حسین پیامبر جاودان آزادی ـ مسعود رجوی ـ محرم ۱۴۱۳ (۱۳۷۱)

مسعود رجوی ـ ۴مهر ۱۳۶۴


حسیـن‌بـن‌علی آن‌چنان آتشـی در تـاریخ ایدئـولـوژی مـا برپا کـرد که فـروغ رهـائیبخش و یگانـه‌ساز آن تا جاویدان فـرا راه تمـامی بشـریت در زنجیـرخواهـد درخشید


مشعلی خامـوشی‌ناپذیر کـه در پرتـو سنت پایـدار آن در دوران مـا نـه شـاه و نـه خمینـی از خـرمن آتش آن جـان سالـم بـه‌در نبـرده و نخـواهند بـرد


جوهر داستان یکی است. نبرد عادلانه و بی‌امان در برابر ستمگر دوران


راستی اگر قیام حسین در برابر یزید ـ خمینی دوران ـ نمی‌بود از اسلام و مسلمانی چه چیز باقی می‌ماند؟


سخنان مسعود رجوی به‌مناسبت عاشورای حسینی


سند نشریه شماره ۲۶۲-۱۸شهریور۶۴


سلام برحسین ـ مرگ بر خمینی


اَلا و اِنّ الدّعی واَبْنّ الدّعی قَدْرَکَزنی بَیْن الاثْنَتَین بَیْنَ الصِلِّه والذِّلَه و هیْهاتْ مِنّا الذِّلَه! (حسین علیه‌السلام)


همانا که این حرامزاده مرا در انتخاب یکی از دو راه مخیّر ساخته است، شمشیر، یا ننگ تسلیم و ذلت. اما چه دور است از ما ننگ تسلیم و ذلت.


خلق قهرمان و مجاهدپرور ایران؛


خواهران و برادران مجاهد؛


رزمندگان و رهروان حسینی؛


بـار دیگـر، عـاشـورای حسینی ــ الهام‌بخش تمامی مقاومت‌هایمان ــ فرا می‌رسد. آن روز نیز هم‌چون امروز، دو اسـلامِ تمامـاً متضـاد در مقـابل یکـدیگـر صف‌آرایـی کـرده بـودنـد.


حدود یـک هـزار و سیصد و پنجاه سال پیش، در روز دهم محرم سال۶۱ هجری، پیشوای تاریخی و عقیدتی ما حسیـن‌بـن‌علی، تنـها با ۳۲ سوار و ۴۰تن پیاده و گروهی از زنان و کودکان خاندانش، آن‌چنان آتشـی در تـاریخ ایدئـولـوژی مـا برپـا کـرد که فـروغ رهـائیبخش و یگانـه‌ساز آن جـاودانه فـرا راه تمـامیِ بشـریتِ در زنجیـر، خواهـد درخشید. مشعلی خامـوشی‌ناپذیر کـه در پرتـو سُنت سـرخ و پایـدار آن در بـرابر شمـر و یزیـد دوران خـود؛ خمینـی؛ قدعلم کرده‌ایـم. مشعلـی کـه در دوران مـا نـه شـاه و نـه خمینـی از خـرمن آتش آن جـان سالـم بـدر نبـرده و نخـواهند بـُرد.


راستی که چه شباهت انگیزاننده‌ای بین صف‌بندی امروز و صف‌بندی روز عاشورا وجود دارد. مثل امروز در یک طـرف یزیـد بـاصطـلاح امیرالمؤمنین، امام فرومایگی و شقاوت، با لشگر رجاله‌ها و چماقداران و شکنجه‌گران و حکّام ضد شرعی و حجت‌الاسلام‌های معاویه‌ای، و در طرف دیگر مجـاهـدان حسینـی، وارثـان راستین مکتب و انقلاب، حامیان حقوق خلق، و همه‌ی پرچمداران آزادی که باز هم خارجی و محارب و طاغی و باغی و مفسد و منافق و جاسوس نامیده می‌شوند. . . . .



فلسفه‌ی عاشـورا چیست؟ تـوحید و آزادی. یگانگـی و رهایـی. . .


و درست در چنین اوجی است که حسین علیه‌السلام، امام، مجاهدان و پیامبر جاودان آزادی است. در جریان رسیدن به دشت کربلا یکبار امام حسین حدود هزار نفر از معتمدین و رجال و روشنفکران شهرهای مختلف را بـه مَـنا دعـوت کـرد تـا مـواضع خـودش را اعـلام کنـد. در همیـن جمـع بـود کـه بـه مـلامت و سـرزنش سـازشکـاران و تسلیم‌طلبان پرداخت و چنین خروشید: «مـی‌بینید کـه همـه‌ی مـوازین و پیمان‌هـا و حـدود خـدایی شکسته مـی‌شونـد و هـراس نمی‌داریـد. پیمان‌هـا و سنت‌هـای پیامبـر خـوار و بی‌مقـدار گشتـه و معلولیـن و زمینگیران در شهرهـا بی‌سرپـرست افتـاده‌اند، امـا شمـا درخـور مسئـولیت و توانائـی خـود عمل نمی‌کنیـد و نسبت به آن کـس هم که وظیفـه‌ی خود را انجام می‌دهد، اعتنا ندارید و در مسامحه و سازشکاری و همکاری با ستمگران آرمیده‌اید.


شمـا ستمگـران را در مقـام خـود جـای داده‌ایـد و زمـام امـور خـدا را در کـف ایشـان نهـاده‌ایـد کـه به غلـط عمل کننـد و در شهـوات پیـش رونـد. . .


ضعفـا و نـاتوانـان را بـه ایشـان تسلیـم کـردیـد تـا برخـی را بـَرده و مقهـور خـود کننـد و برخـی را بـه خاطـر لقمه‌نانـی بیچـاره سـازنـد. . .


به اسم خدا حکم می‌رانند و راه رسوایی و پستی را بر هوس‌های خود هموار می‌کنند. بر خدا طغیان کرده و زشتی و شرارت رواج می‌دهند و در هر شهری گوینده‌ای از جانب خود بر منبر دارند و این سرزمین پایمال آنهاست. در همه جای آن دست‌گشـاده‌اند، مـردم را بَرده و در اختیار خود می‌خواهند تا هر دستی بر سر آنان بکوبند، تا نتوانند از خود دفاع کنند. دسته‌ای زورگو و مستبد که نه خدا و نه روز بازپسین می‌شناسند، بر ضعفا و محرومان به‌شدت فشار می‌آورند. پس شگفتا! و چرا در شگفتی نشوم در حالیکه زمین در تصرف مردی دغل و ستمکار است و باجگیری نابکار. و خدایا تو می‌دانی که اینها را نمی‌گویم که چندین روز به فرمانروایی برسم و آرزوی آن را هم ندارم. می‌دانی که مشتاق اصلاح آیین تو و خواستار آبادی شهرها و آزادی مردم هستم. نمی‌خواهم بندگان مظلومت در دست ستمگران اسیر باشند. ستمگران می‌کوشند چراغ هدایتی را که پیامبر در میان مردم برافروخته است خاموش کنند. »


این سخنان سیدالشهدا بود. می‌بینید که شباهت شگفت‌انگیزی با اوضاع و احوال امروز ما دارد. زیرا که جوهر داستان یکی است. داستان نبرد عادلانه و بی‌امان در برابر ستمگر دوران. . . . . . .


بله، امروز تمام خاک ایران کربلا و هر روز آن عاشوراست.


پس ای مادران و پدران شهدا، به‌خاطر فرزندانتان که به یاری ابا عبدالله برخاسته‌اند و در برابر یزید پلید دوران ــ خمینی شیطان جماران ــ پرچم خونین او را برافراشته‌اند؛ به خود ببالید. امروز هم همان چراغ و همان مشعلی فراراه ما است که امام حسین آن را در روز عاشورا و در ارض کربلا، برافروخت. راستی اگر قیام حسین در برابر یزید ــخمینی دوران ــ نمی‌بود، از اسلام و مسلمانی چه چیز باقی می‌ماند؟ راستی چطور می‌توان در برابر ستمگر سازش و سکوت و صبر و تسلیم پیشه کرد؟ مگر پیام «قیام حسینی» و پیام «عاشورا»، رزم جاودان با همه‌ی موانع تکامل و با همه‌ی انواع استثمار و ستمگری نیست؟ مگر پیام حسین این نیست که باید عذر و بهانه‌ها را به کناری گذاشت و مرگِ سرخ را بر خفّتِ تسلیم و سازش، ترجیح داد و مگر نه این است که امروز مجدداً همان ابتلاء و همان امتحان در برابر تمامی اقشار آگاه و در برابر تمامی مدعیان اسلام و مسلمانی و آزادی و حاکمیت ملّی قرار دارد؟


خلق قهرمان ایران؛


مردم آگاه و آزاده؛



من امروز می‌خواهم راجع به دسته‌ی سومی هم با شما صحبت کنم. حال که صف‌بندی اصلی در روز عاشورا و در جریان نهضت و قیام حسینی روشن شد، بایستی از این «دسته‌ی سوم» هم صحبت کرد.


این به مسائل امروز ما نیز مربوط است. طرفین اصلی طیف چه آن روز و چه امروز مشخص هستند، در یک طرف امام! خمینی‌ها و امام! یزیدها و دار و دسته‌ی آنها، صف کشیده‌اند و در طرف دیگر مجاهدان حسینی، رزمندگان آزادی، طرفداران حقوق محرومان و رنجبران و توده‌ی مردم قرار دارند. اما یک «دسته‌ی سوم» نیز هستند، دسته‌ی میانه‌بازان که فی‌الواقع در درون رژیم‌های سرکوبگر زندگی می‌کنند؛ دسته‌ای که وجود و بقاء آنها تحت چتر و تحت پوشش رژیمی هم‌چون رژیم خمینی میسر است، اما در عین حال میانه‌بازی هم می‌کنند. آنها دوست دارند که با تظاهر به مخالفت‌های صوری، خودشان را در زمره‌ی مخالفین و به‌اصطلاح اپوزیسیون نیز جا بزنند.


از آموزنده‌ترین فرازهای تاریخ عاشورا و قیام حسینی، برخوردهای قاطع، آموزنده و روشنگر امام حسین، ــ پیشوای مجاهدان و رزمندگان ــ با این قبیل نصحیت‌گران حرفه‌ای و عافیت‌جویانِ مسلکی است، آنها که در آن زمان نیز پیوسته نغمه‌ی مسالمت در برابر خمینی زمان را سر می‌دادند؛ آنها که صحبت از مبارزه و قیام قانونی، در مقابل رژیم وحشی و بی‌قانون می‌کردند و قیام مسلحانه‌ی حسینی را تخطئه مـی‌نمودند. امـام حسیـن و مجاهدینی را که در رکابش بودند، پیوسته به پرهیز از کشتن و کشته شدن، پند می‌دادند و خودشان در زیر سایه‌ی «امام! یزید» کنج عافیت گزیده بودند. آنها این ایده را تبلیغ می‌کردند که اگر امام حسین سَرِجنگ و مقاومت نداشته باشد، چه بسا بتوان از حضرت «امام! یزید» امتیازاتی گرفت و کارها را روبراه کرد! این بود که گاه با وقاحت تمام و از موضع نصحیت‌گری به حسین بدوبیراه می‌گفتند و حتی او را ــ هم‌چون امروزــ عامل تشـدیـدِ اختنـاق محسـوب می‌کردند. . .



بله، اگر چراغ راهنمایی هم‌چون امام حسین نمی‌بود، آنها که در حکومت هم شراکت داشتند، کماکان براحتی و با فراغ‌بال، در زیر بیرق یزید می‌خوردند و می‌خوابیدند و کسی هم نبود به آنها بگوید بالای چشمشان ابروست.


در مقابل اینها بود که امام حسین فریاد می‌زد: «هر یک از شما حاکم ستمکار و قلدر و بـدکاری را بنگـرد کـه بـه حقـوق خـدایی تجاوز می‌کند و پیمانهای خدایی را می‌شکند و با خط مشی و سنت پیامبر مخالفت می‌ورزد و در میان مردم به تعدّی و تجاوز حکومت می‌کند و به‌رغم همه‌ی اینها، آن حاکم را از زشتی و زشتکاری باز ندارد؛ بر خدا واجب است کـه چنیـن کسـی را در آتش خشمش بسـوزاند. » بله، امام حسین به آنها می‌گفت که خشم خدا بر شما باد.


امـا آنهـا بـه حسیـن علیه‌السلام می‌گفتند که: بچه‌های مردم را به کشتن نده و می‌گفتند که خونریزی راه نینداز. گوئیا که امام حسین خونریزی را راه انداخته بود!


در مقابل، سرور شهیدان بر آنها نهیب می‌زد و می‌نوشت که من به‌خاطر آسایش و تفریح و کسبِ جاه و زندگی، یا به‌منظور برانگیختن آتش فتنه و فساد از مدینه بیرون نرفتم. من در طلب نجات و اصلاح مردم هستم. من در طلب احیاء سنن جدّم پیامبر هستم و به این دلیل قیام کردم. من به شیوه‌ی او و به مشی او حرکت می‌کنم. من خلق خدا را به نیکی می‌خوانم و از بدی باز می‌دارم. من به پایداری و مقاومت ادامه خواهم داد تا خدا بین من و آن قوم داوری کند.


امـا عـافیـت‌جـویـان، تسلیـم‌طلبان، سـازشکاران و میانه‌بازان که پیوسته عادت کرده‌اند از سَرِ خون مجاهدان و رنج و درد محرومان به آلاف و الوف برسند و سوار بر موجِ خون به میوه‌چینی بپردازند و به دولت موقت یا مستمر دست یابند؛ این چیزها سرشان نمی‌شد.



عاقبت امام حسین در پاسخ به همه‌ی آنهایی که بر خط مشی انقلابی او ایراد می‌گرفتند گفت: «اگر من در جای خود بمانم و حرکت نکنم، این خلقِ هلاک شده دیگر به چه چیز باید امتحان بدهد. »


مگـر خمینـی امــروز هلاک‌کننده‌ی حرث و نسل ایران نیست؟ اگر در چنین شرایطی مقاومت و مبارزه‌ی مسلحانه در کار نباشد، دیگر ملت ایران در کجا خودش را خواهد آزمود؟ در کجا ثابت خواهد کرد که شایسته‌ی بقاء و کمال و ترقی است؟


ملت ایران چگونه خواهد توانست در انظار عموم ملل و در سیره‌ی تاریخ به ثبت برساند که با تمامی خانمان و با تمامی فرزندان خودش دست بکار شده است تا این ننگ را از دامان خود بزداید و آزادی و استقلال و حاکمیت مردمی خود را احراز کند؟


پس این مبارزه‌ی مشروعِ مردمی و انقلابی، میدان آزمایش و ملاک و معیار زندگی و شایستگی و اقتدار و افتخار تمامی مردم ایران است.


در چنیـن شرایطـی بـود کـه پیشـوای آزادی و یگانگـی حسیـن علیه‌السلام در خطبه‌هایش فریاد می‌زد: «این وضعیتی که شما دارید، زندگی نیست، این بردگی است. این فساد است. همه‌ی این نکبتها را ظالم به شما تحمیل کرده و باید دست ظالم را قطع کرد. » و می‌گفت: «من می‌روم تا ظلم را نابود کنم» و می‌افزود: «این است راه من و این است هدف من. آنانکه با من هستند بیایند و کسانی کـه سـودای دیگـر دارنـد، بازگردند. »


در همین رابطه بود که امام حسین حتی از طواف کعبه صرفنظر کرد و درست در روزی که باید به طواف می‌رفت، از مکه بـه سـوی کوفه و کـربلا خـارج شـد. البته آن روز حسین و یارانش نتوانستند هم‌چون دیگران دیوار کعبه را مَس کنند اما چندی بعد سرنوشتی بس پرشور، بر فراز دشتی گرم و تبدار، با فوران خون‌هایی گرمتر و تبدارتر، ثابت کرد که آنان از دیوار خانه گذشته و به قلب کعبه راه برده‌اند. . .


اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا اَبٰا عَبداللّه. . . . . همانا گواهی می‌دهم که تو. . . . . . . به نیکی فرمان دادی و از زشتی بازداشتی و به راه پروردگارت خواندی، با حکمت و اندرز نیک. و همانا گواهی می‌دهم که کسانی که خون تو را ریختند و حرمت ترا از بین بردند، نفرین‌شدگان، ملعونین و معذّبین خواهند بود، در تمامی تاریخ و به زبان تمامی انبیاء و اولیاء از داوود تا عیسی مسیح. این بدان خاطر است که آنها از حدود خدایی و مردمی تجاوز کردند و گناه بزرگی مرتکب شدند.



بار خدایا با افزایش بینش و آگاهی مردم ایران، روز رهایی آنها را نزدیک و نزدیک‌تر گردان.


خدایا پس از این همه رنج و بلا که به ملت ایران رسید درهای سلام و رحمت خودت را. . . . . . به سوی آنها باز کن.


پروردگارا مـلـت ما در ابتلای پر درد و رنج خمینی با رنج و شکنج تمامی خانه‌ها و خانواده‌های داغدارش، با سوز جگر مادران شهیدانش، با رنج و شکنج و خون رشیدترین فرزندانش؛ شایستگی خود را برای بقا در میان تمام ملل عالم به حُسن ثبوت رساند «ربّنا تقبل منا» بار خدایا از ما قبول کن.


پروردگارا پرچم سه رنگ ایران، پرچم سبز و سپید و سرخ، پرچم صلح و آبادانی و خرّمی را به حُرمت آن همه خون‌های پاکی که برای آزادی ایران ریخته شد، به نشانه‌ی رهایی این خلق بزرگ و قهرمان و به حقّ عزّت تمامی قهرمانان و رادمردان و مجاهدان و مبارزانش، بـر خرابه‌های بیت‌العنکبوت به اهتزاز درآور. بار پروردگارا در این روز بزرگ، در روز عاشورا، ما یکبار دیگر با تو و با سرور شهیدانت حسین علیه‌السلام تجدید پیمان می‌کنیم، پس ما را بر سر «پیمان یگانگی و آزادی و فدا و وفا» تا آخرین نفس بیش از پیش استوار و ثابت‌قدم بدار.


سلام بر حسین


مرگ بر خمینی


مسعود رجوی

مطالب مرتبط


ماه محرم، ماه قیام برای آزادی

مسعود رجوی : پس از نیم قرن آزمایش نبرد بی وقفه، اینست اسلام مجاهدین و تفاوت آن با اسلام شاه و خمینی

 
لطفا به اشتراک بگذارید: