وقتی علمای طراز اول نظام سیبل حملات شدید به یکدیگر میشوند – تیک تاک
تیک تاک – وقتی علمای طراز اول نظام سیبل حملات شدید به یکدیگر میشوند
گزارش و گفتگو با مرتضی اسماعیلیان
دو روز پیش متن صحبتهای هفته گذشتة آخوندی یزدی در رسانههای حکومتی منتشر شد. آخوند یزدی در آن صحبتها به صورت بیسابقهای به آخوند آملی لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس پیشین قضاییه رژیم که به مدت ۱۰سال منصوب شخص خامنهای در این منصب بود، تاخته بود. از افشای کلاندزدیهای میلیاردی، تا کاخنشینی و تا قصد فرار به نجف. کارشناسان این وضعیت رو فاز جدیدی از تشتت و بحران درونی نظام آخوندی عنوان کردند.
اما این یک طرف ماجرا بود. شب گذشته آملی لاریجانی طی نامه سرگشادهای پاسخ آخوند یزدی رو داد. و اینجا روشن شد که شدت بحران درونی بیش او از اون چیزی هست که کارشناسان برآورد میکردن. بحرانی که طی ۲۴ساعت گذشته، گوشهای از اون در مواضع کارگزاران و رسانههای رژیم بازتاب پیدا کرده. گزارشی در این باره:
شب ۲۷ مرداد آخوند آملی لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس پیشین قضاییه رژیم طی نامة سرگشادهای به آخوند یزدی حمله شدیدی کرد و از جمله گفت: «بازی های صدا و سیما و برخی نهاد های دیگر به نقطه ای رسیده است که سکوت در مقابل آن جایز نیست و البته در موقع مناسب به تفصیل در مورد ابعاد آن صحبت خواهم کرد.
اکنون می بینم این سکوت ها نه فقط اسباب تنبه حضرتعالی نشده ، بلکه پیش تر هم رفته اید و مطالب خلاف واقع و توهین ها ی دیگری هم بر آن افزودهاید». آملی لاریجانی اعتراف کرد که آنچه از حمله شدید آخوند یزدی علیه خودش منتشر شده، تازه گوشهای از افشای فساد و غارت او بوده.
آملی در این رابطه گفت: «امر غریب تر آنکه گفتند مطالب موهن بسیار دیگری هم بوده که بعد از چند بار ویرایش ، حاصلش همان شده که منتشر شده است. جناب آقای یزدی، چرا به این وضعیت افتاده اید؟ در یک پاراگراف که از شما نقل کردهاند، خوبست که چند تا خلاف واقع گفته باشید و چند تا توهین...آیا جز با صدای بلند و داد و قال ، به مسئولین و بزرگان توهین کردن و افترا زدن و تحقیر کردن ، کار دیگری هم کردهاید؟»
آملی لاریجانی آنگاه برای تهدید رقیب، به گوشهای از جنگ و جدال و کشمکش شدید درون شورای نگهبان رژیم اشاره کرد و گفت: «شما در آن جلسه کذایی شورای (نگهبان) ، بدون اینکه بدانید مساله چیست...مثل همیشه شروع کردید به داد و قال کردن و توهین کردن و همه هاج و واج مانده بودند که شما چه می گویید... ...آخر چرا این دروغ های شاخدار را می پراکنید؟»
لاریجانی آنگاه یزدی را تهدید کرد که اگر بخواهد انبوهی اسرار فساد و غارت در تمامی سطوح نظام دارد و میتواند آنها را روی دایره بریزد. او گفت: «بنده سینه ام خزانه الاسرار اتهامات مجموعهای از معاونان، قائم مقامان و آقازاده های مسئولان و شخصیت هاست و ظاهراً امروز هم هزینه ایستادگی در رسیدگی به آنها را میپردازم...»
این وضعیت کارگزاران و رسانههای نظام را به دست و پا زدن انداخته است. روزنامه حکومتی جوان امروز هشدار داد: «در مذمت جدل تند و علنی محمد یزدی و صادق آملی لاریجانی؛ مردم کجای دعوای شما هستند؟!... جدل تند و علنی این روزهای دو فقیه شورای نگهبان با یکدیگر، مؤیدی بر این ادعاست که...آقایان نه بلد هستند و نه علاقهای دارند (کشورداری را) بیاموزند و به کار برند...
توصیه میکنیم تا اگر بحثی پیرامون «از کجا آوردهای؟»ها دارند، آن را از مسیر قانونی خود، یعنی دستگاهی که ۱۰ سال بر مسند آن نشستند، پیگیری کنند و نه پشت بلندگو!...» کیهان نیز با وحشت از «شادی دشمان» نظام از این تشتت و از هم پاشیدگی نوشت: «انتشار اینگونه اخبار و سخنان و نامهها (میان آملی لاریجانی و یزدی) نتیجهای جز دلگیری عموم مردم و شادی دشمنان به دنبال ندارد».
در این میان جهانگیری، معاون آخوند روحانی نیز با دستپاچگی به میدان آمد و با دجالیت تلاش کرد با یادآوری کودتای استعماری-ارتجاعی ۲۸مرداد، که آخوندهای خمینی صفتی مانند کاشانی از سردمداران آن بودند، نسبت به پاره پاره کردن بالاترین سران رژیم هشدار دهد. جهانگیری در توئیتی نوشت: آقایان «از تاریخ بیاموزیم و سهم اختلافات سیاسی را در وقوع و موفقیت کودتا از یاد نبریم، امروز بیش از هر زمان نیازمند گفت و گوی ملی، تفاهم و همبستگی اجتماعی هستیم».
عباسعلی کدخدایی، دبیر شورای نگهبان رژیم نیز ابلهانه تلاش کرد این چنگ و دندان نشان دادنها را در اندرون نظام عادی جلوه کند، و ناخواسته سرکلاف گستردگی و ابعاد و عمق جنگ گرگها را بیشتر باز کرد و گفت: «در...شورای نگهبان دعوای طلبگی طبیعی است؛ گاهی صداها بلند شده و مباحث داغ می شود...دشمنان طمع نکنند!...»
در این میان یک کارشناس حکومتی به نام دیاکو حسینی، اعتراف کرد جنگ و پاره پاره کردن آخوندهای حکومتی تا آنجا رسیده که میان حملة برخی از آنها با حملات دشمن برانداز نظام به سختی میتوان تمایزی قائل شد. این کارشناس حکومتی گفت:
«امروز وقتی به حوادث سالهای اخیر نگاه میکنیم، ایجاد خط تمایز بین براندازها و مجاهدین با بعضی به اصطلاح منتقدین داخلی واقعا محو شده است.
موضوع این طرز فکر خطرناک است که بسرعت در (نظام) رشد میکند. با این طرز فکر آن روز هم می رسد که سرداران سپاه و علمای طراز اول (نظام) را هم در سیبل حملات خود قرار خواهند داد و ما در آن روز نخواهیم فهمید که آیا از دشمنان خارجی ضربه میخوریم یا از به اصطلاح منتقدان داخلی!»
این روزها شاهد حملات بیسابقه بالاترین آخوندهای حکومتی، یعنی آخوند یزدی و آخوند آملی لاریجانی به همدیگه هستیم. اما این وضعیت نشانة چیست؟ چرا جدال درونی باعث یک نگرانی شدید درون نظام شده است؟ آیا خامنهای میتواند وارد شده و بحران را مهار کند؟ برای پاسخ گفتگویی داریم با آقای مرتضی اسماعیلیان.
ج: بله اینکه روشنه. حتی نیازی به تحلیل نداره، چراکه این شدت گرفتن بحران درونی رو خودشون هم اعتراف میکنن. برای نمونه آخوند محمدجواد حجتی کرمانی میگه: «معتقدم که نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است و سرطان سراپای آن را گرفته است و احتیاج به یک شیمیدرمانی همهجانبه دارد». «نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است» یعنی همون «شدت گرفتن بحران درونی». چون سرطان بیماریای هست که از درون کالبد سلولها و اندامها رو با سرعت از بین میبره.
یک نمود دیگه از این شدت یافتن «بحران درونی» وحشت درونی از این وضعیت هست. برای نمونه دیروز یک میزگردی گذاشته بودن و یک کارشناس حکومتی گفت: «اگر جنگ قدرت در ایران تا این حد بی محابا و جدی است، چرا باید طرفداران براندازی در آمریکا این فرصت های طلایی را از دست بدهند؟... همه ی این جزییات یک دید بسیار کلی از فضای داخل ایران به تصمیم گیرندگان آمریکایی می دهد...»
یا آخوند مکارم شیرازی میگه: «به درگیریها خاتمه دهید. این گونه درگیریها هرگز نتیجهای جز روشن شدن آتش فتنه و اختلاف ندارد!» یا امروز تعدادی از طلبههای حکومتی به آخوند جنتی نامه نوشتن که: با توجه به حواشی رخ داده میان ۲فقیه شورای نگهبان «اجازه ندهید این اختلافات موجب دلسردی مردم و شادی دشمنان شود...
رسانههای معاند نیز که از روی غیظ و کینه به دنبال سوژهای برای تخریب... (نظام) بودند، بهانهای یافتند و سرمستانه به این حوادث پرداختند... دشمن به روشنی در تلاش است تا با اختلاف افکنی میان چهرههای سرشناس نظام، مشروعیت و مقبولیت آن را مخدوش نماید...» خب همین آشفتگی و وحشتی که جنگ و جدال در بالاترین سطوح رژیم، در نظام ایجاد کرده یکی از نمودهای «شدت یافتن بحران درونی نظامه».
ج: اینکه جنگ باندی در این رژیم بوده، بله درسته. اما یک نکته رو باید در نظر بگیرید. این مورد فقط جنگ بین دو آخوند نیست! این دو نفر باید ببینیم چه کسانی هستند؟ هر کدوم ۱۰سال رئیس قضاییه نظام بودن، اون هم منصوب شخص خامنهای
-یزدی سالیان رئیس خبرگان ارتجاع بوده-آملی لاریجانی الان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظامه
در یک کلام، هردو نزدیکترین حلقه به شخص خامنهای هستند. نتیجه: اگر یک روز جنگ درونی رژیم در ابعاد جنگ باندی، مثلا بین باند دلواپسان و باند روحانی بود، اگر روزی بین آملی لاریجانی و احمدینژادی بود که در برابر خامنهای شاخ شده بود، الان جنگ و کشمکش، اون هم در این ابعاد رسیده به لایه اول نزدیک خامنهای.
برای همین آخوند مکارم شیرازی که امروز با عجله و ترس وارد صحنه شده، میگه: «این باب را به کلی مسدود کنید و به آبروی روحانیت و نظام کمک فرمایید...حتی اگر افرادی پادرمیانی کنند تا عزیزان از یکدیگر عذرخواهی نمایند بسیار بجاست!» ببینید، ۲ نکتة مهم در این حرف هست:
اول: آبروی روحانیت و نظام را نبرید=یعنی هشدار که دود این جنگ اول از همه به چشم بالاترین نقطه نظام، یعنی ولیفقیه و کل نظام میره. دوم: درخواست از پادرمانی افرادی...=برای پا در میانی فردی بالاتر باید وارد بشه. در رژیم بالاتر از یزدی و آملی لاریجانی کیه؟ جز خامنهای؟ پس میبینید سطح بحران درونی به جایی رسیده که فقط خود خامنهای باید وارد بشه...
ج: اگه این راه حل بود، پس چرا الان مدتی هست که سکوته؟ چرا تنها در رسانههای نظام ۲-۳ هفته هست که سخنرانیهای قبلیش رو پخش میکنن یا به موارد حاشیهای از خامنهای میپردازن. مثلا اینکه سلام رسوند به نفرات پدافند نظام در جنوب و... درحالیکه چنین موضوع بزرگی بیخ گوش خودش در جریانه! واقعیت اینه اگه خامنهای توان و ظرفیت جمع کردن این بحران رو داشت، اول باید اجازه نمیداد کار به اینجاها برسه!
اما چون خودش هم یک ولیفقیه به شدت تضعیف شده به خاطر بحرانهای مرگبار نظامه، چنین توانی نداره. حتی اگر الان هم وارد بشه، فرقی نخواهد کرد و این بحران دوباره و چه بسا با شدت باز هم بیشتر از جای دیگه نظام بیرون میزنه. بیجهت آخوند حجتی کرمانی نگفت: «نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است!»
این رو هم در نظر بگیرید تازه این دعوای یزدی و آملی لاریجانی و این همه افشاگریهای کلانی که از هم کردن، روی صحنه هست. ببینید در پشت صحنه چه جنگ و جدالی برپاست. خود آملی لاریجانی در همین نامهش میگه: که تازه افشاگریهای یزدی درباره او بعد از چندین بار ویرایش بوده که کلی حرفهاش رو حذف کردن! یک جای دیگه هم میگه در جلسات شورای نگهبان قیل و قال و فریاد برپاست! پس ببینید وضعیت درونی رژیم تا کجا بحرانیه! وقتی میگیم «شدت یافتن بحران درونی» یعنی این.
ج: علت مجموعة بحرانهایی هست که رژیم با اونها دست به گریبانه. از بحران اجتماعی (جامعه جوشان و خطر جدی قیام)-تا بحران وحشتناک اقتصادی-تا انزوای بیمانند جهانی-تا شکست برجام-تا سنگینترین تحریمهای تاریخ و... خب رژیم و مشخصا خامنهای یا باید راه و مسیری برای برون رفت از این وضعیت داشته باشن، یا وقتی ندارن و دچار بحران «بیراهحلی» هستند، تضادها درون خودشون سرشکن میشه. یکی از خروجیهای این وضعیت به جان هم افتادن اجزای نظامه. همون اصطلاحی که وقتی زمین سفت میشه، گاوهای ولایت به هم شاخ میزنن!
ج: این بحران درونی به شدت رژیم رو تضعیف و شکننده میکنه. مثل درختی که از درون موریانه زده بشه. پوک و شکننده میشه. اما اینکه خودش بیفته، نه. یک نیرو و قدرتی از بیرونش میخواد که ضربه نهایی رو وارد کنه. برای همین امروز مکارم شیرازی هشدار میده: «این گونه درگیریها هرگز نتیجهای جز روشن شدن آتش فتنه و اختلاف در میان مردم ندارد!» روشن شدن آتش فتنه و اختلاف میان مردم، یعنی همون گر گرفتن قیام!
یا امروز آخوند علیاکبر ارشاد همین نگرانی رو ابراز کرد و گفت: «توقع نمی رفت چنین رفتار خسارتباری از سوی دو مجتهد کاردیده قضا و مصلحت شناس صادر شود. آن چه در این میانه سوخت، ایمان مردم مؤمن، اعتماد نسل جوان، سرمایه اجتماعی جبهه انقلاب، بود».
«ایمان مردم و اعتماد نسل جوان» یعنی همون خطر قیام. چون مردم که به این رژیم نه تنها اعتمادی ندارن، بلکه خواهان سرنگونیش هستن. پس این حرف هشداری نسبت به خطر انفجار اجتماعیه. اینجاست که با وجود همه بحرانهای مرگباری که رژیم رو احاطه کرده، وجود یک آلترناتیو قدرتمند و منسجم در برابر این رژیم برجسته میشه.
همون مقاومت ایران که همراه با مردم ایران، مسئولیت وارد کردن این ضربه نهایی به رژیم رو برعهده داره و الان با کانونهای شورشی و تلاشهای بینالمللی درحال زمینهسازی این ضربه نهایی هست.
مطالب مرتبط
تهدید لاریجانی به استعفاء و رفتن به نجف در اعتراض به دستگیری اکبر طبری
وقتی جنگ مغلوبه میشود
گزارش و گفتگو با مرتضی اسماعیلیان
دو روز پیش متن صحبتهای هفته گذشتة آخوندی یزدی در رسانههای حکومتی منتشر شد. آخوند یزدی در آن صحبتها به صورت بیسابقهای به آخوند آملی لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس پیشین قضاییه رژیم که به مدت ۱۰سال منصوب شخص خامنهای در این منصب بود، تاخته بود. از افشای کلاندزدیهای میلیاردی، تا کاخنشینی و تا قصد فرار به نجف. کارشناسان این وضعیت رو فاز جدیدی از تشتت و بحران درونی نظام آخوندی عنوان کردند.
اما این یک طرف ماجرا بود. شب گذشته آملی لاریجانی طی نامه سرگشادهای پاسخ آخوند یزدی رو داد. و اینجا روشن شد که شدت بحران درونی بیش او از اون چیزی هست که کارشناسان برآورد میکردن. بحرانی که طی ۲۴ساعت گذشته، گوشهای از اون در مواضع کارگزاران و رسانههای رژیم بازتاب پیدا کرده. گزارشی در این باره:
خبر و نظر:
شب ۲۷ مرداد آخوند آملی لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس پیشین قضاییه رژیم طی نامة سرگشادهای به آخوند یزدی حمله شدیدی کرد و از جمله گفت: «بازی های صدا و سیما و برخی نهاد های دیگر به نقطه ای رسیده است که سکوت در مقابل آن جایز نیست و البته در موقع مناسب به تفصیل در مورد ابعاد آن صحبت خواهم کرد.
اکنون می بینم این سکوت ها نه فقط اسباب تنبه حضرتعالی نشده ، بلکه پیش تر هم رفته اید و مطالب خلاف واقع و توهین ها ی دیگری هم بر آن افزودهاید». آملی لاریجانی اعتراف کرد که آنچه از حمله شدید آخوند یزدی علیه خودش منتشر شده، تازه گوشهای از افشای فساد و غارت او بوده.
آملی در این رابطه گفت: «امر غریب تر آنکه گفتند مطالب موهن بسیار دیگری هم بوده که بعد از چند بار ویرایش ، حاصلش همان شده که منتشر شده است. جناب آقای یزدی، چرا به این وضعیت افتاده اید؟ در یک پاراگراف که از شما نقل کردهاند، خوبست که چند تا خلاف واقع گفته باشید و چند تا توهین...آیا جز با صدای بلند و داد و قال ، به مسئولین و بزرگان توهین کردن و افترا زدن و تحقیر کردن ، کار دیگری هم کردهاید؟»
تهدید رقیب
آملی لاریجانی آنگاه برای تهدید رقیب، به گوشهای از جنگ و جدال و کشمکش شدید درون شورای نگهبان رژیم اشاره کرد و گفت: «شما در آن جلسه کذایی شورای (نگهبان) ، بدون اینکه بدانید مساله چیست...مثل همیشه شروع کردید به داد و قال کردن و توهین کردن و همه هاج و واج مانده بودند که شما چه می گویید... ...آخر چرا این دروغ های شاخدار را می پراکنید؟»
لاریجانی آنگاه یزدی را تهدید کرد که اگر بخواهد انبوهی اسرار فساد و غارت در تمامی سطوح نظام دارد و میتواند آنها را روی دایره بریزد. او گفت: «بنده سینه ام خزانه الاسرار اتهامات مجموعهای از معاونان، قائم مقامان و آقازاده های مسئولان و شخصیت هاست و ظاهراً امروز هم هزینه ایستادگی در رسیدگی به آنها را میپردازم...»
این وضعیت کارگزاران و رسانههای نظام را به دست و پا زدن انداخته است. روزنامه حکومتی جوان امروز هشدار داد: «در مذمت جدل تند و علنی محمد یزدی و صادق آملی لاریجانی؛ مردم کجای دعوای شما هستند؟!... جدل تند و علنی این روزهای دو فقیه شورای نگهبان با یکدیگر، مؤیدی بر این ادعاست که...آقایان نه بلد هستند و نه علاقهای دارند (کشورداری را) بیاموزند و به کار برند...
توصیه میکنیم تا اگر بحثی پیرامون «از کجا آوردهای؟»ها دارند، آن را از مسیر قانونی خود، یعنی دستگاهی که ۱۰ سال بر مسند آن نشستند، پیگیری کنند و نه پشت بلندگو!...» کیهان نیز با وحشت از «شادی دشمان» نظام از این تشتت و از هم پاشیدگی نوشت: «انتشار اینگونه اخبار و سخنان و نامهها (میان آملی لاریجانی و یزدی) نتیجهای جز دلگیری عموم مردم و شادی دشمنان به دنبال ندارد».
اختلافات سیاسی
در این میان جهانگیری، معاون آخوند روحانی نیز با دستپاچگی به میدان آمد و با دجالیت تلاش کرد با یادآوری کودتای استعماری-ارتجاعی ۲۸مرداد، که آخوندهای خمینی صفتی مانند کاشانی از سردمداران آن بودند، نسبت به پاره پاره کردن بالاترین سران رژیم هشدار دهد. جهانگیری در توئیتی نوشت: آقایان «از تاریخ بیاموزیم و سهم اختلافات سیاسی را در وقوع و موفقیت کودتا از یاد نبریم، امروز بیش از هر زمان نیازمند گفت و گوی ملی، تفاهم و همبستگی اجتماعی هستیم».
عباسعلی کدخدایی، دبیر شورای نگهبان رژیم نیز ابلهانه تلاش کرد این چنگ و دندان نشان دادنها را در اندرون نظام عادی جلوه کند، و ناخواسته سرکلاف گستردگی و ابعاد و عمق جنگ گرگها را بیشتر باز کرد و گفت: «در...شورای نگهبان دعوای طلبگی طبیعی است؛ گاهی صداها بلند شده و مباحث داغ می شود...دشمنان طمع نکنند!...»
در این میان یک کارشناس حکومتی به نام دیاکو حسینی، اعتراف کرد جنگ و پاره پاره کردن آخوندهای حکومتی تا آنجا رسیده که میان حملة برخی از آنها با حملات دشمن برانداز نظام به سختی میتوان تمایزی قائل شد. این کارشناس حکومتی گفت:
«امروز وقتی به حوادث سالهای اخیر نگاه میکنیم، ایجاد خط تمایز بین براندازها و مجاهدین با بعضی به اصطلاح منتقدین داخلی واقعا محو شده است.
موضوع این طرز فکر خطرناک است که بسرعت در (نظام) رشد میکند. با این طرز فکر آن روز هم می رسد که سرداران سپاه و علمای طراز اول (نظام) را هم در سیبل حملات خود قرار خواهند داد و ما در آن روز نخواهیم فهمید که آیا از دشمنان خارجی ضربه میخوریم یا از به اصطلاح منتقدان داخلی!»
گفتگوی سیاسی
این روزها شاهد حملات بیسابقه بالاترین آخوندهای حکومتی، یعنی آخوند یزدی و آخوند آملی لاریجانی به همدیگه هستیم. اما این وضعیت نشانة چیست؟ چرا جدال درونی باعث یک نگرانی شدید درون نظام شده است؟ آیا خامنهای میتواند وارد شده و بحران را مهار کند؟ برای پاسخ گفتگویی داریم با آقای مرتضی اسماعیلیان.
س: در این گزارشی که دیدیم موارد نشون میداد که یک موضوع حاد الان در رژیم وجود داره. آیا میشه چنین نتیجهای گرفته که «بحران درونی» نظام داره شدتی بیسابقه میگیره؟
ج: بله اینکه روشنه. حتی نیازی به تحلیل نداره، چراکه این شدت گرفتن بحران درونی رو خودشون هم اعتراف میکنن. برای نمونه آخوند محمدجواد حجتی کرمانی میگه: «معتقدم که نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است و سرطان سراپای آن را گرفته است و احتیاج به یک شیمیدرمانی همهجانبه دارد». «نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است» یعنی همون «شدت گرفتن بحران درونی». چون سرطان بیماریای هست که از درون کالبد سلولها و اندامها رو با سرعت از بین میبره.
یک نمود دیگه از این شدت یافتن «بحران درونی» وحشت درونی از این وضعیت هست. برای نمونه دیروز یک میزگردی گذاشته بودن و یک کارشناس حکومتی گفت: «اگر جنگ قدرت در ایران تا این حد بی محابا و جدی است، چرا باید طرفداران براندازی در آمریکا این فرصت های طلایی را از دست بدهند؟... همه ی این جزییات یک دید بسیار کلی از فضای داخل ایران به تصمیم گیرندگان آمریکایی می دهد...»
یا آخوند مکارم شیرازی میگه: «به درگیریها خاتمه دهید. این گونه درگیریها هرگز نتیجهای جز روشن شدن آتش فتنه و اختلاف ندارد!» یا امروز تعدادی از طلبههای حکومتی به آخوند جنتی نامه نوشتن که: با توجه به حواشی رخ داده میان ۲فقیه شورای نگهبان «اجازه ندهید این اختلافات موجب دلسردی مردم و شادی دشمنان شود...
رسانههای معاند نیز که از روی غیظ و کینه به دنبال سوژهای برای تخریب... (نظام) بودند، بهانهای یافتند و سرمستانه به این حوادث پرداختند... دشمن به روشنی در تلاش است تا با اختلاف افکنی میان چهرههای سرشناس نظام، مشروعیت و مقبولیت آن را مخدوش نماید...» خب همین آشفتگی و وحشتی که جنگ و جدال در بالاترین سطوح رژیم، در نظام ایجاد کرده یکی از نمودهای «شدت یافتن بحران درونی نظامه».
س: شما از یک آشگفتی درون رژیم صحبت کردید. چرا؟ یعنی اهمیت جنگ بین دو آخوند رژیم در چیه که چنین آشگفتگی به وجود آورده؟ چون قبلا هم از این موارد بود. مثلا جنگ و کشمکش بین احمدینژاد با آملی لاریجانی!
ج: اینکه جنگ باندی در این رژیم بوده، بله درسته. اما یک نکته رو باید در نظر بگیرید. این مورد فقط جنگ بین دو آخوند نیست! این دو نفر باید ببینیم چه کسانی هستند؟ هر کدوم ۱۰سال رئیس قضاییه نظام بودن، اون هم منصوب شخص خامنهای
-یزدی سالیان رئیس خبرگان ارتجاع بوده-آملی لاریجانی الان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظامه
در یک کلام، هردو نزدیکترین حلقه به شخص خامنهای هستند. نتیجه: اگر یک روز جنگ درونی رژیم در ابعاد جنگ باندی، مثلا بین باند دلواپسان و باند روحانی بود، اگر روزی بین آملی لاریجانی و احمدینژادی بود که در برابر خامنهای شاخ شده بود، الان جنگ و کشمکش، اون هم در این ابعاد رسیده به لایه اول نزدیک خامنهای.
برای همین آخوند مکارم شیرازی که امروز با عجله و ترس وارد صحنه شده، میگه: «این باب را به کلی مسدود کنید و به آبروی روحانیت و نظام کمک فرمایید...حتی اگر افرادی پادرمیانی کنند تا عزیزان از یکدیگر عذرخواهی نمایند بسیار بجاست!» ببینید، ۲ نکتة مهم در این حرف هست:
اول: آبروی روحانیت و نظام را نبرید=یعنی هشدار که دود این جنگ اول از همه به چشم بالاترین نقطه نظام، یعنی ولیفقیه و کل نظام میره. دوم: درخواست از پادرمانی افرادی...=برای پا در میانی فردی بالاتر باید وارد بشه. در رژیم بالاتر از یزدی و آملی لاریجانی کیه؟ جز خامنهای؟ پس میبینید سطح بحران درونی به جایی رسیده که فقط خود خامنهای باید وارد بشه...
س: پس اگر خامنهای وارد بشه شاید بتونه این بحران رو جمع کنه!
ج: اگه این راه حل بود، پس چرا الان مدتی هست که سکوته؟ چرا تنها در رسانههای نظام ۲-۳ هفته هست که سخنرانیهای قبلیش رو پخش میکنن یا به موارد حاشیهای از خامنهای میپردازن. مثلا اینکه سلام رسوند به نفرات پدافند نظام در جنوب و... درحالیکه چنین موضوع بزرگی بیخ گوش خودش در جریانه! واقعیت اینه اگه خامنهای توان و ظرفیت جمع کردن این بحران رو داشت، اول باید اجازه نمیداد کار به اینجاها برسه!
اما چون خودش هم یک ولیفقیه به شدت تضعیف شده به خاطر بحرانهای مرگبار نظامه، چنین توانی نداره. حتی اگر الان هم وارد بشه، فرقی نخواهد کرد و این بحران دوباره و چه بسا با شدت باز هم بیشتر از جای دیگه نظام بیرون میزنه. بیجهت آخوند حجتی کرمانی نگفت: «نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است!»
این رو هم در نظر بگیرید تازه این دعوای یزدی و آملی لاریجانی و این همه افشاگریهای کلانی که از هم کردن، روی صحنه هست. ببینید در پشت صحنه چه جنگ و جدالی برپاست. خود آملی لاریجانی در همین نامهش میگه: که تازه افشاگریهای یزدی درباره او بعد از چندین بار ویرایش بوده که کلی حرفهاش رو حذف کردن! یک جای دیگه هم میگه در جلسات شورای نگهبان قیل و قال و فریاد برپاست! پس ببینید وضعیت درونی رژیم تا کجا بحرانیه! وقتی میگیم «شدت یافتن بحران درونی» یعنی این.
س: علت این وضعیت چیه؟
ج: علت مجموعة بحرانهایی هست که رژیم با اونها دست به گریبانه. از بحران اجتماعی (جامعه جوشان و خطر جدی قیام)-تا بحران وحشتناک اقتصادی-تا انزوای بیمانند جهانی-تا شکست برجام-تا سنگینترین تحریمهای تاریخ و... خب رژیم و مشخصا خامنهای یا باید راه و مسیری برای برون رفت از این وضعیت داشته باشن، یا وقتی ندارن و دچار بحران «بیراهحلی» هستند، تضادها درون خودشون سرشکن میشه. یکی از خروجیهای این وضعیت به جان هم افتادن اجزای نظامه. همون اصطلاحی که وقتی زمین سفت میشه، گاوهای ولایت به هم شاخ میزنن!
س: این وضعیت میتونه در ادامه خودش منجر به فروپاشی رژیم از درون بشه؟
ج: این بحران درونی به شدت رژیم رو تضعیف و شکننده میکنه. مثل درختی که از درون موریانه زده بشه. پوک و شکننده میشه. اما اینکه خودش بیفته، نه. یک نیرو و قدرتی از بیرونش میخواد که ضربه نهایی رو وارد کنه. برای همین امروز مکارم شیرازی هشدار میده: «این گونه درگیریها هرگز نتیجهای جز روشن شدن آتش فتنه و اختلاف در میان مردم ندارد!» روشن شدن آتش فتنه و اختلاف میان مردم، یعنی همون گر گرفتن قیام!
یا امروز آخوند علیاکبر ارشاد همین نگرانی رو ابراز کرد و گفت: «توقع نمی رفت چنین رفتار خسارتباری از سوی دو مجتهد کاردیده قضا و مصلحت شناس صادر شود. آن چه در این میانه سوخت، ایمان مردم مؤمن، اعتماد نسل جوان، سرمایه اجتماعی جبهه انقلاب، بود».
«ایمان مردم و اعتماد نسل جوان» یعنی همون خطر قیام. چون مردم که به این رژیم نه تنها اعتمادی ندارن، بلکه خواهان سرنگونیش هستن. پس این حرف هشداری نسبت به خطر انفجار اجتماعیه. اینجاست که با وجود همه بحرانهای مرگباری که رژیم رو احاطه کرده، وجود یک آلترناتیو قدرتمند و منسجم در برابر این رژیم برجسته میشه.
همون مقاومت ایران که همراه با مردم ایران، مسئولیت وارد کردن این ضربه نهایی به رژیم رو برعهده داره و الان با کانونهای شورشی و تلاشهای بینالمللی درحال زمینهسازی این ضربه نهایی هست.
مطالب مرتبط
تهدید لاریجانی به استعفاء و رفتن به نجف در اعتراض به دستگیری اکبر طبری
وقتی جنگ مغلوبه میشود