کودتای نافرجام – آزمایش بزرگ مقاومت – قسمت پانزدهم

کودتای نافرجام- آزمایش بزرگ مقاومت - قسمت پانزدهم

 

توطئه ۱۷ ژوئن برعلیه مقاومت ایران در زد و بند با رژیم ایران

 

پیروزی عدالت ومقاومت

 

آخرین قسمت از سلسله برنامه های کودتای نافرجام


بینندگان گرامی، آخرین قسمت از سلسلهبرنامههای «کودتای نافرجام، آزمایش بزرگ مقاومت» را خدمتتان تقدیم میکنیم. این قسمت به سخنان رهبر مقاومت پس از حکم قضات فرانسه مبنی بر منع تعقیب در مورد اتهام تروریستی در پروندة 17ژوئن اختصاص دارد.

به دلیل اهمیت این حکم تاریخی که علاوه بر نفی صحت هرگونه اتهام تروریستی در پرونده 17ژوئن، بر حقانیت مقاومت علیه فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران تأکید کرده و مهر مشروعیت بر ارتش آزادیبخش ملی ایران زده است، بخشهایی از سخنان رهبر مقاومت در این مورد را به عنوان پایان بخش این سلسله برنامه ها انتخاب کردیم.

تهنیت به مریم رهایی و ارتش آزادی

 

مسعود رجوی ـ 25 اردیبهشت 90


 

فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ

سپس اما ، کف به کناری میرود و آنچه به سود مردمان است در زمین باقی می ماند...

تهنیت به مردم ایران، به مریم رهایی و به ارتش آزادی، به خاطر پیروزی زرین عدالت و مقاومت  بر تارَک همة دستاوردهای سالیان در برابر کودتای ارتجاعی و استعماری.

بله اکنون آخوندها و مزدوران کف بر دهان بور و کور و مات و مبهوت بر جای مانده اند! یک دهه یاوه گویی و لجن پراکنی و دروغ و دغل و دنائت، بسته بندی شده در دلارها و یوروهای نفتی، افاقه نکرد و مردم ایران پیروز شدند.

گفته بودیم که پرونده 17 ژوئن « سیاهترین لکه در مبارزه ضد تروریستی دراروپا وبالاترین مشوق برای دیکتاتوری تروریستی و مذهبی حاکم برایران بوده است» (21 آذر 1385).

سلام بر صدیقه و ندا و بر زنده شهیدانی همچون مرضیه و محمد و نادر و هادی و محسن و حمید و علی و حشمت و دیگر یارانشان در خارج و داخل ایران

آنان که «  وجود خود را به‌شمعهای فروزان آزادی و  مشعلهای جاودان مقاومت و تاریخ این میهن تبدیل کردند.  سلام بر “ذبح عظیم” ملت ایران در آستان فرشتة آزادی که خلق اسیرمان از یکصد سال پیش سر به‌پایش نهاده است. آزادی، خجسته آزادی .....

سلام بر‌جگرهای سوخته و لبهای تشنه و بدنهای فرسوده و گرسنه در اعتصاب غذای 17 روزه.

سلام بر اشکها و لبخندهایتان، بر غم جانکاهی که شما را در این ایام فراگرفته بود و بر فوران شگرف شادیهایتان در لحظة اعلام و شنیدن خبر آزادی رئیس‌جمهور برگزیدة مقاومت.  لحظه‌یی که از شکوهمند‌ترین لحظه‌های تاریخ مقاومت مردم ایران در برابر رژیم آخوندی است. لحظه‌یی که تار‌و‌پود، بود‌و‌نبود و عطش سوزان ایران و ایرانی برای آزادی را در انظار جهانیان به‌نمایش گذاشت».(12 تیر 1382).

« و سلام بر هموطنان محبوب و یاران پاکبازمجاهدین ومقاومت ایران که در روزگار صعوبت و جفای زمانه ,در داخل و خارج میهن, رسم وفا و پایداری پیشه کردند. برروی مجاهدین آغوش گشودند و هرچه مجاهدین نداشتند به آنان دادند. خوشا بر آئینه دل و صافی ضمیر و دستهای نوازشگری که بر یکایک زخمهایمان مرهم التیام نهاد. خنجرها را یکایک از پشت و پهلویمان بیرون کشید و توطئه ها را در هم شکست»(21 آذر 1385).

آنهم در زمانه ای که سنگ را بسته و سگ (آنهم سگ هار) را قلاده گشودند و با انواع مشوقها استمالت کردند.

اما این بار داستان با کودتا علیه مصدق بزرگ که یک روز بیشتر طول نکشید، سراپا متفاوت بود. کاش پیشوای نهضت ملی ضد استعماری مردم ایران یک صد هزار از همین مجاهدان آزادی ستان و یاران اشرف نشان میداشت.

بیاد می آورم که در آبان 1378، آخوند خاتمی پس از سرکوب قیام تیرماه دانشجویان و مردم ایران در همان سال، برای «گفتگوی تمدن ها» عازم فرانسه بود. دود و دم “ اصلاحات” همه جا را فرا گرفته بود و این تنها مقاومت ایران و شماری دیگر از هموطنان بودند که در برابر شعبده اصلاحات در رژیم ولایت فقیه، سینه سپر کرده و از همه سو آماج تیرهای زهرآگین بودند

حرف ما این بود که: « شورای ملی مقاومت ایران معیار تشخیص استحاله‌طلبان قلابی از اصلاح‌طلبان واقعی را تحمیل کردن انتخابات آزاد بر اساس اصل حاکمیت مردم به رژیم می‌داند. پس خاتمی یا هر کس دیگری که مدعی اصلاح‌طلبی است، باید در سر لوحهٌ برنامهٌ خود بر نفی ولایت فقیه و ضرورت برگزاری انتخابات آزاد تکیه کند. کسانی که با شیادی، اعتراضات سیاسی و حرکات نظامی جنبش مقاومت را همسویی با “انصار حزب‌الله” و در جهت تقویت جناح غالب رژیم اعلام می‌کنند، رذیلانه در پی کتمان همین حقیقت‌اند».

اما این حرفها بگوش طرفداران “حفظ و نگهداری” رژیم ولایت فقیه و بزک کنندگان آن با اصلاحات کذایی نمی رفت. آنچنان در زیر قبای اصلاحات موهوم جا خوش کرده  و متمتع شده بودند که سرکوب قیام تیرماه دانشجویان در همان زمان را می دیدند اما به روی نامبارک نمی آوردند!

از این رو همزمان با سفر آخوند شیاد به فرانسه، سازمان مجاهدین خلق ایران در اعتراض به سفر خاتمی به فرانسه، فراخوان داد و هموطنانمان را به حمایت از قیام دانشجویان و مردم تهران علیه سرکوب و دیکتاتوری در ایران، به یاری طلبید.

 

همزمان مقاومت ایران یک هفته اعتراض علیه سفر آخوند خاتمی، اعلام کرد و تحصن مادران شهیدان در پاریس آغازشد.

شگفتا که تظاهرات و اعتراضات همگی به تمام و کمال و قانونی و مسالمت آمیز بودند اما معامله گران و آنان که در پی استمالت خاتمی و دست کشیدن بر سر و ریش او، البته با خالی کردن جیب مردم ایران و از حساب مقاومت ایران بودند، بر نتابیدند و سحرگاه همانروزی که قرار بر تظاهرات بزرگ بود به مقر شورای ملی مقاومت و خانه های پناهندگان ایرانی ریختند تا با ضرب و شتم و دستگیری، هر طور شده از اعتراض و تظاهرات ممانعت بعمل بیاورند.

 

اما سختگیری و سرکوب، در برابر عزم جزم هموطنانمان اثر نکرد و برغم شدید ترین اقدامات پلیسی و بستن مرزها و دستگیریها و یورش به خانه ها، بزرگترین تظاهرات ایرانیان تا آن زمان در پاریس برگزار شد. دبیرخانه شورای ملی مقاومت از زمان یورش ها تا سه روز بعد از آن، 18 اطلاعیه صادر کرد که اولین آن تلگرام خود من از بغداد به رئیس جمهور فرانسه بود:

 

اطلاعیهٌ شمارهٌ  1

 تلگرام مسئول شورای ملی مقاومت

به رئیس‌جمهور فرانسه

آقای ژاک شیراک رئیس‌جمهور فرانسه

با کمال تأسف،‌ 4‌ساعت قبل از شروع تظاهرات مجاز، مسالمت‌آمیز و قانونی ایرانیان در اعتراض به سفر آخوند خاتمی به کشورتان، صبح امروز پلیس به خانه‌های متعددی در پاریس و اطراف آن یورش برده و بسیاری از هموطنان ما را دستگیر و با خود برده است. این اقدام بی‌سابقه که فاقد هرگونه دلیل قانونی است، نقض آشکار و شرم‌آور پرنسیپهای حقوق‌بشر و آزادی بیان و اجتماعات و حقوق مقدس پناهندگی مصرّح در قانون اساسی فرانسه است که از قربانی کردن این ارزشها در برابر آخوندهای جنایتکار و رئیس‌جمهور استبداد مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران خبر می‌دهد.

علاوه بر این، طبق خبرهای رسیده بسیاری از هموطنان ما را هم در فرودگاههای پاریس متوقف و دستگیر کرده‌اند. دستگیری دهها‌تن در فرودگاه شارل‌دوگل، که از آمریکا آمده بودند، از آن‌جمله است.

به‌نام مردم و مقاومت ایران برای آزادی و حاکمیت مردمی، دخالت بیدرنگ شخص شما و آزادی فوری هموطنانم را همراه با منع هرگونه مزاحمت از تظاهرات قانونی و مسالمت‌آمیز آنان درخواست می‌کنم.

آقای رئیس‌جمهور،

خواهشمندم اجازه ندهید مردم ایران دولت شما را بیش‌از این در کنار آخوندها ببینند.

مسئول شورای ملی مقاومت

مسعود رجوی-5‌آبان‌1378 (27‌اکتبر‌1999)

رونوشت:

ـ دبیرکل ملل متحد

ـ رئیس‌ کمیسیون حقوق‌بشر ملل متحد

ـ کمیسر عالی حقوق‌بشر ملل متحد

ـ کمیسر عالی پناهندگان ملل متحد

ـ سازمانهای بین‌المللی حقوق‌بشر

 

اطلاعیهٌ شمارهٌ  2

به‌رغم شدیدترین اقدامات سرکوبگرانه و پلیسی و بستن مرزها و دستگیریها و یورش به‌خانه‌ها

10000‌تن از هموطنانمان، در بزرگترین تظاهرات ایرانیان در پاریس، سفر خاتمی به‌فرانسه را محکوم کردند

 5000‌ ایرانی دیگر که از کشورهای مختلف برای شرکت در این تظاهرات عازم فرانسه بودند، بر اثر بسته شدن مرزها نتوانستند به‌پاریس برسند

 

ترکاندن بادکنک اصلاحات موهوم دررژیم ولایت فقیه چیزی نبود که خاتمی وهم ریشان او بتوانند آن را تحمل کنند. از این رو دندان کینه بستند. البته ما قیمت در افتادن با ارتجاع و استعمار را خوب می دانستیم و در جنگ ضد میهنی 8 ساله به خوبی آزموده بودیم. اما اگر از سر بریده می ترسیدیم، در محفل مشتاقان و عاشقان آزادی و استقلال وطن، هرگز نمی رقصیدیم.

از این پیشتر، بعنوان پیش پرداخت به آخوند اصلاحات، نشریة مجاهد در بهمن 1377 در فرانسه توقیف شده بود.   این توقیف 5 سال تا آبان 1382 بدرازا کشید و  سرانجام با حکم دادگاه رفع ممنوعیت شد.

بنظر می رسد که به آخوند خاتمی قولهای سفت و سختی داده شده بود، که در برابر امتیازات اقتصادی و سیاسی که او بی دریغ میداد، ما به ازاء آن را از مجاهدین و مقاومت ایران، وصول کنند.

دربهمن سال 1379 ، پرونده علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران، که بعد از حملة 17 ژوئن 2003  به همین نام مشهور شد، تحت عنوان تحقیق، چنانکه رژیم میخواست، “کلید” خورد. از روی یکی از سایت های منتسب به مجاهدین در فرانسه 7 اطلاعیه مربوط به عملیات داخل ایران را پیدا کردند و این شروع اتهام واهی “تدارک تروریسم از فرانسه” بود. رژیم ولایت آشکارا علیه مجاهدین، دو جایه خوری پیشه کرد: هم ساختن اتهام تدارک تروریسم از عراق با پول عراق،  و هم اتهام تدارک تروریسم از فرانسه و انگلیس و آلمان و آمریکا با پولهای شیاطین بزرگ و کوچک و متوسط!

سپس در 20 فروردین 1380 پرونده رسماً به جریان افتاد و تا اردیبهشت 1390 دقیقاً ده سال و یک ماه به درازا کشید.

در روز 27 خرداد1382 (17ژوئن) در بزرگترین لشکرکشی در داخل فرانسه که از 30سال قبل از آن سابقه نداشت از زمین و هوا و از سمت رودخانه حمله کردند. درهم کوبیدند و زدند و بردند....

 

در سالهای بعد علاوه بر اتهامات و احکام دستگیری روز 17 ژوئن یازده کیفر خواست تکمیلی دیگر هم صادر شده است. تار عنکبوتی تنیدند تا مجاهدین و مقاومت ایران هرگز نتوانند از آن خلاصی پیدا کنند. علاوه بر این آقای بروگیر که هیچگاه در صدد بر نیامد اندک پیگیری در مورد قاتلان کاظم رجوی و شهید نقدی بعمل بیاورد، تا بخواهید در آمریکا و انگلستان و آلمان و امارات و اردن و ترکیه و بلژیک و سوئیس و دیگر کشورهای اروپایی و آسیایی «نیابت قضایی» صادر کرده بود تا به نیابت از ملایان حاکم بر ایران، مجاهدین و هوادارانشان را با هزارو یک  رشتة مرئی و نامرئی، طناب پیچ و زمین گیر کنند. همراه با انبوهی شکایتهای دیگر علیه رئیس جمهور برگزیدة مقاومت دربارة خودسوزی ها تا به گردن او بیندازند و شکایت علیه گردآوری پول و منابع درآمد این مقاومت. مضافاً بر شکایت های زنجیره ای احسان نراقی، شوالریاس و انواع و اقسام مزدوران و اجیر شدگان و «ساندیس خواران» نظام در مورد صیاد شیرازی گرفته تا باصطلاح زخمی شدگان غیر نظامی در عملیات مجاهدین در تهران و اهواز و دیگر شهرهای ایران.

بعد از 17ژوئن هم، برای تکمیل پرونده و سپس در شکایتهای زنجیره ای، نخستین رئیس جمهور مستعمل رژیم هم، جابجا و پابپا، در کنار مأموران اطلاعات، برای شهادت دادن دروغین علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران بکار گرفته شد.

 

در تیر ماه 1386 در بارة وضعیت پرونده 17 ژوئن نوشتم :

«بگذریم که هر چه مسئول مالی (برادرمان ابوالقاسم رضایی) در این 4ساله. درخواست استماع و بازپرسی نمود, جز یک بار اورا نخواستند و آن چنانکه خودش در برنامه ارتباط مستقیم فاش کرد,همان یک بار هم عمدتا به سو ال و جواب پیرامون خانواده رضایی های شهیدبرگزارشد.

اما عجبا که بچه  جلادان و ماموران پیشانی سیاه اطلاعات آخوندی به وفور در اطلاعات فرانسه به شهادت فراخوانده شدند!

یک مامور اطلاعات آخوندها به نام خدابنده و زن انگلیسی او که در شکنجه گاه اوین هم درحال خدمت گذاری دیده شده, دست کم16بارعلیه مقاومت  ایران و رئیس جمهور برگزیده این مقاومت برای اطلاعات فرانسه رقعه پر کرده است......

شگفتا که دراین4سال , درخواست شهادت دادن  پارلمانترها و شخصیتهای سیاسی از کشورهای مختلف جهان , ماننددرخواستهای  شهادت دادن هموطنان مان که کمک مالی کرده بودند,بلاجواب ماند.

سازمان مجاهدین خلق و مجاهدان مستقر دراشرف نیز بکلی نادیده گرفته شدند...

این دیگر راز سر به مٌهری نیست. در جریان معاملات پر رشوه و سودِ نفتی و اقتصادی ,دوویلپن وزیر خارجه سابق فرانسه و خرازی وزیر خارجه آخوندها در روز 24آوریل2003 ، بایکدیگرهمه چیزرا باجزئیات برای متلاشی کردن و سر بریدن  مقاومت ایران ,صحبت و هماهنگ کرده بودند(ژورنال دودیمانش-22ژوئن2003).

بنابراین فاشیسم دینی,در تبادل مستمر با اطلاعات فرانسه, از قبل حتی از روز و ساعت عملیات و تعدادی که قرار بودبعدا دادگاهی شوند, مطلع بودوبرای آن بی تابی میکرد.

اطلاعات آخوندی پیشاپیش حتی یک نسخه نشریه مجاهد مجعول برای انتشار در روز بعداز عملیات آماده کرده بود.

اما آقای شیراک که زبان تعادل قوارا بخوبی می دانست ,تا گردآوری سلاحهای مجاهدین در عراق تا پایان ماه می 2003 احتیاط به خرج دادودست نگه داشت.

سرانجام چراغ سبز عملیات17ژوئن, توسط بروگیر، بازپرس شعبه ضدتروریسم دادستانی، داده شد.

چه بازپرس بیطرفی که بر روی بمبگذاری های رژیم در خیابانهای پاریس در سال1986 وبرروی تروریستهاوبچه جلادان اعزامی ,تماماچشم میبندد اما یقه قربانی را محکم می چسبد..... .

اکنون از هر وجدان منصف و از هر قاضی بیطرف بایدپرسیدکه مسئولیت جان باختن صدیقه مجاوری و نداحسنی حقیقتا  بر عهده کیست؟

دیکتاتورها ودجالان و جلادان در طول تاریخ, مسئولیت قتل و شکنجه قربانی را همیشه بر دوش خوداو بار میکنند. در پرونده 17ژوئن هم ,رژیم آخوندی و همدستان ومزدورانش، بغایت تلاش کردند تا مسئولیت را متوجه رئیس جمهور برگزیده مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران کنند.

واقعیت این است که از عهد قاجاریه تا امروز هیچ حکومتی در ایران , بالفعل به اندازه حکومت آخوندی, موردحمایت کشورهای غربی نبوده است. آنچنانکه مخالفانش را وکالتا سرکوب و بمباران و خلع سلاح و محصور و محدودکنند»

 

سندیکای قضات فرانسه درنخستین سالگرد 17 ژوئن، علیه « یک دادگستری آلت دست» ملایان برشورید و اعلام کرد:

« امروز در حالی که تحقیق و پیشرفت در پرونده در نقطة مرگ است، مقامهای ایرانی از طریق درست کردن شاکیان خصوصی هدایت شده، در تلاش هستند که اطلاعات موجود در این پرونده را به دست بیاورند

سندیکای قضات سرفرودآوردن دادسرای ضدترویستی را که می تواند از طریق یک روند غیرقابل توجیه موجب شناسایی مخالفان رژیم ایران گردد و آنها را به خطر بیندازد، افشا می‌کند».

 

این پرونده سازی ها ، یک تمامیت و یک کل بهم پیوسته و هدایت شده از سوی بیت العنکبوت ولی فقیه ارتجاع  و رئیس جمهوران ولایت بود که بی دریغ پول نفت را که قرار بود به سفره های ملت ایران باز گردانند، همراه با خود نفت به آن سوی جهان سرازیر کردند تا شاید با آن مجاهدین ومقاومت ایران را بسوزانند و خاکستر کنند. در زمان خاتمی می گفتند بمباران و موشک باران و کوبیدن مجاهدین “ثواب” دارد و “اصلاحات” را تقویت می کند. در دو سال اخیر، با “خودکار سبز” خامنه ای که از آستین آخوند مصلحی بیرون می آید، می نویسند که بسته شدن پرونده های مجاهدین و خارج شدن آنها از لیست تروریستی آمریکا، جنبش سبز را تضعیف می کند!

و ما هنوز هم نفهمیدیم که یک “گروهک” ناچیز تروریستی، سکتاریستی، بعثی، صهیونیستی، امپریالیستی و سوسیال امپریالیستی که به گفته “عظما” و مقلدان و امداد رسانان غیبی او، هیچ پایه اجتماعی در داخل ایران هم ندارد، چرا باید اینقدر مشغله ذهنی و عینی او، و همریشان و هم ریشه های او، باشد!

چرا باید اینقدر اسباب ترس و وحشت باشد؟

چرا باید میلیاردها دلار علیه آن خرج  کرد؟ و آن را معیار و ملاک سنجش دوست از دشمن در ایران و عراق و منطقه و در سطح جهان قرار داد.

-خرازی وزیر خارجه آخوند خاتمی، در کرسی وزارت، لدی الورود «قراردادهای عظیم نفتی را به‌کمپانیهای آمریکایی پیشنهاد کرد، همان قراردادهای میلیارد دلاری که در حال حاضر نصیب کمپانیهای اروپایی می‌شود» (تلویزیون سی بی اس -24آذر76).

 

- یک سال بعد، همین شخص «خاتمه دادن»‌ به فعالیتهای مجاهدین و مقاومت ایران را «یکی از معیارهای جدی ارزیابی از میزان صداقت کشورهای اروپایی»‌ و عامل «تعیین‌کننده»‌ در «مناسبات آتی»‌ رژیم با آنها اعلام کرد (18 اسفند 77).

- آسوشیتدپرس در همان روز وارد کردن نام مجاهدین در لیست اتحادیه اروپا گزارش کرد: «بسیج و مقابله با مجاهدین خلق، همیشه در ‌صدر گفتگوهای دو‌ جانبهٌ ایران و اتحادیهٌ اروپا قرار داشته است» (13اردیبهشت81).

-یکی از مخاطبین آخوندها در اتحادیهٌ اروپا گفت: «ملاها ما را ناگزیر کردند بین نفت و دلار ایران از یک طرف و مجاهدین و حقوق‌بشر از طرف دیگر، یکی را انتخاب کنیم»!

- وال استریت در همان روز نوشت: «اتحادیهٌ اروپا برای جلب رضایت تهران، به‌مخالفان ایرانی برچسب تروریسم می‌زند».

-رویتر هم گزارش کرد که «این اقدام اتحادیهٌ اروپا یک ژست چشمگیر» به‌سمت جمهوری آخوندهاست.

-و در همان زمان، من از منابع موثق در داخل رژیم به اطلاع هموطنانمان رساندم که « قیمت تجاری و معاملاتی این ژست کثیف و این برچسب سخیف را “قراردادهایی مجموعاٌ به‌مبلغ بیش از 7 میلیارد دلار” بازگو می‌کنند. ‌به‌راستی که وقتی حقارت و تجارت سکان سیاست را به‌دست می‌گیرند جز خیانت به‌تمامی آرمانها و اصول حقوق‌بشر، انتظار دیگری نباید داشت».

 

یک ماه بعد در 16 خرداد 1381 خبرگزاری رسمی رژیم گزارش کرد که رژیم با اتحادیه اروپا ، 8 دور مذاکره داشته است و بگفتة محمد جواد ظریف  معاون وزیر خارجه آخوندها « قرار گرفتن سازمان منافقین در فهرست سازمانها وگروههای تروریستی... از جمله نکات مثبتی است که با نقش مثبت و سازنده اسپانیا و در دورة ریاست این کشور بر اتحادیه اروپا به ثمر نشسته است». علاوه بر این رژیم از اسپانیا میخواهد « موضوع انسداد داراییهای این تشکیلات تروریستی هر چه زودتر عملی شود و از فعالیت اعضای آن در قلمرو اتحادیه اروپا ممانعت بعمل آید».

5 سال و 9 ماه بعد یعنی در اسفند 1386 باز هم وال استریت گزارش میدهد: «مقامات ایرانی سالهاست که سرکوب سازمان مجاهدین را به یک اولویت در مذاکراتشان بر سر مساله هسته ای یا موضوعات دیگر با کشورهای غربی تبدیل کرده اند. این موضوع بر اساس اظهارات چندین دیپلمات است که در گیر در این گفتگوها بوده اند» ( 17 اسفند 86).

در همان سال 1386 ، رژیم در عراق با آمریکایی ها 4 دور مذاکره اعلام شده داشت. در خرداد و مرداد  و آذر ماه 1386. در آن زمان حفاظت اشرف هنوز بر عهدة نیروهای آمریکایی بود. آمریکایی ها خودشان به این نتیجه رسیده بودند که گویا رژیم ایران دردی جز مجاهدین ندارد. چون در هر 4 دور مذاکره از ابتدا تا انتها، نمایندگان رژیم از هرطرف و در هر بحثی مانند “گربة مرتضی علی” چهار دست و پا روی مسألة مجاهدین فرود می آمدند و به “صحرای اشرف” گریز می زدند!

این را هم بگویم که دراین سالیان رژیم برای سرکوب مجاهدین در مجموع امکانات 12 دولت را بکار گرفت که هر کدام شرح و تفصیل و پرونده جداگانه دارد. از سوریه تا کانادا و از انگلیس تا آلمان و ترکیه و استرالیا ...

اما از سال 1364 تا به امروز، یعنی به مدت 26 سال، رمز ایستادگی و اعتلای مجاهدین و در هم شکستن این همه توطئه و دام و سرکوب و خصومت خونین و نفت آلود، همانا کلمة طیبة مریم و انقلاب ایدئولوژیکی در صفوف ما بوده است. و الا ، نه 70 بار بلکه 700 بار، رژیم پلید آخوندی برایمان جشن ترحیم سیاسی و آرمانی و تشکیلاتی می گرفت.  مجاهدین را هم مانند بسیاری دیگر وادار به ذلت و تسلیم می کرد و در خودش یا یکی از باندهای همین رژیم تحلیل می بُرد.

در آذر 1382 وزارت اطلاعات رژیم به صراحت اعلام کرد:


-« هدف محوری جمهوری اسلامی ایران باید حذف صورت مساله این تشکیلات تروریستی باشد »

-« اثرات نا امنی و منفی این گروهک نه‌تنها امنیت داخلی بلکه ‌امنیت منطقه را بهخطر می‌‏اندازد»

-  استراتژی جمهوری اسلامی ایران «جداسازی بدنه از مرکزیت و بازگشت و تخفیف برای اعضا… پافشاری و تأکید بر محاکمه و مجازات عناصر اصلی این سازمان از طریق دیپلوماسی امنیتی» « مواجه‌‏کردن منافقین با نیروهای بومی مناطق داخلی عراق مثل نیروهای سپاه بدر و اکراد».

 

8 سال بعد در اردیبهشت 1390، حتی بعد از حملة اخیر و جنایت بزرگ علیه بشریت در اشرف،  باز هم صورت مسأله رژیم ولایت فقیه و گشتاپوی آخوندها، همین تشکیلات مجاهدین است و میگوید:

-«این نکته حیاتی است که ملل متحد و سایر ارگان های حقوق بشری بین المللی بخوبی آگاه هستند که تنها موضع حقوق بشری مشروع در خصوص اردوگاه اشرف و ساکنان آن اقدام به منحل نمودن فوری و بدون قید و شرط ساختار فرقه ای این سازمان است..».

-« این مهم تنها زمانی محقق خواهد شد که رهبران سازمان مجاهدین خلق از اعضای بدنه جدا» شوند.

وزارت بدنام هیچ ابایی ندارد که نقش “لَلِه” حکومت عراق را هم بازی کند و بگوید: « عراق یک کشور مستقل است و قادر است تا این مسئله را به شیوه حقوق بشری که بازتاب خوبی نسبت به این دموکراسی نوپا داشته باشد حل و فصل نماید... وارد شدن گروه های حقوق بشری از جمله بنیاد فرهنگی بلدیه قطعا نشانه این است که کشور عراق اعتماد به نفس و توان برخورد با مسئله سازمان مجاهدین خلق را بصورت مؤثر و صلح آمیز دارد» .

تفاوت این ایام با دهة 60 دراین است که آخوندها و پاسدارانشان در آن زمان، مواضع قرون وسطایی و فوق ارتجاعی خود را در قبال مجاهدین در قالب « ضد استکباری» بیان می کردند، اما از وقتی «جنگ قدس از طریق کربلا» به گِل نشست و پاسدار-دژخیمان، به کار “فرهنگی” و “سردبیری” روی آوردند و همگی “دکتر” شدند (از نوع کُردان) دیگر بجای حوزه و روضه و مقنعه،  به “ان.جی .او” و “بنیاد فرهنگی” و  فعالان بی حجاب ” حقوق بشر” روی آورده اند!

بیچارگان 30 سال است خواب متلاشی کردن و انحلال و  نابودی مجاهدین را می بینند. مجاهدین اما، هر چه بیشتر در طریق صدق و فدا گام بر میدارند، با تمام توش و توان و روح و روان ، با پوست و گوشت و استخوان «بیا، بیا» میگویند و به مقابله و «جنگ صدبرابر» برمی خیزند. قیمت آزادی خلق مان را هر چه باشد، باید بدهیم، داده ایم و خواهیم داد.

این را کسی میگوید که در همین حمله 19 فروردین در برابر یک جنایت بزرگ جنگی و جنایت علیه بشریت، 22تن از اجزاء و اعضای بدن ِ آرمانی و سیاسی و تشکیلاتی اش بزیر چرخ زرهی ها رفته، 225 بار در معرض اصابت تیر مستقیم قرار گرفته و 35 تن از یارانش جان باخته اند و در مجموع  350 تن از آنان مجروح شده اند  تا حمله زرهی به نفرات بی سلاح را متوقف سازند و در هم بشکنند.

فلک را سقف بشکافند و طرحی نو در اندازند...

ذخراً و شرفاً و کرامتاً و مزیدا

سرمایه ای و شرفی و کرامتی و زیادتی

ربنا تقبل منا، انک انت السمیع العلیم

بارخدایا رزم ما و شهیدانمان را از ما بپذیر، همانا که تو شنوا و دانایی

از آن سو مریم را بنگرید: اشرفی نخستین، که در طوفان ضربات و بلاها و ابتلائات، و در محاصرة انواع و اقسام مشکلات و دست بستگی ها، با ریسمان ها و تار عنکبوتی که آنچنان گرداگردش تنیده بودند، در مکتب فدا و رهایی، آیت ضد ضربه و نابودی، و بشارت مجسم فتح و  پیروزیست. پیروزی «سبز و سفید و سرخ » و « شیر وخورشید» بر ظُلَماتِ عمامه پیچِ تیرگی و تاریکی.

دادستان در ادعانامه خود علیه مریم نوشته بود : جرم این است که او ,« تعادل ژئوپلیتیک بین المللی را در هم میریزد و نظم عمومی را مختل میکند».

راست میگوید!”کوکب مشرق“ (عنوانی که آن بزرگ بانوی اردنی بکار برد) براستی نظم آخوند پسندِ نرینه سالار را در هم می ریزد و انقلاب میکند .

 

در آذر ماه 1385، آن روز که نخستین بار دادگاه عدالت اروپا به لغو برچسب تروریستی حکم کرد، علمای حقوق که چنین چیزی را نامتصور می دانستند، آن را « انقلاب قضایی»  و «انقلاب حقوقی» خواندند.

 

پس از هفتمین حکم در هفتمین دادگاه در بهمن 1387 که به بطلان این نامگذاری در اتحادیه اروپا منجر شد، در جایی خواندم که پرفسور اریک داوید که از برجسته ترین متخصصان حقوق بین الملل در دنیای معاصر و از مدافعان شریف شهر شرف است، گفته بود : این انقلاب حقوقی که خلق های جهان در آینده از آن بسیار بهره می‌برند مدیون مریم رجوی است که با کارزارش حربة حقوق را که در تاریکخانه تروریسم زنگ زده بود، صیقل داد، احیاء کرد و به میدان آورد.

این حقیقت با صدور حکم منع تعقیب در پرونده 17 ژوئن و محتوای قوی این حکم با درخشش بیشتر، اثبات گردید. قضات تحقیق در فرانسه، که خود طرف دعوا و علی القاعده در مقام مدعی هستند، قبل از مراجعه به دادگاه و داوری توسط  قاضی و قضات بیطرف، که بین دادستان و قاضی تحقیق از یک طرف و متهم از طرف دیگر قضاوت می کنند، اکنون در حکم خود میگویند :

-آیا در مقولة «اخلال در نظم عمومی»، منظور اخلال کردن در یک نظم عمومی و حاکمیت مشروع است که گروهی از افراد یا سازمان در پی مقهور کردن و تروریزه کردن آن است؟ آیا هدف مقهور کردن و تروریزه کردن مردم است یا مقهور کردن یک حکومت تا واپس بنشیند و از مقهور کردن و تروریزه کردن مردم خود دست بردارد؟ اگر چنین است در اینصورت آشکارا میتوان از  حق اساسی مقاومت در برابر ستم سخن گفت.

 

در این حکم تاریخی قضات تحقیق به گفته خود «با دقت نسبتاً زیاد» اعلام می‌کنند :

-صفت تروریسم در این پرونده باید به کنار گذاشته شود و از اینرو دستور منع تعقیب به این اتهام علیه افراد یاد شده در  پرونده و علیه هر کس دیگر صادر میشود.

- مجاهدین از شیوه هایی که ماهیت تروریستی دارد استفاده نکرده اند

-ماهیت موضوعی که باید دراین پرونده بر سر آن حکم کرد کاملا غیر عادی است ....

-وقتی قاضی نمیتواند به خود اجازه دهد که یک رژیم حاکم را بعنوان یک رژیم ستمگر توصیف کند، به همین ترتیب نمیتواند حکم کند که یک جنبش اپوزیسیون را یک حرکت تروریستی، و نه یک جنبش مقاومت، می شناسد

-بنابراین همچنانکه قاضی نمیتواند بدون وارد شدن در ملاحظاتِ کاملاً سیاسی، ارزیابی خود را از رژیم ایران ارائه کند، نمیتواند مخالفان آن را تروریست توصیف کند و حکم کند که آنها در هیچ شرایطی نمیتوانند از حق خود برای مقاومت علیه ستم استفاده کنند.

-در این پرونده، سندی دال بر اقدام مسلحانه یی که غیر نظامیان را عمدا هدف قرار داده باشد وجود ندارد

-در شهرهای ایران، هدفها بطور سیستماتیک نهادهای سرکوبگر امنیتی و انتظامی و نظامی و حکومتی بوده و عملیات در پاسخ به سرکوب و شکنجه و هزاران اعدام و جنایتهای رژیم ایران، انجام میشده است

-به گفتة وکلا، این حق طبیعی و تردید ناپذیر مقاومت در برابر ستم مندرَج در ماده 2 بیانیه حقوق بشر است که توسط منشور ملل متحد نیز مُهر تایید خورده است.  بویژه که سازمان مجاهدین خلق ایران در مبارزه خود «علیه رژیم خشن حاکم بر ایران» از «حق مشروع خود در کادر احترام به ضوابط و نرم های بین المللی» استفاده کرده است.

-قضات تحقیق در این پرونده از همکاری جزایی بین المللی با مقامات حکومت ایران به دو دلیل اصولی ممنوع بودند. یکی اینکه حکومت ایران بدون شک پرونده فرانسه را با چیزهای متعدد پر می کرد تا توصیف تروریستی مخالفان اصلی خود را به کرسی بنشاند که در اینصورت آنچه وارد پرونده می کرد، چه ارزشی میتوانست داشته باشد؟ دیگر اینکه، در صورت همکاری جزایی ، اگرحکومت ایران وارد این پرونده می شد و اطلاعات بسیار زیاد آن را بدست می آورد،  امنیت عناصر و افراد این پرونده به دلیل اجرای مستمر مجازات مرگ در ایران بخصوص در مورد اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، ارتش آزادیبخش ملی ایران و شورای ملی مقاومت ایران و بطور کلی مخالفان رژیم ایران به خطر می افتاد.

 

مهمتر از هر چیز، قضات تحقیق به روشنی اعلام کرده اند :

-ارتش آزادیبخش ملی ایران و عملیات آن مشمول تروریسم نمیشود چرا که عملیات جنگی با استفاده از یک ارتش واقعی, بنام ارتش آزادیبخش صورت گرفته است.

-تجهیزات و تسلیحات نظامی, بعضاً سنگین, که در اشرف وجود داشت, برای این تهیه نشده بودند که هیچگاه مورد استفاده قرار نگیرند.

-تاسیس یک ارتش بی تردید یک عمل آماده سازی برای تهاجمات نظامی میباشد. اما این امراجازه نمی دهد تهاجمات نظامی با اعمال تروریستی یکی محسوب شود.

-در حقوق فرانسه یک تهاجم نظامی که منجر به نبرد مسلحانه میان نظامیان شود, نمی تواند عنوان تروریسم داشته باشد.

بالا بلندترین فراز در حکم قضات فرانسوی این بود که ارتش آزادیبخش ملی ایران مشمول تروریسم نمیشود چرا که عملیات جنگی با استفاده از یک ارتش واقعی صورت گرفته و تهاجم نظامی که منجر به نبرد مسلحانه میان نظامیان شود, نمی تواند تروریسم نامیده شود.

بگذارید در همین باره توضیحاتی را که 14 سال پیش در آبان 1376 به عرض رساندم، مرور کنیم:

شکست توطئة رژیم آخوندی و موقعیت پیروزمند مقاومت ایران در کارزار گستردة بین المللی

از پیام رادیو تلویزینی مسئول شورای ملی مقاومت  ـ 11 آبان 76


اولا- مطمئن باشید که هرکس ،هر ارگان و هروزارت خارجه یی که در این سو یا آن سوی جهان ،به مقاومت عادلانه مردم ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران برچسب تروریسم میزند ،دستش به کلی خالی است و هیچ سند و مدرک و دلیل و گواه و گزارش محرمانه غیر محرمانه یی که درآن بتوان اتهام تروریسم را ثابت نمود ،وجود ندارد.به صراحت میگویم که مخصوصا در وزارت خارجه آمریکا هیچ دلیل و مدرک جدی دراین باره موجود نیست و اگر هست خواهشمندیم بلادرنگ آن را افشا نموده و به اطلاع افکار عمومی برسانند . بگذریم که مقامات عالیرتبه آمریکایی صراحتا” تاییدکرده اند که این اتهامات و گنجاندن نام مجاهدین درلیست کذایی علت و دلیلی جز «چشمک زدن » به آخوند خاتمی و ارسال پیام «حسن نیت » برای آخوندها ندارد و این البته از دیرباز نخستین خواسته رژیم آخوندی و «پیش شرط هرگونه بهبود رابطه » با کشورهای مختلف بوده ، هست و خواهد بود. این امر تنها حاکی از ترس و تزلزل آخوندها دربرابر مجاهدین ومقاومت ایران و اقرارآنها به جایگزینی شورای ملی مقاومت است .

ثانیا- ماهم چنین میدانیم که علاوه براکثریت نمایندگان کنگره ،دروزارت خارجه آمریکا نیز بسیاری از مقامات و حتی مسئولان ارشد با چسباندن مارک تروریسم به مجاهدین مخالف بوده و هستند....

درهرحال خطاب به کسانی که درآمریکا و غیر آمریکا برچسب «تروریسم» را برای خوشامد آخوندها نثار مجاهدین کرده اند، میگویم که به راستی عقل سلیم هرگز نمیپذیرد که درآن واحد ،هم رژیم حاکم برایران «پدرخوانده و سردمدار تروریسم بین المللی » نامیده شود و هم اسم مجاهدین – با یکصد هزار شهید آزادی – وارد لیست تروریستی گردد.

نمیتوان هم جلاد و هم قربانی را به طور متساوی محکوم نمود. چشمک زدن به آخوندهای جلادی که تاکنون  40  بار درقطعنامه های مختلف ملل متحد محکوم شده اند، آنها را جری تر و درنده تر میکند.

به راستی چه کسی درایران به گفته عفو بین الملل «انسانها را نه ده ده ، بلکه صدصد ،اعدام میکند؟» (گزارش نیمه نوامبر 94). چه کسی زنان را هزار هزار ،به بهانه بدحجابی ،دستگیر و شکنجه میکند؟ چه کسی قلمها را میشکند ،نویسندگان و روشنفکران را به بند میکشدو اقلیتهای ملی و مذهبی را سرکوب میکند؟

ثالثا- به خصوص که این مقاومت بارها آمادگی خود را برای شرکت دریک انتخابات آزاد ریاست جمهوری یا موسسان براساس اصل حاکمیت مردم (و نه ولایت فقیه ) تحت نظر ملل متحد اعلام کرده است . یعنی که اگر جامعه بین المللی بتواند دراین مورد تضمینهای کافی بدهد،ما بلادرنگ سلاحهای خود را برزمین خواهیم گذاشت .

رابعا –دعاوی و اکاذیب رژیم مبنی بر کشتار یا آزار شهروندان توسط مجاهدین را، هیچکس درایران جدی نمیگیرد.

خامسا – ذیل ماده 4کنوانسیون 1949 ژنو ،«جنبشهای مقاومت سازمان یافته » با مشخصات زیر تعریف شده اند:

-این که تحت فرمان فردی باشند که مسئولیت همه جانبه دستوراتی را که میدهد ،به عهده بگیرد.

-این که امضای مشخص و ثابتی را دارا باشد که دریک محدوده به رسمیت شناخته شده باشد.

-این که آشکارا سلاح حمل کند.

-و این که عملیات خود را براساس قوانین و رسوم جنگ تنظیم کند.

- همچنین براساس تعریف ماده سوم از فصل اول  کنوانسیونهای ژنو،«نزاع مسلحانه با ماهیت غیر بین المللی » چنین تعریف میشود: «طرفی که علیه دولت رسمی دست به شورش برداشته ،از یک نیروی نظامی منظم و یک مصدراختیارات برای پاسخگویی درقبال عملکردهایش برخوردار بوده و دراراضی معینی فعالیت نماید و ازامکانات لازم برای محترم شمردن و تضمین اجرای کنوانسیون ژنو برخوردار باشد» (صفحه 44 کتاب تفسیرکنوانسیونهای ژنو ،چاپ کمیته بین المللی صلیب سرخ ).

جالب توجه این که درمباحثات کنفرانس دیپلوماتیک ژنو برای تصویب کنوانسیون 1949 درهمین رابطه تصریح شده است که «برخی اوقات دریک جنگ داخلی ،آنها که شورشی تلقی میشوند درواقع امر میهن پرستانی هستند که برای استقلال و شرف کشورشان مبارزه میکنند... امکان پذیر نیست درمورد شورشیانی که اصول انسان دوستانه را مراعات میکننداز “تروریسم “،  “ آنارشی“ و “اغتشاش “ سخن گفت »(همانجا).

آری ،مجاهدین نیز درمنتهای انسان دوستی ،میهن پرستانی هستند که برای آزادی و شرف وا ستقلال کشورشان مبارزه میکنند. ملاحظه میشود که براساس تعاریف فوق ، برچسب تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران بسیار ناچسب و مغرضانه و سخیف است و هیچ پایه جدی قانونی و حقوقی ندارد.

سادسا – حتی اگر تعریف رسمی وزارت خارجه امریکا از «تروریسم » را ملاک قراردهیم ،بازهم این برچسب به مجاهدین نمی چسبد. درگزارش سالانه وزارت خارجه امریکا مربوط به سال 89 که دربهار سال 1990 منتشر شده ا ست ،میخوانیم :

“از نظر ما“تروریسم “ خشونت از پیش فکر شده و با محرک سیاسی میباشد که توسط گروههای زیر ملیتی وایادی کشوری زیرزمینی علیه اهداف «نامبارز» (غیرنظامی) انجام میشود تا برشاهدان آن تاثیر بگذارد . “ تروریسم بین المللی “ تروریسمی است که اتباع یا اراضی بیش ازیک کشور را شامل میشود».

حال اگر کسی برچسب ناسزای تروریستی را برای خوشامد آخوندها نثار مجاهدین میکند،نه عقل سلیم را می پذیرد، نه نظر واتیکان را قبول دارد،نه اعلامیه جهانی حقوق بشر را تایید میکند ،نه کنوانسیون ژنو و تعاریف رسمی را قبول دارد و نه حتی تعریف خود وزارت خارجه آمریکا را از “تروریسم “. دیگر تنها راهی که به نظر من میرسید این است که او را باید به خودآخوندها احاله بدهیم . مگر رفسنجانی نبودکه به مخالفان عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین میگفت آمریکاییها و فرانسویها را ،5تا 5 بکشید(30مرداد71)؟ و مگر آخوند یزدی نبود که درمقام رئیس قوه قضاییه همین رژیم آخوندی درمخالفت با پروسه صلح خاورمیانه به فلسطینیها میگفت «نباید فریب این حرفها را بخورید. برای گرفتن حقتان جز مبارزه مسلحانه هیچ راه دیگری وجود ندارد».

بنابراین ،با این همه منطق و بحث واستدلال و شاهد ونمونه و مثال ،دیگر واضح است که استفاده از برچسب تروریستی علیه مجاهدین و مقاومت ایران،هیچ چیز جز ناز ونوازش دژخیمان پلید حاکم برایران نبوده و نیست .

اکنون برعهده وجدانهای بیدار و منصف است تا دراین باره به قضاوت بنشینند.

امروز پس از 14 سال وجدانهای بیدار بیش از یک میلیارد تن از مردم جهان، قضاوت خود را انجام داده اند. اکثریت نمایندگان مردم امریکا و بسیاری از مقامات سابق و لاحق در این شمارند. گفته ایم و تکرار میکنیم که در هر کجا یک ذره انصاف و قانون حکمروا باشد، مردم ایران، مقاومت ایران، مجاهدین خلق ایران و رشیدترین فرزندان این میهن در اشرف پیروز میشوند.

رود خروشان خون شهیدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران ضامن پیروزی محتوم خلق ماست

مسعود رجوی

25 اردیبهشت 1390

 

 

 

لطفا به اشتراک بگذارید: