تدوام جنبش دادخواهی و وحشتزدگی جلادان – قیام ایران
قیام ایران - تدوام جنبش دادخواهی و وحشتزدگی جلادان
گزارش و گفتگو با علیرضا معدنچی
این روزها و بخصوص پس از انجام سلسله گردهماییهای کهکشان در اشرف۳ و سلسله تظاهراتهای هموطنان و اشرف نشانها در کشورهای مختلف جهان در سالگرد آغاز مقاومت انقلابی مسلحانه علیه رژیم ضدبشری آخوندی و همزمانی آن با سالگرد عملیات کبیر فروغ جاویدان، رژیم و دستگاه تبلیغاتی آن کارزار تبلیغاتی جنونآمیزی را علیه مجاهدین و مقاومت ایران شروع کردهاند.
سؤال این است که آیا این کارزار و بسیج تبلیغاتی که با انبوهی جعل و دروغ و لجنپراکنی همراه است، آیا ادامه و تکرار همان تبلیغات همیشگی رژیم است، یا کیفیت جدیدی است. ابتدا توجهتون رو به گزارشی در این باره جلب میکنیم و سپس گفتگوی ما رو در همین رابطه خواهید شنید.
آخوند جنایتکار مصطفی پورمحمدی از جلادان قتلعام ۶۷، از اولین کسانی بود که امسال و در تاریخ دوم مرداد دربارة قتلعام زندانیان سیاسی صحبت کرد. وی در یک مصاحبه مفصل ویدیویی با یکی از رسانههای حکومتی به سؤالاتی که دربارة قتلعام ۶۷ در جامعه مطرح است اشاره کرد و گفت: حالا ما متأسفانه بهخاطر فضای روانی و و یا جهالت یک عده و حماقت یک عدهیی متأسفانه حالا بدهکاریم؟ پاسخ باید بدهیم؟ ما باید پاسخ بدهیم؟
جنایتکارها باید بیایند جواب پس بدهند این حرفها چیه توی کشور ما میزنیم بعضاً هی گفته میشه اقا تاریخ تاریخ این است دیگه. نکتة قابل توجه در اظهارات پورمحمدی جلاد این بود که او به تأکید بر جنگ خاتمه نیافته با مجاهدین و جنگی که همین اکنون هم جریان دارد اشاره نمود و تلاش کرد به این بهانه از پاسخ به سؤالاتی که دربارة قتل عام حتی در میان نیروهای خود رژیم هم مطرح است، فرار کند.
الآن وقت جنگیدن است وقت حرف زدن نیست این موضوع مهم ما است الآن وقت بحساب رسیدن است وقت اینها را زمینگیر کردن بحساب شان رسیدن محاکمه کردن است وقت اینکه دنیای جنایتکار طرفدار تروریستی که پشتیبانی از این میکند اونها را زمینگیر کردن اونها را سر جایشان نشاندن است وقت اینهاست وقت جواب نمیدانم حقوقی و آقا اونجا توی دادگاه اون قاضی خوب عمل کرد اون قاضی بد عمل کرد نمیدانم پرونده خوب بسته شد بله خب این قوه قضاییه هم امروز شاید خیلی ضعف داشته باشد یک جا اشتباه کرده باشه».
چند روز بعد، یکی دیگر از جلادان قتلعام ۶۷، آخوند پلید علی رازینی در یک مصاحبه که در رسانههای رژیم انعکاس یافت، پرده را از گوشههای دیگری از قتلعام ۶۷ کنار زد که از جمله شامل اعدام صحرایی نظامیان و سربازانی بود که از قرار گرفتن در برابر مجاهدین و شلیک به سوی آنها خودداری کرده بودند. او فاش کرد که اعدامهای برقآسا و صحرایی اساساً به خاطر تقویت روحیة نیروهای رژیم که به شدت ترسیده بودند، صورت میگرفت.
یک عده از رزمنده ها امدند به من گفتند روحیه بچه ها خراب است شهید دادیم فلان و فلان و اینا . نبرند به کرمانشاه همینجا حکم را اجرا کنند یک ساختمانی نیمه کاره بود سر یک سه راهی که طبقه اولش ساخته شده بود طبقه دومش اسکلتش را زده بودند اما چیز طاق نزده بودند گفتند می آییم اونجا اجرا می کنیم.
به نظر میرسد که سرآسیمگی دژخیمان به خاطر تداوم جنبش دادخواهی است که همة وجوه جنایات ضدبشری رژیم را مورد توجه و هدف قرار داده است. در همین رابطه اسماعیلی سخنگوی جنایتکار قوة قضاییه طی مصاحبهیی که در رسانههای حکومتی منتشر شده، دربارة اعدام نوجوانان، که توسط مجاهدین و مقاومت ایران پیگیری میشود با سرآسیمگی واکنش نشان داد و تلاش کرد آن را رفع و رجوع کند.
خبرنگار شبکه خبری حزبالله: سؤالم در مورد این است صحبتهای مدعیان حقوقبشر بود که اعلام کردند که دستگاه قضایی درصدد اجرای احکام اعدام برای کودکان زیر ۱۸سال هستش که توی روزهای اخیر مطرح شده میخواستم پاسخ شما را در این زمینه بشنوم متشکرم
اسماعیلی: قوه قضاییه بهیچ عنوان مجازات اعدام در مورد اشخاص زیر ۱۸سال را اجرا نمیکند مدعیان دروغین حقوقبشر حرف زیاد میزنند و اتهامات ناروای زیادی به جمهوری اسلامی نسبت میدهند و ادعا میکنند که در ایران نوجوان داره اعدام میشود مطمئن باشند جمهوری اسلامی ایران همانگونه که اشاره کردم هم ضوابط و مقررات شرعی را و هم ضوابط و مقررات قانونی را دقیقاً اجرا میکند و هیچ حکمی در نظام قضایی ما خارج از چارچوب مقررات قانونی نه صادر میشود و نه اجرا».
این توجیهات رسوا برای قانونی جلوه دادن اعدام کودکان و نوجوانان، از سوی یکی از دژخیمان قوة قضاییه در حالی است که سردژخیم این قوه آخوند رئیسی است که خود از جلادان قتلعام۶۷ میباشد و مقاومت ایران تعقیب و کیفر دادن او توسط محاکم بینالمللی را هدف خود میداند.
این گزارش رو دیدیم، از این گزارش که البته گوشهیی از انبوه تبلیغات رژیم علیه مجاهدین در روزهای اخیر را در برمیگیرد، فضای جدیدی در رژیم و در سطوح بالای آن نسبت به مجاهدین احساس میشود؛ خیلی از حرفهایی که قبلاً یا مطرح نمیشد یا با ایما و اشاره مطرح میشد، امسال صریحتر و با وضوح بیشتری مطرح میشود؛ البته پا به پای آن هم لجنپراکنی افسارگسیخته علیه مجاهدین به طور دیوانهوار شدت پیدا کرده.
گفتگوی امروز ما با علیرضا معدنچی به این موضوع اختصاص دارد و ما سعی میکنیم سؤالاتی رو که در این رابطه مطرح هست، البته تا اون جایی که وقتمون اجازه می ده، مطرح کنیم و برای اونها پاسخ بگیریم:
ج: ممکن است تبلیغات و لجنپراکنیهای رژیم در محتوا اساساً تکرار همان تبلیغات همیشگی باشد، اما این حرفها در یک فضای جدیدی مطرح میشود. مثلاً در سالهای گذشته، در سالگرد عملیات فروغ جاویدان، تبلیغات و نمایشات رژیم اساساً دست افشانی حول این نکته بود که دیدید سرنگون نشدیم. اما امسال بیش از هر چیز وحشت رژیم به چشم میخورد.
وحشت از تداوم و تکرار فروغ جاویدان. قبلاً سعی میکردند مجاهدین و ارتش آزادیبخش را تمام شده جلوه بدهند و این که دیگر خطری از طرف آنها متوجه رژیم نیست، متوجه است که در سطوح پایین مثلاً امام جمعههای دست چندم باز هم از این قبیل حرفها بزنند، ولی در سطوح بالای رژیم، از خود خامنهای تا بقیه، روی خطر مجاهدین و نقش آنها در قیام وخیزش مردم حرف میزنند.
وقتی از مجاهدین حرف میزنند، مضمون حرف این است که خطر مجاهدین و ارتش آزادیبخش بیشتر از قبل و بیشتر از زمانی است که در جریان عملیات فروغ جاویدان رژیم با آن مواجه شد. مثلاً علی ربیعی سخنگوی دولت روحانی که خودش از دژخیمان شقاوت پیشة دهة۶۰ و از مهرههای کارکشتة وزارت اطلاعات است و نام مستعار او در وزارت اطلاعات عباد بود،
چند روز پیش در اظهاراتی به مناسبت سالگرد فروغ جاویدان الان ما در شرایط مرصاد هستیم، البته خطرناکتر و پیچیدهتر و من خودم را گاهی در تنگه احساس میکنم. یا آخوند جلاد پورمحمدی در همین اظهاراتی که شنیدیم، حرفش این بود که جنگ ما با مجاهدین تمام نشده و ما همچنان در میدان جنگ هستیم و با مجاهدین تصفیه حساب نکردهایم. یعنی دیگر حرف این نیست که مجاهدین نیستند و از هم پاشیدندو تمام شدند و...
بلکه این است که هستند، خیلی قویتر و برای رژیم خطرناکتر هم هستند و رژیم به شدت از جانب آنها احساس خطر میکند و به شدت وحشت کرده است. اما در اساس تغییر فضا ناشی از این است که همچنان که یکی از سریالسازان ضد مجاهدی اخیراً در مصاحبهیی گفت: استراتژی سکوت در برابر مجاهدین به پایان رسیده است. همچنین وحشت دژخیمان و جلادان قتلعام از نزدیک شدن روز کیفر جنایاتشان، عاملی است که آنها را مجبور میکند شکوت خود را بشکنند.
ج: معمولاً حکومتهای دیکتاتوری سعی می کنند که وجود مخالفان و بخصوص اپوزیسیون اصلی و آلترناتیو خودشان را انکار کنند یا ناچیز جلوه دهند، اما اگر خطر جدی و نزدیک شد، ناگزیرند به آن اعتراف کنند تا بتوانند نیروی بیشتری را علیه آن بسیج کنند. رژیم سالها تلاش کرد مجاهدین را ریشه کن کند، وجود آنها را از اساس انکار کند، آنها را تمام شده قلمداد کند و...
اما مجاهدین و خطر ناشی از آنها چنان ابعادی، اول به لحاظ داخلی و اجتماعی و بعد به لحاظ سیاسی و بینالمللی پیدا کرده که دیگر قابل کتمان نیست و دیگر نمیشود آن را انکار یا کوچک نمایی کرد. تا مدتها جنگ و دعوا بین دو طرز فکر و دو سیاست در رژیم جریان داشت، یک دسته آنها که میگفتند حرف زدن از مجاهدین باعث مطرح شدن آنها میشود، باید آنها را مسکوت گذاشت و سیاست رسمی تبلیغات رژیم دربارة مجاهدین توطئة سکوت بود،
ولی یک دسته هم بودند که میگفتند نادیده گرفتن مجاهدین، نادیده گرفتن واقعیت است، این واقعیت که آنها روز به روز در حال گسترش و نیروگیری از جامعه و از جوانان و از حاشیه نظام و حتی از بدنه و از درون خانههای خودمان هستند و ما باید علیه این خطری که موجودیت ما را تهدید میکند با تمام قوا بسیج شویم و نیروهای خودمان را باید هشیار کنیم و در برابر این خطر بسیج و تجهیز کنیم.
به نظر میرسد که سرانجام این طرز فکر دوم است که غلبه کرده و استراتژی سکوت پایان یافته است. اما در مورد علت و این که چرا دیگر سیاست سانسور و سکوت جواب نمیدهد، خب پس از هجرت بزرگ و خارج شدن مجاهدین از محاصرة نیروهای رژیم و نیروهای عراقی گوش به فرمان رژیم؛ یک چیز اساسی در معادلة رژیم و مجاهدین تغییر کرد و ورق خورد.
دیگر تبلیغات و دروغپردازیهای رژیم مثلاً در مورد این که مجاهدین سکتاند، فرقهاند، مرموزند و زندان دارند و غیره جواب نداشت. بخصوص کهکشان ۵روزة امسال که به تعبیر روزنامة واشینگتن تایمز جهان به دیدار مجاهدین در اشرف۳ آمد، این قبیل تبلیغات رژیم سوخته محسوب می شود. البته رژیم از فرط خالی بودن چنتهاش باز ممکن است از این حرفها بزند،
کما این که همین امروز هم خبرگزاری سپاه پاسداران یک اباطیل و اراجیف مفصلی را نظیر همان حرفهای همیشگی سر هم کرده بود، اما این حرفها پس از این که صدها سیاستمدار و شخصیت تراز اول از دهها کشور جهان، همراه با خبرنگاران دهها رسانه آمدند و اشرف۳ و مجاهدان متسقر در آن را دیدند و با آنها صحبت کردند و... دیگر یک تف سر بالاست که به صورت ولی فقیه و نظام او برمیگردد.
ج: ترس آنها از قدرت فزایندة مجاهدین و پیشروی و اعتبار آلترناتیو است. که شاخص آن کهکشان امسال است و تبلور آن را در اشرف۳ می توان دید که به مثابه کانون فعال و زنده مقاومت، مداوماً امید و انگیزه به جامعة تحت ستم ایران پمپاژ می کند. اما عنصر اصلی وحشت جلادان و دژخیمانی مانند پورمحمدی پیشروی جنبش دادخواهی است.
وحشت از این جنبش را به خوبی از حرفهای روحانی و از هراسی که این آخوند پلید تلاش میکرد آن را با هارت و پورتهای ظاهری بپوشاند کاملا نمایان بود. او از یک فضای روانی در جامعه صحبت میکرد که حالا او ناچار است بیاید و به آن جواب بدهد. معلوم است که این سؤالات حتی در بین نیروهای خود رژیم هم مطرح است.
چند روز پیش هم پاسدار جعفری سرکردة بریده سپاه پاسداران هم در یک سخنرانی اعتراف کرد که میگویند که مجاهدین با مردم عادی کاری نداشتند جنگ آنها با نظام بوده است. بخشی از کهکشان امسال یکی از کنفرانسها به جنبش دادخواهی اختصاص داشت که در آن موضوع دادخواهی قتل عام شدگان به صورت تخصصی مطرح شد. البته افشاگری علیه قتلعام۶۷ از همان اولین هفتههایی که از آغاز این جنایت میگذشت، شروع شد.
در سوم شهریور ۶۷، مسئول شورای ملی مقاومت، مسعود رجوی در تلگرامی به دبیرکل ملل متحد خاویر پرز دو کوئلار، فاش کرد که: «فقط در روزهای ۲۳، ۲۴و ۲۵مرداد ۸۶۰جسد از زندانیان سیاسی اعدامشده از زندان اوین تهران به گورستان بهشت زهرا انتقال داده شده».
پس از آن هم مداوماً رهبر مقاومت در این مورد اقدام به انتشار اطلاعیه، ارسال نامه به مراجع بینالمللی کرد و به آنها نسبت به این جنایت علیه بشریت که در حال انجام بود، هشدار داد، اما متأسفانه سیاست کثیف مماشات در کار بود و این فریادها را نشنیده میگرفت و با سکوت در برابر این بزرگترین جنایت قرن، دست خمینی و دژخیمانش را در ارتکاب این جنایت باز گذاشته بود،
اما اکنون که این سیاست، باز هم با سختکوشی و پرداخت قیمت سنگین از طرف این مقاومت و رهبری آن کنار زده شد و قتلعام ۶۷در سطح بینالمللی مطرح شد. اولین بار حدود یک سال و نیم پیش این موضوع در گزارش رسمی گرازشگر ویژة ملل متحد درباره حقوق بشر خانم عاصمه جهانگیر به مجمع عمومی ارائه کرد مطرح شد و این به صورت سند رسمی سازمان ملل در آمد .
پس از اآن در دسامبر ۲۰۱۸(آذر۹۷) در سیامین سال قتل عام سازمان عفو بینالمللی یک گزارش مشروح به این موضوع اختصاص داد و صدها مصاحبه با قربانیان و شاهدان قتلعام به عمل آورد که نکتة برجسته در این گزارش این بود که گفته بود این جنایت و این قتلعام همچنان ادامه دارد. عفو بینالملل در گزارش گذشته خود درباره قتلعام همچنین گفته است: «ایران با یک بحران مصونیت مواجه است» و «استمرار جنایتها در ایران مستقیما به مصونیتی ربط دارد که مقامات رژیم ایران از آن بهره بردهاند».
ج: قتل عام۶۷ به عنوان جنایت علیه بشریت تعریف شده و جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمیشود. اما علت اصلی وحشت جلادانی امثال پورمحمدی اساسا ناشی از آن است که میدانند مجاهدین پشت و این قضیه هستند، ارادهیی مانند ارادة مریم رجوی پیگیر آن است که تا آن را به هدف نهایی نرساند، دست برنمی دارد.
خواهر مریم در سخنرانی خود در کنفرانس دادخواهی گفتند: زمان آن است که جامعه جهانی بهسه دهه مصونیت سران رژیم آخوندی از پاسخگویی به جنایتهایش خاتمه بدهد. زمان آن است که پرونده نقض حقوقبشر در ایران بهخصوص اعدامهای دهه ۶۰و قتلعام ۶۷ بهشورای امنیت ملل متحد ارجاع شود. زمان آن است که خامنهای و دیگر سردمداران رژیم بهخاطر ارتکاب جنایت علیه بشریت در برابر عدالت قرار گیرند.
زمان آن است که سازمان ملل یک کمیسیون تحقیق بینالمللی درباره قتلعام۶۷تشکیل دهد. و زمان آن است که جهان حق مردم ایران را برای مقاومت و نبرد برای سرنگونی فاشیسم دینی بهرسمیت بشناسد.
ج: اگر سختکوشی کادرها و فعالان این مقاومت در مستند کردن جنایات رژیم و ارادة خستگی ناپذیر رهبری این مقاومت در به ثمر رساندن خون شهیدان این مقاومت صحبت کردیم، اینها بر زمینهیی که هموطنان دلیر و آگاه و خانوادهها و دوستان شهیدان با ارائة اطلاعات خود از این جنایت بزرگ در اختیار مجاهدین و مقاومت ایران قرار دادند، امکان پذیر شد،
اطلاعاتی شامل اسامی و مشخصات و تصاویر شهیدان، تا آدرس و عکس و کروکی گورهای جمعی که جلادان شهیدان و آثار جنایات خود را در آنها پنهان کردهاند تا ارائة اطلاعات در مورد محو و از بین بردن اسناد این جنایت، تا معرفی آمران و عاملان قتلعام بخصوص در شهرستانها...
ارائه و تکمیل اطلاعات مربوط به این جنایت بزرگ علیه بشریت یک وظیفة ملی و میهنی و دینی است که آن قهرمانان سربهدار و تاریخ ایران بر گردن همة ما دارند. هموطنان آگاه و ایرانیان شریف و میهنپرست، همچنان که تا کنون مقاومت ایران را در پیگیری جنبش دادخواهی تا هدف نهایی آن، به کیفر رساندن جلادان و دست اندرکاران و سپردن آنها به محاکم ذیصلاح یاری کردهاند، پس از این نیز بی تردید یاری خواهند کرد.
مطالب مرتبط
دادخواهی قتلعام۶۷، محاکمه آمران و عاملان در دادگاه بینالمللی
تداوم جنبش دادخواهی و وحشتزدگی جلادان
گزارش و گفتگو با علیرضا معدنچی
این روزها و بخصوص پس از انجام سلسله گردهماییهای کهکشان در اشرف۳ و سلسله تظاهراتهای هموطنان و اشرف نشانها در کشورهای مختلف جهان در سالگرد آغاز مقاومت انقلابی مسلحانه علیه رژیم ضدبشری آخوندی و همزمانی آن با سالگرد عملیات کبیر فروغ جاویدان، رژیم و دستگاه تبلیغاتی آن کارزار تبلیغاتی جنونآمیزی را علیه مجاهدین و مقاومت ایران شروع کردهاند.
سؤال این است که آیا این کارزار و بسیج تبلیغاتی که با انبوهی جعل و دروغ و لجنپراکنی همراه است، آیا ادامه و تکرار همان تبلیغات همیشگی رژیم است، یا کیفیت جدیدی است. ابتدا توجهتون رو به گزارشی در این باره جلب میکنیم و سپس گفتگوی ما رو در همین رابطه خواهید شنید.
خبر و نظر:
آخوند جنایتکار مصطفی پورمحمدی از جلادان قتلعام ۶۷، از اولین کسانی بود که امسال و در تاریخ دوم مرداد دربارة قتلعام زندانیان سیاسی صحبت کرد. وی در یک مصاحبه مفصل ویدیویی با یکی از رسانههای حکومتی به سؤالاتی که دربارة قتلعام ۶۷ در جامعه مطرح است اشاره کرد و گفت: حالا ما متأسفانه بهخاطر فضای روانی و و یا جهالت یک عده و حماقت یک عدهیی متأسفانه حالا بدهکاریم؟ پاسخ باید بدهیم؟ ما باید پاسخ بدهیم؟
جنایتکارها باید بیایند جواب پس بدهند این حرفها چیه توی کشور ما میزنیم بعضاً هی گفته میشه اقا تاریخ تاریخ این است دیگه. نکتة قابل توجه در اظهارات پورمحمدی جلاد این بود که او به تأکید بر جنگ خاتمه نیافته با مجاهدین و جنگی که همین اکنون هم جریان دارد اشاره نمود و تلاش کرد به این بهانه از پاسخ به سؤالاتی که دربارة قتل عام حتی در میان نیروهای خود رژیم هم مطرح است، فرار کند.
الآن وقت جنگیدن است وقت حرف زدن نیست این موضوع مهم ما است الآن وقت بحساب رسیدن است وقت اینها را زمینگیر کردن بحساب شان رسیدن محاکمه کردن است وقت اینکه دنیای جنایتکار طرفدار تروریستی که پشتیبانی از این میکند اونها را زمینگیر کردن اونها را سر جایشان نشاندن است وقت اینهاست وقت جواب نمیدانم حقوقی و آقا اونجا توی دادگاه اون قاضی خوب عمل کرد اون قاضی بد عمل کرد نمیدانم پرونده خوب بسته شد بله خب این قوه قضاییه هم امروز شاید خیلی ضعف داشته باشد یک جا اشتباه کرده باشه».
اعدام صحرایی
چند روز بعد، یکی دیگر از جلادان قتلعام ۶۷، آخوند پلید علی رازینی در یک مصاحبه که در رسانههای رژیم انعکاس یافت، پرده را از گوشههای دیگری از قتلعام ۶۷ کنار زد که از جمله شامل اعدام صحرایی نظامیان و سربازانی بود که از قرار گرفتن در برابر مجاهدین و شلیک به سوی آنها خودداری کرده بودند. او فاش کرد که اعدامهای برقآسا و صحرایی اساساً به خاطر تقویت روحیة نیروهای رژیم که به شدت ترسیده بودند، صورت میگرفت.
یک عده از رزمنده ها امدند به من گفتند روحیه بچه ها خراب است شهید دادیم فلان و فلان و اینا . نبرند به کرمانشاه همینجا حکم را اجرا کنند یک ساختمانی نیمه کاره بود سر یک سه راهی که طبقه اولش ساخته شده بود طبقه دومش اسکلتش را زده بودند اما چیز طاق نزده بودند گفتند می آییم اونجا اجرا می کنیم.
به نظر میرسد که سرآسیمگی دژخیمان به خاطر تداوم جنبش دادخواهی است که همة وجوه جنایات ضدبشری رژیم را مورد توجه و هدف قرار داده است. در همین رابطه اسماعیلی سخنگوی جنایتکار قوة قضاییه طی مصاحبهیی که در رسانههای حکومتی منتشر شده، دربارة اعدام نوجوانان، که توسط مجاهدین و مقاومت ایران پیگیری میشود با سرآسیمگی واکنش نشان داد و تلاش کرد آن را رفع و رجوع کند.
حقوق بشر
خبرنگار شبکه خبری حزبالله: سؤالم در مورد این است صحبتهای مدعیان حقوقبشر بود که اعلام کردند که دستگاه قضایی درصدد اجرای احکام اعدام برای کودکان زیر ۱۸سال هستش که توی روزهای اخیر مطرح شده میخواستم پاسخ شما را در این زمینه بشنوم متشکرم
اسماعیلی: قوه قضاییه بهیچ عنوان مجازات اعدام در مورد اشخاص زیر ۱۸سال را اجرا نمیکند مدعیان دروغین حقوقبشر حرف زیاد میزنند و اتهامات ناروای زیادی به جمهوری اسلامی نسبت میدهند و ادعا میکنند که در ایران نوجوان داره اعدام میشود مطمئن باشند جمهوری اسلامی ایران همانگونه که اشاره کردم هم ضوابط و مقررات شرعی را و هم ضوابط و مقررات قانونی را دقیقاً اجرا میکند و هیچ حکمی در نظام قضایی ما خارج از چارچوب مقررات قانونی نه صادر میشود و نه اجرا».
این توجیهات رسوا برای قانونی جلوه دادن اعدام کودکان و نوجوانان، از سوی یکی از دژخیمان قوة قضاییه در حالی است که سردژخیم این قوه آخوند رئیسی است که خود از جلادان قتلعام۶۷ میباشد و مقاومت ایران تعقیب و کیفر دادن او توسط محاکم بینالمللی را هدف خود میداند.
گفتگوی سیاسی
این گزارش رو دیدیم، از این گزارش که البته گوشهیی از انبوه تبلیغات رژیم علیه مجاهدین در روزهای اخیر را در برمیگیرد، فضای جدیدی در رژیم و در سطوح بالای آن نسبت به مجاهدین احساس میشود؛ خیلی از حرفهایی که قبلاً یا مطرح نمیشد یا با ایما و اشاره مطرح میشد، امسال صریحتر و با وضوح بیشتری مطرح میشود؛ البته پا به پای آن هم لجنپراکنی افسارگسیخته علیه مجاهدین به طور دیوانهوار شدت پیدا کرده.
گفتگوی امروز ما با علیرضا معدنچی به این موضوع اختصاص دارد و ما سعی میکنیم سؤالاتی رو که در این رابطه مطرح هست، البته تا اون جایی که وقتمون اجازه می ده، مطرح کنیم و برای اونها پاسخ بگیریم:
س: سؤال اولم اینه که آیا تبلیغات این روزهای رژیم به مناسبت سالگرد عملیات فروغ، سالگرد قتلعام و سایر مناسبتها یا مسائل سیاسی و اجتماعی روز، به لحاظ محتوا آیا ادامه و تکرار همون تبلیغات و لجنپراکنیهای همیشگی رژیم است؟ یا فضای جدیدی را منعکس میکند و متفاوت است؟
ج: ممکن است تبلیغات و لجنپراکنیهای رژیم در محتوا اساساً تکرار همان تبلیغات همیشگی باشد، اما این حرفها در یک فضای جدیدی مطرح میشود. مثلاً در سالهای گذشته، در سالگرد عملیات فروغ جاویدان، تبلیغات و نمایشات رژیم اساساً دست افشانی حول این نکته بود که دیدید سرنگون نشدیم. اما امسال بیش از هر چیز وحشت رژیم به چشم میخورد.
وحشت از تداوم و تکرار فروغ جاویدان. قبلاً سعی میکردند مجاهدین و ارتش آزادیبخش را تمام شده جلوه بدهند و این که دیگر خطری از طرف آنها متوجه رژیم نیست، متوجه است که در سطوح پایین مثلاً امام جمعههای دست چندم باز هم از این قبیل حرفها بزنند، ولی در سطوح بالای رژیم، از خود خامنهای تا بقیه، روی خطر مجاهدین و نقش آنها در قیام وخیزش مردم حرف میزنند.
وقتی از مجاهدین حرف میزنند، مضمون حرف این است که خطر مجاهدین و ارتش آزادیبخش بیشتر از قبل و بیشتر از زمانی است که در جریان عملیات فروغ جاویدان رژیم با آن مواجه شد. مثلاً علی ربیعی سخنگوی دولت روحانی که خودش از دژخیمان شقاوت پیشة دهة۶۰ و از مهرههای کارکشتة وزارت اطلاعات است و نام مستعار او در وزارت اطلاعات عباد بود،
مرصاد
چند روز پیش در اظهاراتی به مناسبت سالگرد فروغ جاویدان الان ما در شرایط مرصاد هستیم، البته خطرناکتر و پیچیدهتر و من خودم را گاهی در تنگه احساس میکنم. یا آخوند جلاد پورمحمدی در همین اظهاراتی که شنیدیم، حرفش این بود که جنگ ما با مجاهدین تمام نشده و ما همچنان در میدان جنگ هستیم و با مجاهدین تصفیه حساب نکردهایم. یعنی دیگر حرف این نیست که مجاهدین نیستند و از هم پاشیدندو تمام شدند و...
بلکه این است که هستند، خیلی قویتر و برای رژیم خطرناکتر هم هستند و رژیم به شدت از جانب آنها احساس خطر میکند و به شدت وحشت کرده است. اما در اساس تغییر فضا ناشی از این است که همچنان که یکی از سریالسازان ضد مجاهدی اخیراً در مصاحبهیی گفت: استراتژی سکوت در برابر مجاهدین به پایان رسیده است. همچنین وحشت دژخیمان و جلادان قتلعام از نزدیک شدن روز کیفر جنایاتشان، عاملی است که آنها را مجبور میکند شکوت خود را بشکنند.
س: خب علت این تغییر فضا و این که گفته شده استراتژی سکوت در برابر مجاهدین به پایان رسیده چیه؟
ج: معمولاً حکومتهای دیکتاتوری سعی می کنند که وجود مخالفان و بخصوص اپوزیسیون اصلی و آلترناتیو خودشان را انکار کنند یا ناچیز جلوه دهند، اما اگر خطر جدی و نزدیک شد، ناگزیرند به آن اعتراف کنند تا بتوانند نیروی بیشتری را علیه آن بسیج کنند. رژیم سالها تلاش کرد مجاهدین را ریشه کن کند، وجود آنها را از اساس انکار کند، آنها را تمام شده قلمداد کند و...
اما مجاهدین و خطر ناشی از آنها چنان ابعادی، اول به لحاظ داخلی و اجتماعی و بعد به لحاظ سیاسی و بینالمللی پیدا کرده که دیگر قابل کتمان نیست و دیگر نمیشود آن را انکار یا کوچک نمایی کرد. تا مدتها جنگ و دعوا بین دو طرز فکر و دو سیاست در رژیم جریان داشت، یک دسته آنها که میگفتند حرف زدن از مجاهدین باعث مطرح شدن آنها میشود، باید آنها را مسکوت گذاشت و سیاست رسمی تبلیغات رژیم دربارة مجاهدین توطئة سکوت بود،
ولی یک دسته هم بودند که میگفتند نادیده گرفتن مجاهدین، نادیده گرفتن واقعیت است، این واقعیت که آنها روز به روز در حال گسترش و نیروگیری از جامعه و از جوانان و از حاشیه نظام و حتی از بدنه و از درون خانههای خودمان هستند و ما باید علیه این خطری که موجودیت ما را تهدید میکند با تمام قوا بسیج شویم و نیروهای خودمان را باید هشیار کنیم و در برابر این خطر بسیج و تجهیز کنیم.
به نظر میرسد که سرانجام این طرز فکر دوم است که غلبه کرده و استراتژی سکوت پایان یافته است. اما در مورد علت و این که چرا دیگر سیاست سانسور و سکوت جواب نمیدهد، خب پس از هجرت بزرگ و خارج شدن مجاهدین از محاصرة نیروهای رژیم و نیروهای عراقی گوش به فرمان رژیم؛ یک چیز اساسی در معادلة رژیم و مجاهدین تغییر کرد و ورق خورد.
فرقه
دیگر تبلیغات و دروغپردازیهای رژیم مثلاً در مورد این که مجاهدین سکتاند، فرقهاند، مرموزند و زندان دارند و غیره جواب نداشت. بخصوص کهکشان ۵روزة امسال که به تعبیر روزنامة واشینگتن تایمز جهان به دیدار مجاهدین در اشرف۳ آمد، این قبیل تبلیغات رژیم سوخته محسوب می شود. البته رژیم از فرط خالی بودن چنتهاش باز ممکن است از این حرفها بزند،
کما این که همین امروز هم خبرگزاری سپاه پاسداران یک اباطیل و اراجیف مفصلی را نظیر همان حرفهای همیشگی سر هم کرده بود، اما این حرفها پس از این که صدها سیاستمدار و شخصیت تراز اول از دهها کشور جهان، همراه با خبرنگاران دهها رسانه آمدند و اشرف۳ و مجاهدان متسقر در آن را دیدند و با آنها صحبت کردند و... دیگر یک تف سر بالاست که به صورت ولی فقیه و نظام او برمیگردد.
س: شما در مورد تفاوت فضای تبلیغاتی امسال با تبلیغات سالهای قبل رژیم، به عنصر ترس اشاره کردید و این که حرفهای پور محمدی و ربیعی و رازینی و غیره، وحشتی است که از بالا تا پایین بر رژیم حاکم شده، علت این وحشت چیه؟ چرا اونها میترسند؟
ج: ترس آنها از قدرت فزایندة مجاهدین و پیشروی و اعتبار آلترناتیو است. که شاخص آن کهکشان امسال است و تبلور آن را در اشرف۳ می توان دید که به مثابه کانون فعال و زنده مقاومت، مداوماً امید و انگیزه به جامعة تحت ستم ایران پمپاژ می کند. اما عنصر اصلی وحشت جلادان و دژخیمانی مانند پورمحمدی پیشروی جنبش دادخواهی است.
وحشت از این جنبش را به خوبی از حرفهای روحانی و از هراسی که این آخوند پلید تلاش میکرد آن را با هارت و پورتهای ظاهری بپوشاند کاملا نمایان بود. او از یک فضای روانی در جامعه صحبت میکرد که حالا او ناچار است بیاید و به آن جواب بدهد. معلوم است که این سؤالات حتی در بین نیروهای خود رژیم هم مطرح است.
چند روز پیش هم پاسدار جعفری سرکردة بریده سپاه پاسداران هم در یک سخنرانی اعتراف کرد که میگویند که مجاهدین با مردم عادی کاری نداشتند جنگ آنها با نظام بوده است. بخشی از کهکشان امسال یکی از کنفرانسها به جنبش دادخواهی اختصاص داشت که در آن موضوع دادخواهی قتل عام شدگان به صورت تخصصی مطرح شد. البته افشاگری علیه قتلعام۶۷ از همان اولین هفتههایی که از آغاز این جنایت میگذشت، شروع شد.
در سوم شهریور ۶۷، مسئول شورای ملی مقاومت، مسعود رجوی در تلگرامی به دبیرکل ملل متحد خاویر پرز دو کوئلار، فاش کرد که: «فقط در روزهای ۲۳، ۲۴و ۲۵مرداد ۸۶۰جسد از زندانیان سیاسی اعدامشده از زندان اوین تهران به گورستان بهشت زهرا انتقال داده شده».
جنایت علیه بشریت
پس از آن هم مداوماً رهبر مقاومت در این مورد اقدام به انتشار اطلاعیه، ارسال نامه به مراجع بینالمللی کرد و به آنها نسبت به این جنایت علیه بشریت که در حال انجام بود، هشدار داد، اما متأسفانه سیاست کثیف مماشات در کار بود و این فریادها را نشنیده میگرفت و با سکوت در برابر این بزرگترین جنایت قرن، دست خمینی و دژخیمانش را در ارتکاب این جنایت باز گذاشته بود،
اما اکنون که این سیاست، باز هم با سختکوشی و پرداخت قیمت سنگین از طرف این مقاومت و رهبری آن کنار زده شد و قتلعام ۶۷در سطح بینالمللی مطرح شد. اولین بار حدود یک سال و نیم پیش این موضوع در گزارش رسمی گرازشگر ویژة ملل متحد درباره حقوق بشر خانم عاصمه جهانگیر به مجمع عمومی ارائه کرد مطرح شد و این به صورت سند رسمی سازمان ملل در آمد .
پس از اآن در دسامبر ۲۰۱۸(آذر۹۷) در سیامین سال قتل عام سازمان عفو بینالمللی یک گزارش مشروح به این موضوع اختصاص داد و صدها مصاحبه با قربانیان و شاهدان قتلعام به عمل آورد که نکتة برجسته در این گزارش این بود که گفته بود این جنایت و این قتلعام همچنان ادامه دارد. عفو بینالملل در گزارش گذشته خود درباره قتلعام همچنین گفته است: «ایران با یک بحران مصونیت مواجه است» و «استمرار جنایتها در ایران مستقیما به مصونیتی ربط دارد که مقامات رژیم ایران از آن بهره بردهاند».
س: چرا جنبش دادخواهی بعد از ۳۱ سال که از قتلعام میگذرد، بایستی این چنین موجب وحشت رژیم شده باشد؟ در حالی که رژیم خیلی از اسناد را مثل گورهای جمعی از بین برده و همچنان از بین میبرد؟
ج: قتل عام۶۷ به عنوان جنایت علیه بشریت تعریف شده و جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمیشود. اما علت اصلی وحشت جلادانی امثال پورمحمدی اساسا ناشی از آن است که میدانند مجاهدین پشت و این قضیه هستند، ارادهیی مانند ارادة مریم رجوی پیگیر آن است که تا آن را به هدف نهایی نرساند، دست برنمی دارد.
خواهر مریم در سخنرانی خود در کنفرانس دادخواهی گفتند: زمان آن است که جامعه جهانی بهسه دهه مصونیت سران رژیم آخوندی از پاسخگویی به جنایتهایش خاتمه بدهد. زمان آن است که پرونده نقض حقوقبشر در ایران بهخصوص اعدامهای دهه ۶۰و قتلعام ۶۷ بهشورای امنیت ملل متحد ارجاع شود. زمان آن است که خامنهای و دیگر سردمداران رژیم بهخاطر ارتکاب جنایت علیه بشریت در برابر عدالت قرار گیرند.
زمان آن است که سازمان ملل یک کمیسیون تحقیق بینالمللی درباره قتلعام۶۷تشکیل دهد. و زمان آن است که جهان حق مردم ایران را برای مقاومت و نبرد برای سرنگونی فاشیسم دینی بهرسمیت بشناسد.
س: در این مورد مردم و هموطنان ما در داخل و خارج کشور چه کاری و چه کمکی در مورد پیشبرد جنبش دادخواهی میتوانند بکنند؟ چه توصیهیی برایشان دارید؟
ج: اگر سختکوشی کادرها و فعالان این مقاومت در مستند کردن جنایات رژیم و ارادة خستگی ناپذیر رهبری این مقاومت در به ثمر رساندن خون شهیدان این مقاومت صحبت کردیم، اینها بر زمینهیی که هموطنان دلیر و آگاه و خانوادهها و دوستان شهیدان با ارائة اطلاعات خود از این جنایت بزرگ در اختیار مجاهدین و مقاومت ایران قرار دادند، امکان پذیر شد،
اطلاعاتی شامل اسامی و مشخصات و تصاویر شهیدان، تا آدرس و عکس و کروکی گورهای جمعی که جلادان شهیدان و آثار جنایات خود را در آنها پنهان کردهاند تا ارائة اطلاعات در مورد محو و از بین بردن اسناد این جنایت، تا معرفی آمران و عاملان قتلعام بخصوص در شهرستانها...
ارائه و تکمیل اطلاعات مربوط به این جنایت بزرگ علیه بشریت یک وظیفة ملی و میهنی و دینی است که آن قهرمانان سربهدار و تاریخ ایران بر گردن همة ما دارند. هموطنان آگاه و ایرانیان شریف و میهنپرست، همچنان که تا کنون مقاومت ایران را در پیگیری جنبش دادخواهی تا هدف نهایی آن، به کیفر رساندن جلادان و دست اندرکاران و سپردن آنها به محاکم ذیصلاح یاری کردهاند، پس از این نیز بی تردید یاری خواهند کرد.
مطالب مرتبط
دادخواهی قتلعام۶۷، محاکمه آمران و عاملان در دادگاه بینالمللی
تداوم جنبش دادخواهی و وحشتزدگی جلادان