار ذکا گفت: «به خاطر آزادی او از ایران سپاسگزاریم.» و خواستار آزادی چندین نفر دیگر از دو تابعیتیها که در ایران زندانی هستند شد.
س: اگر این سفر مورد قبول خود خامنهای است، پس چرا در باند خود خامنهای این قدر علیه آن حرف میزنند و آن را با شدیدترین کلمات تخطئه میکنند و هر کس را که از مذاکره حرف بزند، احمق یا خائن مینامند؟
ج: این ناشی از همان بنبستی است که رژیم در آن گرفتار است. اگر یک سره در خط مذاکره حرکت کند، مذاکره در این سطح از تعادل قوای موجود همچنان که خود خامنهای بارها با عبارات مختلف تصریح و تاکید کرده معنایی جز ذلت و تسلیم، جز تنزل بیپایان و جز دست برداشتن از باصطلاح مؤلفههای قدرت رژیم،
یعنی از اتمی، موشکی، صدور تروریسم و دخالتهای رژیم در امور کشورهای منطقه و همچنین یک شرط دیگر که اخیراً سخنگوی وزارت خارجة امریکا بر شروط قبلی آمریکا افزود، یعنی دست برداشتن از سرکوب و نقض حقوق بشر مردم ایران ندارد. که هر کدام از اینها به تنهایی راه به نفی رژیم و سرنگونی آن میبرد،
از طرف دیگر ایستادگی و خیرهسری در برابر این خواستهها نیز در شرایطی که اوضاع به دلیل تحریمها و فشارهای اقتصادی که به قول زنگنه وزیر نفت در تاریخ بیسابقه است، به فروپاشی کامل اقتصادی و مآلاً انفجار اجتماعی راه میبرد. بنابراین خط رژیم و هدفش این است که به مصداق از این ستون به آن ستون فرج است،
در بازی بین این دو ستون، مذاکره و به قول خودش مقاومت، وقت بخرد یا وقت کشی کند و بتواند تا سال ۲۰۲۰که موعد انتخابات آمریکاست خود را بکشاند. اما این بازی جواب ندارد؛ چرا که به دلیل تحریمهای دائماً فزاینده و تشدید شونده و به دلیل تعادل قوا که مستمراً به زیان رژیم در حال تغییر است، عنصر زمان، نه به نفع رژیم بلکه قویاً به زیان آن در حرکت است و هر قدر رژیم بیشتر معطل کند، ناچار است بهای سنگینتری برای آن بپردازد.
س: آیا امیدی به این که از طریق نخستوزیر ژاپن یا وزیر خارجة آلمان و این قبیل واسطهها راهی برای رژیم باز شود و بتواند از تنگنای کنونی خلاص بشود، وجود دارد؟
ج: ببینید تعادل قوای به شدت نابرابر، گویای این است که سفر وزیر خارجة آلمان یا نخستوزیر ژاپن و دیدار آنها با سردمداران رژیم از جنس مذاکره و حتی میانجیگری نیست. کیهان خامنهای (۲۲خرداد) فلاحت پیشه رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس ارتجاع را که گفته بود سفر نخست وزیر زاپن به تهران فراتر از بحث مناسبات دوجانبه، در اصل برای میانجیگری این کشور بین ایران و آمریکا انجام میشود».
مورد حمله قرار داده و مینویسد: « فشار حداکثری و دهها مورد تحریم اقتصادی و نفتی بهویژه تحریم اخیر پتروشیمی، هنوز نویسنده را متوجه نساخته که منافع آمریکا در قبال ایران جز با براندازی و ایجاد تنش در منطقه خاورمیانه تأمین نمیشود؟ وقتی نه مذاکره میکنیم نه جنگ میشود، آمریکا هم به تحریم و تهدید ادامه میدهد، میانجیگری چه اساس و بنیان عقلانی دارد؟».
کیهان همچنین بخشهایی از اظهارات عتاب آلود وزیر خارجه آلمان خطاب به رژیم در کنفرانس مشترک خبری با ظریف را نقل کرده و مینویسد کجای این ادبیات و مواضع هایکو ماس نشانة میانجیگری بر اساس اصل بینالمللی حسن نیت است؟!
واقعیت این است که مأموریت وزیر خارجة آلمان و نخستوزیر ژاپن نه میانجیگری بلکه از یک طرف ابلاغ پیام آمریکا به رژیم بود و از طرف دیگر هشدار نسبت به وضعیت به شدت خطرناک کنونی است.
مثلاً هایکو ماس گفت: «در حال حاضر در سوریه و یمن جنگ وجود دارد ولی اینجا (ایران) جنگ نیست. ما تلاش میکنیم تا جنگ دیگری ایجاد نشود. تنش در منطقه خطرناک است و ممکن است براثر یک اتفاق، مکانیسم و زنجیرهای از رویدادها رخ داده و شرایط از کنترل خارج شود».
مدیریت
کارشناسان باند روحانی (از جمله مطهرنیا در رونامه ستاره صبح ۲۲خرداد) هم به رژیم هشدار میدهند: «آمریکا به دنبال مدیریت افکار عمومی و سپس ایجاد اجماع جهانی علیه ایران است دولت ترامپ تلاش میکند اروپا، چین و روسیه را علیه ایران در پسادوران میانجیگری متحد کند...»
وی در توضیح بیشتر میگوید: «آمریکاییها تلاش میکنند با فرستادن مقامات دو کشور معتبر و مورد احترام جهانی، یعنی ژاپن و آلمان به تهران، تلاش خود برای برقراری مذاکره و گفتوگو با ایران را به جهانیان نشان دهند و از آنجا که از مواضع حکومت ایران درباره عدم پذیرش هرگونه مذاکره و میانجیگری در شرایط نابرابر را سنجیدهاند، از این طرح میخواهند اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کنند».
اما واقعیت این است که رژیم در وضعیت به شدت ضعیف و شکنندة خود، در موقعیتی نیست که بتواند به هیچ یک از این هشدارها و انذارها گوش کند. زیرا ولی فقیه ارتجاع خطر اصلی را، نه جنگ و لشکرکشی از خارج، بلکه در داخل کشور و در قیام مردم میداند و در این اندیشه است
که اگر بتواند محور مقاومت مردمی، یعنی مقاومت سازمان یافته و تنها آلترناتیو و جایگزین سیاسی موجود را یا با شیطانسازی یا با تروریسم از پیش پا بردارد، میتواند بر بحران خارجی خود هم غلبه کند و اگر نتواند بحران داخلی و قیام مردم، زودتر از عامل خارجی کارش را میسازد.
مطالب مرتبط
تحلیل کیهان از سفر نخست وزیرژاپن و وزیرخارجه آلمان
یأس و سرخوردگی در داخل رژیم ایران از سفر بینتیجه هایکو ماس به تهران