داستان قزاقی که شاه شد ـ انگلیسی‌ها مرا بر سر کار آوردند ـ قسمت دوم

انگلیسی‌ها مرا بر سر کار آوردند ـ داستان قزاقی که شاه شد ـ ۶اسفند۹۹


داستان قزاقی که با دستان آغشته به خون پاکبازترین رهبران انقلاب مشروطه و به دست استعمار به شاهی گماشته شد

به این ترتیب آخرین مرحله از دوران «استعمار کهن» پس از قرن‌ها به‌سر‌ آمد و استعمار به مفهوم

«کشورگشایی با نیرو و قشون نظامی» و تسلط مستقیم و بی‌پرده استعمارگر بر مستعمره، عمرش به پایان رسید.داستان قزاقی که شاه شد ـ انگلیسی‌ها مرا بر سر کار آوردند ـ قسمت دوم

کشورهای استعمارگر از آن پس باید فکر دیگری برای حفظ و گسترش مستعمرات خود می‌کردند.

در چنین شرایطی ایران که یک کشور نیمه‌مستعمره بود نیز باید با روش‌های جدیدی تحت سلطه استعمارگر

نگه‌داشته می‌شد، به‌ویژه که انقلاب کبیر مشروطه ایران نیز با ریشه‌هایی عمیق در تمامی نواحی کشور

شاخ و برگ دوانیده بود و مقابله مستقیم استعمار با آن، جز افزایش رادیکالیسم انقلاب پیآمد دیگری دربرنداشت.

«چرچیل» در موضع وزیر جنگ بریتانیا و «ژنرال ادموند آیرونساید» در مقام فرمانده نیروهای شمال ایران، عبور ایران از وضعیت سابق به موقعیت آینده را با دقت و انسجام کامل مدیریت کردند. یک «حاکم» مورد اعتماد و یک فرمانده جرار(توانا به تصفیه‌های کیفی) که ضمن سرکوب انقلاب مشروطه، بتوانند ایران را کماکان در مدار کشورهای وابسته به انگلستان نگهدارند، اولین قلم اجناس ضروری‌ای بودند که باید پیدا می‌شدند!

در همین راستا سید ضیاءالدین طباطبایی برای رهبری سیاسی و رضاخان قزاق برای فرماندهی نظامی کودتایی که این تحول را در صحنه پیاده کنند، برگزیده شدند.

بازیگران از «اردشیر جی ریپورتر» مخبر اینتلیجنت سرویس گرفته تا ژنرال آیرونساید و چرچیل و از رضاخان گرفته تا سید‌ضیاء همگی همانانی هستند که در اسناد و مدارک موجود به‌وفور اسم و مشخصاتشان آمده و شرح چگونگی خدماتشان به استعمار انگلیس توضیح داده شده است.

مطالب مرتبط


داستان قزاقی که شاه شد ـ نگاهی به ایران و جهان در آستانه کودتای ۱۲۹۹ ـ قسمت اول

قزاقی که شاه شد- قسمت دوم- انگلیسی‌ها مرا آوردند

لطفا به اشتراک بگذارید: