خاطره شهدای قهرمان سنگین ترین حمله موشکی به لیبرتی در هفت آبان ۹۴ گرامی باد- ۹آبان۹۹

خاطره شهدای قهرمان سنگین ترین حمله موشکی به لیبرتی در هفت آبان ۹۴ گرامی باد- ۹آبان۹۹


خاطره شهدای قهرمان منوچهر براتی، احمد مسچیان، شریف ویسی و جاسم قصیر گرامی باد

من منوچهر براتی فرمانده یکی از یگانهای زرهی ارتش آزادیبخش هستم.
این گوشه هایی از زندگی مجاهد قهرمان فرمانده منوچهر است. منوچهر براتی
اگر با قطار از تهران به خوزستان رفته باشید نیمه های شب و پس از گذشتن از درود لرستان.
به یک ایستگاه راه آهن کوچک اما بسیار زیبا می رسید.
که آبشارهای آن تفریحگاه مردم منطقه است.
دو یا سه ایستگاه آنطرف تر به سوی اندیمشک به ایستگاه دیگری خواهید رسید که روی تابلوی آن نوشته.
ایستگاه کشور، ایستگاهی کوچک با چند خانوار که همگی کارکنان آن ایستگاه هستند.

ایستگاهی مانند دیگر ایستگاه های کوچک بین راهی راه آهن


ایستگاهی پرت و دورافتاده. محصور در کوه هایی سر به فلک کشیده و صعب العبور.
مهمترین تفریح ساکنانش عبور قطارهای مسافری و دیدن مسافرانی ست که

خسته و خواب آلود نگاهی می کنند ومی گذرند.
ایستگاهی که ثانیه شمار تمامی عمر ساکنانش تنها آمد و شد قطارهاست و بس.
ایستگاهی که عروج از آن بسختی ممکن است و عزمی جانانه می خواهد.
از همان نوع که منوچهر قهرمان داشت.
فرمانده منوچهر در سال ۱۳۳۷ در ایستگاه راه آهن کشور در لرستان و در یک خانواده پر فرزند بدنیا آمد.
پدرش کارمند همان ایستگاه بود. منوچهر تحصیلات ابتدایی را در همانجا گذارند.
و برای ادامه تحصیل به اندیمشک رفت.
اما مشکلات زندگی مانع ادامه تحصیل وی شد.
منوچهر با تلاشی دو چندان درس و کار را با هم آمیخت.
و توانست همزمان که مخارج خانواده اش را تامین میکرد دیپلمش را هم بگیرد.
او برغم فرصت کمی که داشت موفق شد

در کنکور سراسری در رشته روانشناسی دانشگاه مشهد هم پذیرفته شود.
اما مشکلات مالی مانع از ادامه تحصیلش شد.
به خدمت سپاه دانش رفت و پس از آن هم در حومه اصفهان

در مناطق داران و دامنه به آموزگاری پرداخت.
منوچهر معلم دلسوزی که بسیار محبوب شاگرانش بود.

در جریان انقلاب سال ۵۷ و در آشنایی با یکی از مجاهدان از بند رسته با مجاهدین آشنا شد.

مطالب مرتبط


زندگینامه جمعی شهدای ۷آبان- قسمت اول

حمله موشکی به لیبرتی در آبان ۹۴و شهادت ۲۴مجاهد خلق
لطفا به اشتراک بگذارید: