در جاودانگی مجاهد کبیر، روشنفکر مبارز و انقلابی حمید اسدیان - حمیدرضا طاهرزاده
در جاودانگی مجاهد کبیر، روشنفکر مبارز و انقلابی حمید اسدیان از دکتر حمیدرضا طاهرزاده عضو شورای ملی مقاومت
در جاودانگی مجاهد کبیر، روشنفکر مبارز، انقلابی فروتن و اختر فروزان و پرفروغ آسمان شعر و ادبیات مقاومت، حمید اسدیان
آری مجاهد خلق حمید اسدیان عزیزمان هم به دیار رفیق اعلا پرکشید و به سایر جاودانه یاران، خواهران و برادران مجاهد شهید و صدیق خویش پیوست!
اما چه نابهنگام و دریغ انگیز!
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
«حافظ»
خبر کوتاه بود ولی بسیار جگرسوز و باورنکردنی !
وقتی خبر درگذشت او و اینکه در ایام سخت و جانکاه بیماری چگونه تا آخرین لحظه حیات
با همان منش و رفتار سراسر مهر با صلابت واستواری مقاومت میکرده
بیشتر آتش بر جانم ریخت. همان آتش نهفته ای که در بیش از پنجاه سال مبارزه
در کادر و تشکیلات سازمان مجاهدین علیه دیکتاتوریهای شاه و شیخ در جان و دلش زبانه میکشید.
بی تردید حمید یکی از برجسته ترین مجاهدان و پیشتازان مبارزه برای آزادی در بیش از نیم قرن اخیر میباشد
که بسیاری از ارزشها و صلاحیتهای او در نویسندگی و شعر و هنر و قصه نویسی ستودنی و بی بدیل است.
ذهن روشن و افق بیکران اندیشه های ژرف او در آثار هنریش در دهها کتابی که از وی بجا مانده
و دهها کتاب منتشرناشده دیگر بوضوح شفاف و روشن است.
چهره ماندگاری در پهنه نویسندگی و شعر که گاه شانه به لورکا، نرودا و مارکز ووو میسائید و
او را در قلل بلند ادبیات مدرن جهان برجسته میکرد.
خاطرات بسیاری از بیش از ۳۵ سال پیش که توفیق انجام وظایف مبارزاتی در تحت مسئولیت او نصیبم شد
از وی در دل وجان دارم . تحت مسئولیت او که بعنوان مسئول نهاد ترانه و سرود سازمان به پاریس آمده بود
ترانه ها و سرودها و کارهای هنری بسیاری با استاد شمس خلق شد.
حمید با روحیه و شخصیت زلال و مهربانش ودرک عمیقش از هنر و هنرمند فضای بسیار زنده،
فعال و پر از آرامش را برای انجام کارهای هنری برایمان فراهم میکرد.
او بدلیل همین وجوه بارز انسانی و انقلابیش که با سعه صدر و فروتنی خالصانه همراه بود
هنرمندان بزرگ میهن را از جمله جاودانه یادان دکتر غلامحسین ساعدی و استاد شجریان وبسیاری از شاعران و نویسندگان دیگر را که ملاقات میکردیم
تحت تاثیر منش و اخلاق نیکو و مجاهدینی خاص خود قرار میداد.
خانم مرضیه در باره حمید میگفت
که در چهره و چشمانش برق محبت و پاکی و خوی فرشته گونه موج میزند و
بدون اینکه حرف بزند با همان نگاه انسان را مجذوب انسانیت والایش میکند.
در فروغ جاودان هم که بهمراه بعضی از همسنگران شورایی از جمله دکتر عبدالعلی معصومی و
نویسنده والامقام زنده یاد شهید محمدحسین حبیبی شرکت کرده بودیم
در آخرین شب عملیات در بالای تنگه چهارزبر ما حمید را دیدیم با یک سربازی که مثلا به اسارت او درآمده بود ! و حمید میگفت
هر چه باو میگویم آقا جان ترا به حضرت عباس( تکیه کلام حمید) برو من کاری با تو ندارم
ولی او حاضر نبود حمید را ول کند! محبت او در دل آن سرباز هم خوش نشسته بود!
حمید اسدیان مجاهدی بود بی پیرایه و وارسته. هر کاری که از دستش برمیامد برای مقاومت فرو گذار نمیکرد.
در حالیکه چندین بیماری جدی داشت،
در عین حال از کمر درد مزمن و شدیدی که با یک عمل جراحی هم بسیار وخیم تر شده بود رنج میکشید.
با همین کمردرد مهلک ،ماههای متمادی در فصول مختلف سال در کشورهای مختلف از فرانسه،
انگلستان، المان و سوئیس به کار کردآوری کمکهای مالی همت می گماشت.
با او چه خاطرات شیرینی از کار مالی اجتماعی در این کشورها دارم.
او آنقدر متواضع و بقول معروف خاکی بود که حتی حاضر به معرفی خودش بعنوان محقق،
نویسنده و شاعری با کوله باری از دهها سال مبارزه و زندان و دهها جلد کتاب و صدها مقاله ارزشمند نمی شد!
مطالب مرتبط:
یک صدای ماندگار – کلیپ ساخته شده توسط حمید اسدیان
سفرت بهخیر، اما...دل عالمی بسوزی