کشاکش مجاهدین با دیو سرنوشت در تاریخ معاصر ایران خمینی ضد بشر ـ مسعود رجوی ـ ۱۹بهمن۱۳۶۳

کشاکش مجاهدین با دیو سرنوشت در تاریخ معاصر ایران ـ خمینی ضد بشر


مسعود رجوی ـ ۱۹بهمن۱۳۶۳

بشریت در شورانگیز ترین اسطوره‌ها و حماسه‌هایش راز خود را آشکار می‌کند. راز وجود آگاه و آزاد انسانی را. این راز که درعین‌حال راز رهایی یعنی راز بقا و تکامل فردی و اجتماعی نوع انسان است در کلمهٔ «فدا» خلاصه می‌شود. از همین جاست که بن‌بستها گشوده می‌شود، بسا جبرهای کور در هم می‌شکند، تقدیر سرکش و وحشی بزانو در می‌آید و بالمآل کون و مکان مسخر آدمی می‌شود.


اما کشاکش انسان با دیو سرنوشت، سرنوشت غدار و تیره و تار، بسا سهمگین و پرتلاطم و خونبار است. چرا که هیولای تیره روزی و اجبار به‌نحوی غیرقابل توصیف ستمگر و سفاک است. بی دریغ تنوره می‌کشد و آدم می‌خورد، دشمن صلح و زندگی است و با تمام قوا به هلاک حرث و نسل می‌پردازد. بربریت مجسم است. هم‌چون خمینی است، بسان مار فقط بایستی با قاطعانه‌ترین و محکم‌ترین ضربه ممکن سرش را به سنگ کوبید و خلاص شد. حماسه‌های بزرگ و حقیقی که واقعی ترین اثرات سرنوشت‌ساز را بر جای می‌گذراند در همین کشاکش خلق می شوند و البته با فدیه‌ها و محنتهای عظیم همراهند. آنها اوج تعالی بشریت را منعکس می‌کنند.



حماسه عقیدتی و میهنی موسی و اشرف و دیگر شهدای قهرمان عاشورای مجاهدین از این نوع است


آنها که در فدای خود زنده‌اند، آنها که غرقه در «عشق بزرگ» خود گشته‌اند و نسلی را و خلقی را هم به آن زنده می‌دارند: خواهر نازنین و والامقامم آذر (رضایی) نوشته بود: «می‌جنگیم پس زنده‌ایم. زنده آنهایند که پیکار می‌کنند. آنها که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است. آنها که از نشیب تند سرنوشتی بلند بالا می‌روند. آنها که اندیشمند بسوی هدفی عالی راه می برند و روز و شب پیوسته در خیال خویش یا وظیفه‌ای مقدس دارند و یا عشقی بزرگ...


اما چه کسی نمی‌داند که عشقهای بزرگ و رهائیبخش که به میلادهای شکوهمند و شورانگیز راه می‌برد پیوسته با دردها و رنجهای بیکران همراه است.



سردار خیابانی خود در آخرین روز هایش گفته بود:


دردها و رنجهای ما بی‌پایان است و چه می‌شود کرد و چه باک که راه سعادت و رستگاری آدمی با این دردها و رنج ها قرین و راه تعالی و تکامل بشریت همواره از خلال درد و رنج و خون و شکنجه و شهادت گذشته همیشه همهٔ حرکت ها و رسالت ها و تولد های بزرگ با دردها و رنج ها و مشقتهای بزرگ همراه است و قاعدتاً ما هم به‌عنوان انقلابیون موحد به هر چه که در راه خلق و خدایمان بما می‌رسد خوشنودیم و مطمئنیم که این دردها و رنجها و خونها و جانها که ما در راه انجام مسئولیتهایمان در راه پرشکوه همان تحمل و تقدیم می‌کنیم هرگز هدر نمی‌رود، بلکه اینها لازمهٔ آن دگرگونی عظیم و میلاد شکوهمند و شورانگیزی است که مادر پی تحقق آن هستیم و بی‌گمان بر آن دست خواهیم یافت».



در آن‌سو طبیعی است که دژخیم در حضیض کوته‌بینی بلاهت‌بار خود هر آنگاه که قهرمانی را بر خاک افتاده و در خون تپیده ببیند سر از پا نشناسد و با اجساد شهدا نیز سفلگی کند.


بیچاره شب‌پرستان که گمان می‌کردند دیگر قهرمانان کشته شدند و دوره مجاهدان به‌سر آمده است آنها نمی‌دانستند که حماسه هایی چون موسی و اشرف دیگر بار ققنوس وار از خاکستر خود برخواهند روئید و تا جاودان تکثیر خواهند شد.


سمبل و اشرف زنان مجاهد نوشته بود: «اگر خمینی می‌پندارد که با این بگیر و ببندها و این کشتارهای وحشیانه می‌تواند جلوی حرکت خروشان انقلابی خلق به‌خصوص خواهران ما را بگیرد به همان خیال باطلی گرفتار شده که همواره اسلاف او هم‌چون یزید و فرعون و حجاج و امثال آنها گرفتار بوده‌اند. او با این جنایتها جز کینه و خشم انقلابی ما را نمی‌افزاید و جز آتش برای خود فراهم نمی‌سازد و باید بداند که رفتنی است…



مخصوصاً در زمانی که این نسل تربیت شده در آتش و خون و برآمده از قهر انقلابی خلق، می‌رود بار تاریخی گران خویش را بر زمین گذارد و وظیفهٔ انقلابی خویش را به انجام برساند و در این راه نه از شکنجه‌های سبعانهٴ خمینی جلاد هراسی دارد و نه از ایثار و شهادت دریغ می‌ورزد، نسلی که به‌حق مرزهای میان حماسه و زندگی را در هم شکسته و خود به حماسه بدل گشته


این است تجلی آن حماسه‌های سرخ فامی که میلاد خورشید رهایی یک خلق در زنجیر را بشارت می‌دهند: اختران شب تاب و فروزان در شب ترین شبهای تاریخ یک ملت که با بلندترین ریسمان شرف در تاریخ مجاهدت مسلحانهٔ ما بر مرتفع‌ترین کوهستانهای افتخار و جاودانگی قد کشیده‌اند.



بگذریم که فقدان و فراق موسی و اشرف محنت عظیمی است. بسی جانکاه و طاقت‌فرسا. اگر‌چه باید این فراق های بزرگ را بیش از‌پیش با عشقها و مسئولیتهای بزرگ‌تر تحمل نمود:


هر که او از هم زبانی شد جدا


بی‌زبان شد گرچه دارد صد نوا


در غم ما روزها بیگاه شد


روزها با سوزها همراه شد


روزها گر رفت گو رو باک نیست


تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست


شاد باش ای عشق خوش سود ای ما


ای طبیب جمله علتهای ما



از طرف دیگر باید یقین نمود که پیام نهایی این حماسه‌های آتشین جز تضمین و حتمیت پیروزی نیست. «سنگریزه‌ها» نخواهند توانست «جلوی حرکت آبشار و سیل خروشان هستی را بگیرند»


پس بر شب تیره و تار خمینی است که به‌سر آید. بر زنجیر هاست که پاره شوند و در تقدیر ملت ایران است تا میلاد خورشید تابان صلح و آزادی محقق گردد. ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت: همانا که سست بنیادترین خانه‌ها خانهٔ عنکبوت است.


مرگ بر خمینی – زنده باد آزادی


سلام بر موسی – سلام بر اشرف


مطالب مرتبط:

گرامیداشت عاشورای مجاهدین در ۱۹بهمن۱۳۶۰ و سالگرد پیروزی انقلاب ضد سلطنتی

بخشی از «صدای سردار» -آخرین نوار سردار شهید خلق، موسی خیابانی

 
لطفا به اشتراک بگذارید: