مسعود رجوی - به مناسبت سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) پانزدهم رمضان ۱۳۷۷

مسعود رجوی - به مناسبت سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) پانزدهم رمضان ۱۳۷۷


امام حسن مجتبی

گوهر برگزیده رسول خدا

در آزمایشی سنگین تر از عاشورا

 

سخنرانی مسعود رجوی

به مناسبت سالروز میلاد

امام حسن مجتبی (ع)

پانزدهم رمضان ۱۳۷۷

 

حضرت‌حسن در سال سوم هجری به‌دنیا آمد. ۱۵رمضان ، در سال۵۰ هجری، در ۴۷سالگی بوسیله معاویه و به‌تحریک اون مسموم شد و به ‌شهادت رسید. به سال شمسی میشود ۴۵سال و دو، سه هفته، کل عمرش. تلاشهای زیادی کردند حتی دوستان و ای بسا دوستان ناآگاه که توجیه کنند اعمال اینها رو مصلحت گرایانه آن‌چه را که در تاریخ مشهور به قرارداد صلح، قرارداد صلح بین امام‌حسن و معاویه بدون این که شرایط و تعادل‌قوای عینی رو بتونن ‌چنان‌که بود تشریح کنند، توضیح بدهند تا همگان بفهمند که چه خبر بوده و چه گذشته. به این ترتیب حسن بن علی هدفی ست برای رگباری از ناجوانمردانه ترین اتهامات و دروغها نه‌فقط از‌ جانب دشمنانش (که انتظاری جز این نیست و نبوده) بلکه از‌جانب دوستان ناآگاه

...

در بیست و یکم رمضان سال ۴۰ , امام حسن که اون موقع ۳۷ ساله بود, به خلافت نشست. از این تاریخ یعنی از بیست و یک رمضان تا ربیع الاول, حدود شش ماه, شش ماه قدری کمتر, دورهٴ بسیار پرفتنه ای است, چون حضرت حسن به شدت تلاش میکنه که یک سامان جنگی پدید بیاره یک دستگاه جنگی و کار حضرت علی رو تمام کنه با معاویه, در این شش ماه فراز و نشیب خیلی زیاد هست. درگیری ها خیلی زیاده, حوادث خیلی زیاده, چند تلاش هست برای ترور خود امام حسن به تحریک معاویه

اون شش ماه، شش ماهی بود که سراپا امام حسن برای جنگ تلاش میکرد, در قدم اول وقتی که از کوفه راه افتاد و در، به سمت شام میآمدند, به سمت شمال و شمال غربی, وقتی در محلی به نام دیر عبدالرحمن فرود آمد جمعا تونسته بود ۴۰ هزار نفر رو آرایش جنگی بده و ۱۲ هزار نفر رو به فرماندهی عبیدالله ابن عباس که گفتیم فرستاد همون که با یک میلیون درهم فروخته شد. چهار هزار نفر هم برای استان انبار، اون که با ۵۰۰هزاردرهم خودش رو فروخت و در این میان فرماندهی داشت به نام قیس‌ابن سعد ابن اباده قهرمانی که هر چه معاویه تلاش کرد که او ببرد یا فرو بریزد، بیشتر و بیشتر ایستادگی کرد.

جایزه کلانی قرار داد برای هر کس که بتونه امام حسن رو ترور بکنه. یکی دیگه از کارهای معاویه قطع ارتباطات، دستگیری پیکها و ارتباطات اون روزگار اردوی امام حسن بود. یکی را هم فرستاد با ۲۰هزار نفر که در مقابل قیس، قیس که قهرمانی رو که گفتیم از پهلوی دیگری وارد بشه و بجنگه.

.....

حالا یا باید پیشوا و پیشاهنگ انقلابی تصمیم برای قطعیترین نبرد بگیره، یعنی عاشورایی راه بندازه و یا می باید در اون شرایط فوق العاده بغرنج تازه حرکتی ر و از نو رو شروع کنه. انگار که باید که یک فاز سیاسی بگذرونه، انگار که باید یک فاز افشاگری بگذرونه. چه روز تلخی بود روزی که پدرش علی ترور شد، گویا پایان یک‌فصل بوده. چون ارتجاع کاملاً غلبه کرده. این چیزها هم شاخص داره. شاخصشس افرادی هستند، رزم آورانی هستند، سرانی و سردارانی که در کنارش باید باشند که نیستند قطعاً اگر ده فرمانده مثل قیس میداشت، فقط دهتا، متفاوت بود، چه رسد که صدتا، چه رسد که هزارتا، ولی چنین چیزی نبود. از اونطرف معاویه بدش نمی آمد که با یک ترتیبی با یک نقشهای، و دسیسه ای که بتونه بگه خودشون خودشون رو کشتند، از دست حضرت حسن خلاص بشه، چون مرزش این بود که نمی خواست به پای خودش بیفته، نمی صرفید براش، همه هنر این بود که مستقیم دستش تو کار نباشه، کما این که وقتی هم که در سال ۵۰ هجری، ده سال بعد امام حسن رو از طریق زوجه اش که دختر یکی از سران خوارج بود شهید کرد، هنوز هم مورخین بعضاً میگن، محققین که معلوم نیست که کار کار معاویه باشه، شاید اون زنه خودش این کار رو کرده، از روی چشم و هم چشمی، از روی نمیدونم کین خواهی از روی پدرش و و و ، درحالیکه موضوع خیلی روشنه، هم الان می بینیم که توی جنایتهایی که رژیم می کرد در حق مجاهدین می گفت که خودشون خودشون رو ترور کردند، معلوم نیست، این هوشیاری ضدانقلابی معاویه بود.

....

در چنین شرایط تاریخی بسیار بغرنج و بسیار تاریک و عقب‌مانده‌ بوده که پیشوایان ما، ائمه ما، راه گشودند والا تکامل حتماً که به بنبست میرسید.

در شرایطی که فی‌الواقع تنها و غریب بودند. بعد به‌عاشورا رسیدیم و گذشت و گذشت.

حالا قرن پانزدهم هجرت هستیم. انگار چیزی در حال چرخش است چیزی متفاوته، پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم هستیم. دیگه تعادل قوا اون تعادل قوا نیست.

اینطور نیست پیام رهایی پیام اسلام محمدی و علوی پژواکی نداشته باشه، طنینی نداشته باشه، میبینید که در روزگار خودمون چقدر تحولات سریعه، چه کسی فکر می کرد در کمتر از دو دهه خمینی اینچنین در شعارهایش و در مواضعش به وسیله نیروهای خودش لجن مال بشه، از جنگ طلبی اش، تا شعارهای باصطلاح ضداستکباری اش البته او در مجاهدین خودش رو کشت هر روز با این حقیقت بیشتر و بیشتر آشنا میشویم این حقیقت بیشتر و بیشتر چشمها رو میگیره. اگر که در ما اصالتی هست، لابد که غباری از قدم پیشوایان آرمانی مثل امام حسن و امام حسین رو جستهایم و در خود گرفتیم.

درس صداقت و فدا، درس ایستادگی درس سر خم نکردن در برابر شرایط بغرنج، درس آزادی، همهٌ درسهایی که امروز همهٌ شما در انقلاب مریم آموخته‌اید. درست به‌همین دلیل، به‌دلیل "گوهر بی‌بدیل که برجسته ترین و بارزترین و مهمترین تفاوت این روزگار با اون روزگار هست، می شود گفت که پس‌از قرون و اعصار پس‌از سالیان انگار که در تاریخ میخواد روی پاشنهای با شما، از طریق شما و خلقتون بچرخه.

داستان نه مربوط به یک، دو، سه، ده، صد و هزار،‌ بلکه هزاران نفر، هزاران گوهر بی بدیل و ناموس ایدئولوژیکی چنان که باز هم مریم در دعایش گفت.

پس این خودش بهترین شاخصه کمااین که دو دهه گذشته هم همین را گواهی می کند خمینی فکر می کرد با کشتار با سرکوب با قتل عام با زجر، با شکنجه از پس شما و نسل شما برخواهد آمد، اینبار لازم نبود که منتظر قرنها بشویم، نه، سالیانی اندک تو یک نسل بسیاری چیزها رو روشن و روشنتر کرد.

خدا شایستگی بده اما انگار که امروز مأموریت رسالت و تعهد شما دقیقاً در ادامه همونیست که با حضرت علی و حضرت حسن و امام حسین آغاز شد.
لطفا به اشتراک بگذارید: