سروده جنگجو – فرستاده شدهام تا بجنگم
فرستاده شدهام تا بجنگم – سروده جنگجو
برای هر آن چیز که ارزشش را داشته باشد برای ایران فرستاده شده ام تا بجنگم!
حالا دیگر نامم را میدانم
جنگجو
من صدای در گلو خفه شده ایرانم، من را میشنوی
در آهنگی که نواخته میشود از زبان فقر
در بادی که میوزد در کوچههای سرد
من عصیان کردهام! من هوای دیگری غیر از این میخواهم، من را میبینی
در نگاه طغیانی شورشیان آبان
من امتداد خون هزاران ایرانیام، من عصیان کردهام و میدانم
قدرت من، نور من، حقیقت وعشق من
قویتر از تاریکی است
دستهایم را میبندی
نان را از سفرهام میدزدی
هوا را از من دریغ میکنی
قلبم را از تپیدن باز میداری
اما زانوان اراده ام خم نمیشود
من فرستاده شده ام تا بجنگم
برای رژه رفتن میان درد و رنج و ویرانهای
که تو از میهنم ساختی
برای رسیدن و از نو ساختن
حالا باور دارم تنها پشتیبانم،
حافظ حقوقم
تنها پشتوانه آزادیام
خودم هستم