سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ-درجستجوی حقیقت-قسمت اول
۳۰خرداد سرآغاز مقاومت انقلابی سراسری
دربرابرسلطنت مطلقه ولایت فقیه
در جستجوی حقیقت-قسمت اول
داستان انقلاب ایران، داستانی که خمینی آنرا به خون کشید می خواهیم ببینیم داستان این رویا رویی تاریخی از کجا آغاز شد؟
اصلا دعوا برسرچی بود؟
آیا امکان تعامل بیشتر با دیکتاتور نبود؟
وآیا راه دیگری هم متصوربود؟
این ها سئوالاتی است که بخش اول این برنامه به آنها اختصاص داره
پس از آن یادی می کنیم ازشهیدانی که بهای مشی مسالمت باخمینی را با خونشان پرداختند.
”سی خرداد، پاسخ به ضرورت تاریخ“ یک سریال مستند تاریخی است که وقایع دو و نیم ساله اول انقلاب ۵۷ را واکاوی می کند. وقایعی که در اوج خود، به یک ”روز“ ختم شدند: روز سی خرداد سال ۱۳۶۰. پایان قطعی بهار آزادی.
روزی که تمامی روزها و سالهای پس از خود را تعیین تکلیف کرد. روزی برای تمامی سالهای پس از خود. روزی با دهها تفسیر گوناگون و متضاد!!!
حالا نسلی که آن روزها به دنیا نیامده بود و از این فاصلهی سی ـ چهل ساله باید به قضایا نگاه کند، شاید با خود بگوید: «ای کاش داستان انقلاب ۵۷ و داستان آن سالها، به آن نقطه نمیرسید. ای کاش کار به قهر و خشونت نمیکشید! یا... چرا خمینی چنین کاری کرد؟ یا مثلا ... حالا نمیشد مجاهدین کوتاه میآمدند تا کار به درگیری و خشونت نکشد؟! چون آخوندها که اهل منطق و کوتاه آمدن نیستند! حداقل مجاهدین که روشنفکر و انقلابیاند، کوتاه میآمدند!».
مسعود رجوی خود در این باره بعدها گفت: «دو سال و چند ماه بعد از حاکمیت ارتجاع یعنی در سی خرداد ۱۳۶۰، در حالی که همهی راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد: یا میباید مثل جریانها و احزابی که با یک اشارهی خمینی سر جایشان نشستند، ندامت میکردیم یا میباید آخرین فراخوان را برای اعتراض و تظاهرات مسالمتآمیز برای عقب نشاندن ارتجاع آزمایش میکردیم».
سریال سی خرداد نگاهی است مستند به آن سالها، از ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ تا روز سی خرداد ۱۳۶۰. سریالی در ۱۱ قسمت. برای جوانان و تمامی کسانیکه آن سالها را خود ندیدهاند یا از وقایع پشت پرده آن سالها کمتر خبردارند.
در جستجوی حقیقت
از برنامه سی خرداد به شما سلام میکنم در این برنامه و به مدت چند شب
میخواهیم سری بزنیم به تهران قبل از ۳۰خرداد۱۳۶۰میخواهیم ببینیم آن سالهای اول بعد از انقلاب، در ایران بهطور عام و بهطور خاص درتهران ، چه خبر بود. آیا آن موقع هم فضای سیاسی و اجتماعی مملکتمان، مثل همین حالا بود یا اینکه نه فرق میکرد اوضاع جوره دیگه ای بود بهتر بود بدتر بود مردم وبخصوص جوانها اونها چکار میکردند البته این هم می دونم که همون موقع هم در واقع سالهای اول بعداز انقلاب بیکاری فقرخیلی کمتراز الان بود مثلا نون سنگک دانهیی یک تومان بود. دلار هرکدام ۳۷ تومان! روزنامهها آزاد بودند و خلاصه خیلی از این موضوعات... اما میخواهیم بیشتر بدانیم. پس با اجازه از پل مخبرالدوله رد میشویم میرویم پاین و گشتی توی خیابانهای تهران می زنیم با من بیآید
اینجا خیابان انقلاب جلوی دانشگاه وتاریخ هم اواخر سال ۵۷ و اوایل سال ۵۸ است. چیزی از پیروزی انقلاب هنوز نگذشته است. شاه رفته و خمینی آمده است. البته اگر بخوام دقیقتر بگوییم، شاه رفته اما خمینی هنوز درست و حسابی مستقر نشده است.و این تاریخی هم که الآن من وشما به
آن برگشتیم، تنها وقتی هست که مردم توانستند بهار آزادی واقعی را با همهی وجودشان حس کنند. به این ایام کوتاهمدت میگویند «بهار ایران». اگر خودتان نگاه کنید متوجه میشوید
آدم واقعا باورش نمیشود که ایران ما هم یک روزی اینطوری بوده! واقعا باورش نمیشه اینهاییکه دارند کتاب و روزنامه
[caption id="attachment_12653" align="alignleft" width="300"] کتاب فروشی های سیاسی سالهای ۵۷ و۵۸[/caption]
میفروشند، در واقع روزنامه فروش دورهگرد نیستند.همین دخترها و پسرها را میگم اره اگرخوب دقت کنید از سرو وضعشان هم کاملا پیدا است یا باید دانشآموز باشند یا شاید هم که دانشجویند. هر کدام با یک فکر و عقیده با هرچیزی که خودشان به آن عتقاد دارند آمدند دارند تبلیغش می کنند . شهری، روستایی، دانشجو، کارگر، با حجاب و بیحجاب! این همه کتاب؟ این همه تنوع فکری؟ آدم یاد «هایدپارک» لندن میافتد! اصلاً به جهان سوم می خوره
اگر چه که عمر آن بهار خیلی کوتاه بود، با کمی پایین و بالا، حدود «یک ماه»! ولی به هر حال بهار بود، بهار آزادی. هنوز اعدامهای خیابانی راه نیفتاده بود. شلاقزدن وسط میدانها و آونگ
جنازه به جراثقالها در خیابانها هنوز مد نشده بود! هرازگاهی یادآوری این قبیل خاطرات خوب است. چرا که به ما یادآوری میکنند که: بهار سیاسی ایران یک واقعیت بوده! یعنی روزی هم بوده که آخوندها جرأت نداشتند مردم را قلع و قمع کنند.
[caption id="attachment_12701" align="alignleft" width="290"] دارو دسته چماقدران خمینی[/caption]
اما افسوس، افسوس که آن بهار خیلی زود تمام شد!
بهار ایران از همان ابتدا، به سرعت شروع به خزان کرد. به فاصلهی کمی دوباره زندانها از جوانان پر شد. دوباره سرکوب و کشتار به خیابانها برگشت. اولین قربانیها هم زنها بودند و مجاهدین!
مطالب مرتبط:
سی خرداد سرآغاز مقاومت انقلابی سراسری
سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ-ریشهها و پیشینه رویارویی-قسمت دوم