در گرامیداشت دکتر سیروس سهامی اولین رئیس دانشگاه فردوسی پس از انقلاب ضد سلطنتی ـ به قلم پهلوان مسلم اسکندر فیلابی

در گرامیداشت دکتر سیروس سهامی اولین رئیس دانشگاه فردوسی پس از انقلاب ضد سلطنتی ـ ۲۱بهمن۹۹


به قلم پهلوان مسلم اسکندر فیلابی


دکتر سهامی، استاد بلند‌مرتبه و صاحب نام جغرافیای سیاسی به رفیق اعلا پیوست. او را از زمانی که استاد جغرافیای دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد بود می‌شناختم و با او مراوده داشتم.


در نیمه دوم دهه۱۳۴۰، آن بزرگوار از استادان جوان و پرکار هیات علمی بود که به یمن افکار روشن و آزادیخواهانه خود بسیار مورد علاقه و احترام دانشجویان قرار گرفت. این محبوبیت و جذبه بدان اندازه بود که موجبات هشدار و تحریک ساواک شاه را فراهم کرد.


دکتر سهامی به‌خاطر طرفداری از دکتر محمد مصدق و نیز مخالفت با جشنهای ۲۵۰۰ساله، مورد غضب شاه و ساواکش قرار گرفت و در سال۱۳۵۰ به مدت یک سال از خدمات دانشگاهی معلق شد.



او یکی از پایه‌های جنبش ضدسلطنتی در مشهد بود و پس از پیروزی انقلاب در سال۱۳۵۷، به‌عنوان اولین رئیس دانشگاه فردوسی مشغول بکار شد.


دکتر سهامی هم‌چون همکار مبارز و آزادیخواه خود دکتر محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب، به اعتلا علمی دانشگاه همت گماشت و در این راه با افکار مرتجعینی که رهبری انقلاب را ربوده و آن را از مسیر سازندگی خود منحرف می‌ساختند به نبرد بر خاست.


در آن زمان، من از معدود کسانی بودم که پس از انقلاب در سمت خود به‌عنوان مدیر کل تربیت‌بدنی دانشگاه فردوسی ابقا شده و به وظایف خود تحت ریاست دکتر سهامی ادامه می‌دادم.


یکی از دلایلی که من را بیش از‌ پیش شیفته جوانمردی، بزرگ‌منشی و آزاداندیشی دکتر سهامی کرد، ماجرایی بود که با تعدادی از دانشجویان انجمن اسلامی دانشکده الهیات داشتم. در آن زمان به‌خاطر تعطیلی دانشگاه، بودجه ورزشی هر دانشکده را به خرید وسایل کوهنوردی اختصاص داده بودم، چون سایر رشته‌های ورزشی فعالیتی نداشتند.


این کار با مخالفت شدید گروهی از دانشجویان حزب‌اللهی پیرو خط امام قرار گرفت. سه تن از این گروه در دیداری در دفتر کارم، مخالفت خود را با من در میان گذاشتند به این دلیل که وسایل کوهنوردی توسط مجاهدین و فدایی‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد و این بودجه بهتر است که به حساب ۱۰۰ امام ریخته شود.


من استدلال کردم که اولاً عدم علاقه گروهی به ورزش کوهنوردی باعث سلب حق گروهی دیگر نمی‌شود. ثانیا هر نهادی از کشور بودجه‌ای دارد که با سالها مطالعه و برنامه‌ریزی تعیین شده و نباید با سلایق شخصی افراد مورد تجاوز و جابه‌جایی قرار گیرد. به‌علاوه، پول‌های بسیاری در کشور بیهوده تلف می‌شود که بودجه اندک ما در مقابل آن به حساب نمی‌آید. این جواب به مذاق آنها خوش نیآمد و ضمن تهدید به اخراج من، شکایت به رئیس دانشگاه یعنی دکتر سهامی بردند.



دکتر سهامی پس از اطلاع از موضع من، در قبال هجمه‌ای که از طرف نیروهای ارتجاعی ممکن بود متوجه من شود، ادامه درگیری با آنها را به نفع من ندانست و خواست که یک طوری به این دعوا خاتمه دهم.


چون کنار آمدن با دانشجویان مرتجع دانشگاه را قبول نداشتم ناگزیر استعفاء خود را تقدیم کردم ولی با مخالفت شدید دکتر سهامی روبه‌رو شدم. در عوض، ایشان با پذیرش تمام ریسک‌هایی که ممکن بود برایش پیش آید، با پیشنهاد من برای ادامه تحصیل در آمریکا به خرج دانشگاه موافقت کرد.


دکتر سهامی در اردیبهشت ۱۳۵۹، در حمله اوباش حزب‌اللهی به ستاد مجاهدین در کوی دکترا که منجر به‌شهادت مجاهد شهید شکرالله مشکین‌فام شده بود، با رشادت تمام حلقه محاصره عناصر چماقدار را شکسته و در حالی که غفوری فر، استاندار حزب‌اللهی در جمع حمله کنندگان بود، وارد ستاد مجاهدین می‌شود تا از وضعیت دانشجوی سابق خود با خبر شود. این کار سخت به استاندار و عوامل ارتجاعی شهر گران می‌آید و موجبات استعفای او را فراهم می‌کند.


در سال۱۳۶۱ پس از پایان تحصیلاتم در دانشگاه جورج واشنگتن و بازگشت به ایران، متوجه شدم که دکتر سهامی به اتهام کمک مالی و هواداری از مجاهدین خلق دستگیر و به ۱۵سال زندان محکوم شده است.



دکتر سهامی هنگام دستگیری توسط سپاه پاسداران، با وجود ناراحتیهای بسیار از جمله تنگی نفس، مورد شکنجه قرار می‌گیرد به‌طوری‌که ماهها قدرت راه رفتن از او سلب می‌شود.


او در زندان، دوش بدوش جوانان مجاهد و مبارز، به مقاومت خود با صلابتی بی‌نظیر ادامه می‌دهد و به الگویی از ایمان و وفای به عهد تبدیل می‌شود. سرانجام دکتر سهامی پس از تحمل پنج سال زندان، به همراه عده‌یی دیگر از اساتید دانشگاه مشهد سرفراز و قهرمان آزاد می‌شود.


دکتر سهامی پس از آزادی، به ادامه خدمات فرهنگی خود از طریق ترجمه کتابهای علمی و ادبی می‌پردازد و در این راه آثاری ارزنده و ماندگار از خود به‌جا می‌گذارد که هر یک نشانگر نبوغ علمی و قریحه سرشار ادبی اوست.


او به‌مناسبت روز جهانی شکنجه در ۲۶ژوئن ۲۰۲۰در توئیتر خود نوشت:


«من دکتر سیروس سهامی، معلم و نخستین سرپرست دانشگاه فردوسی پس از انقلاب ۵۷، بدین وسیله در این روز جهانی، به‌وجود شکنجه در زندانهای ایران گواهی می‌دهم و اعلام میدارم که خود قربانی شکنجه بدنی قرار گرفته و پس از مدتی پوست کف پاهای خود را کنده‌ام. قرار نبود دولت برآمده از انقلاب در برخورد با مخالفان عقیدتی خود به چنین شیوه هایی متشبث شود».


دکتر سیروس سهامی سخنوری چیره دست، دانشمندی والا، شاعر، نویسنده و مترجمی‌ توانا و مبارزی پر صلابت بود. فقدان او ضایعه بزرگی برای ایران و تمام انقلابیون مجاهد و مبارز است. مقام و خدمات او را گرامی می‌دارم و فقدانش را به ملت بزرگ ایران تسلیت می گویم و برای خانواده‌اش آرزوی شکیبایی می‌کنم.


روانش شاد و مرامش پایدار باد


مسلم اسکندر فیلابی ۱۶بهمن ۱۳۹۹



مطالب مرتبط


مسلم اسکندر فیلابی قهرمان کشتی ایران و صاحب بازوبند پهلوانی، مسئول کمیسیون ورزش شورای ملی مقاومت

اجلاس سه روزه شورای ملی مقاومت ایران در آغاز چهلمین سال تأسیس شورا – دکتر هزارخانی، پهلوان فیلابی

 

 
لطفا به اشتراک بگذارید: