شعر آخر بازی – از زنده یاد احمد شاملو

شعری از زنده یاد احمد شاملو – آخر بازی


عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرم‌سار ترانه‌های بی‌هنگام خویش.

و کوچه‌ها
بی‌زمزمه ماند و صدای پا.شعر آخر بازی – از زنده یاد احمد شاملو

سربازان
شکسته گذشتند،
خسته بر اسبان تشریح،
و لَتّه‌های بی‌رنگ ِ غروری
نگون‌سار
بر نیزه‌های شان.

تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن

هنگامی که
هر غبار راه ِ لعنت‌شده نفرین‌ات می‌کند؟

شعری از زنده یاد احمد شاملو

تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس‌ها
به داس سخن گفته‌ای.

آن‌جا که قدم برنهاده باشی
گیاه از رستن تن می‌زند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی.

فغان! که سرگذشت ما
سرود بی‌اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه‌ی روسبیان
بازمی‌آمدند.

باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سیاه‌پوش
ــ داغ‌داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد ــ

هنوز از سجاده‌ها
سر برنگرفته‌اند!

زنده یاد احمد شاملو روز ٢١ آذر ١۳۰۴در خانهٔ شمارة ۱۳۴، خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد. مادرش کوکب عراقی شاملو بود و پدرش حیدر.

احمد شاملو دورهٔ کودکی را به‌خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هر چند وقت را در جایی به مأموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند. تخلص شاعر در آغاز شاعری ”ا. صبح“ و نام شعری او ”ا. بامداد“ بود.

زنده یاد احمد شاملو خورشید بی‌بدیل شعر عصر ما بود که در ۷۵سال عمر پر بار خویش با درخشش در آسمان ادب فارسی راهی را که نیما یوشیج آغاز کرده بود، به‌حق به سرمنزل مقصود رساند و در این مسیر قدم فراتر نهاد و در ادبیات و شعر فارسی طرحی نو در انداخت.

احمد شاملو در سال ۱۳۷۸منتخب دریافت جایزه ادبی «استیگ داگر مالم» در سوئد شد. اما به‌دلیل مشکلات جسمی قادر به شرکت در آن مراسم نشد.

مطالب مرتبط

گرامیداشت شاعر بزرگ ملی احمد شاملو

بزرگداشت شاعر بزرگ ملی، زنده یاد احمد شاملو

لطفا به اشتراک بگذارید: