به خاطر فرشتگان اتاقهای عمل با بالهای سبز
ترانهای برای تقدیر از کادر درمانی، فرشتگان اتاقهای عمل با بالهای سبز
تقدیم به همهٔ پرستاران و پزشکان و کارکنان درمانی، فرشتگان با بالهای سبز که جانشان را در جنگ علیه کرونا فدا کردند
پرستاران پرستاری نمودید
به جان و زندگی یاری نمودید
اگر قدر محبت عالمی بود
دو عالم هم به قدر آن فزودید
پزشکان! جان فدای جانتان باد
فدای عشق و آن ایمانتان باد
بسی حرمان در این میدان کشیدید
همه جانهای ما قربانتان باد
بهاران آمده؟ یا این خزان است؟
که جان خلق چون برگ رزان است
کنار راه و در هر گوشهٔ شهر
و باد مرگ از هر سو وزان است.
نگه کن پیکر همشهری ماست
که افتاده ست و مرگش از کروناست
چه کس کشته ست این خلق خدا را
همه دانند قتلش کار ملاست
دلم از مرگ مردم زار زار است
خدایا این چه کارست این چه کارست
بلا بر جان خلق انداخت ملا
جنایتهای شیخان بیشمار است
به روی سفرهٔ ما نیست نانی
ز ما بیمار گشته یک جوانی
درین خانه نمیدیدی تو نانی
کنون ترسم نبینی زنده، جانی
بهرغم درد، عشقی هست و شوری
بهرغم سوگ و حرمانها، سروری
که گردد واژگون بنیاد غمها
ز شهر ما کند شادی عبوری
بپا میخیزد این میهن دوباره
ز نو میروید این گلشن دوباره
سرایی را که تاریکش نمودند
چراغ ما کند روشن دوباره
این بانوی پرستار که دهها روز است از بیمارستان بیرون نیامده و بهار را ندیده با کشیدن گل
روی دستکش خود، از بهار یادی میکند. یادی میکند؟ یا میخواهد به ما تبریک بگوید؟
از کسانی که در سلامت و بیتهدید کرونا در گلستانها به بهار نگاه میکنند
میپرسم: آیا از بهار به اندازهٔ من وقتی به این کف دست نگاه میکنم لذت بردهاید؟
به بسیار نقاشان میگویم: آیا گلی به این زیبایی میتوانید بکشید که روح بهاران را بازتاب دهد؟