آزادی فروغ خدایی ـ مریم رجوی سخنرانی در کنفرانس بین المللی عربی ـ اسلامی پاریس ـ ۱۴مرداد۱۳۹۱
آزادی فروغ خدایی ـ مریم رجوی سخنرانی در کنفرانس بین المللی عربی ـ اسلامی پاریس ـ ۱۴مرداد۱۳۹۱
بسمالله الرحمن الرحیم
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ/ کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیام/ کمَا کتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ/ لَعَلَّکمْ تَتَّقُون/
رمضان ماه تقوا و آزادی است.
ماه عبادتی است که مقصد شورانگیز آن کرامت بنینوع انسان است.
پیامبر ما، محمد(ص) هنگامی که برانگیخته شد، پیاماش ساده و کوتاه بود: قولوا لااله الاالله تُفلحوا
بگو نیست خدایی جز او تا رستگار و آزاد شوید.
این پیامی است که امروز نیز همه را فرا میخواند: بگو دیکتاتورها سرنگون میشوند
بگو فاشیسم ولایت فقیه شکست میخورد
و بگو مظاهر ستم و بندگی فرو میریزند تا رستگار شوید.
چنین است که ما در صلای اذان در هر سحر و افطار رمضان، و در کلمات لااله الاالله و الله اکبر بشارت آزادی را میشنویم.
بشارت نفی همه بتها و مظاهر اسارت و بندگی، و بشارت واژگونی حکومت ولایت فقیه و بشارت یک جامعه آزاد و بسامان و عادلانه
حضار محترم
دوستان عزیز
مردم ایران
برای آزادی قیام کردند ولی با استبداد زیرپرده دین روبه روشدند...
در آن سالها، خیلی از برادران و خواهران عرب ما، مخصوصاً در فلسطین عزیز، چشم به انقلاب ایران دوخته بودند ولی همه با خیانت آخوندها روبه روشدند.
خمینی شروع به سرکوب آزادیها کرد.
بهار آزادی ایران را به خون کشید.
و هر اقدام سرکوبگرانه را به اسم اسلام انجام میداد. سوءاستفاده از اسلام برای سرکوب و دیکتاتوری، بدترین خیانت خمینی بود.
مردم ایران هزار هزار در زندانها و میدانهای جنگ قربانی جنایات رژیم شدند ولی جنایت و خیانت بزرگتر خمینی و آخوندها این بود که تمامی این جنایات را به اسم اسلام انجام داد و انجام دادند در آن سالها همه دیدند که چگونه خمینی از هیچ چیز نمیگذرد برای حفظ قدرتش او با کردار و گفتارش این دین حنیف را بهصورت ابزار سهمگینترین دیکتاتوری و آزادی کشی معرفی کرد.
حالا از جهان اسلام و عرب تا ایران همه در جستجوی آزادی هستند
خلقها آزادی میخواهند، خلقها دیکتاتوری را نفی میکنند.
وهمه میپرسند که اسلام در مورد آزادی چه میگوید؟ آیا اسلام موتور محرک آزادی است یا مانعی در مقابل آن؟
عملکرد خمینی و جانشینانش و بنیادگرایانی که بعد از خمینی در بسیاری از نقاط جهان اسلام قدرت یافتهاند راستی چه ربطی به اسلام دارد؟
من میخواهم امروز از تجربه خودمان در ایران بگویم از رویارویی مجاهدین مسلمان ایرانی با رژیمی که خودش را اسلامی مینامد...
من اگر بخواهم بهطور خلاصه برای شما بگویم میگویم: دریککلام دعوا بر سر آزادی بود و حالا هم دعوا بر سر آزادیست.
این را مسعود در اولین و آخرین ملاقاتی که باخمینی داشت به او گفت و در همان ملاقات، از قرآن و از نامه علی علیهالسلام به مالک اشتر برای خمینی دلیل آورد و خمینی هم ناگزیر شد که بگوید اسلام به آزادی عنایت دارد و همین را روزنامههای ایران در ان دوران تیتر خبرهای خودشان کردند...
اتفاقاً خمینی و حاکمیت ملاها از آن نظر مجاهدین را دشمنترین دشمنانِ خود میدانند که بهطور آشتیناپذیری مدافع آزادی هستند.
مجاهدین از روز اول حضرت علی را اینچنین شناختند.
علی علیهالسلام کسی است که به مالک اشتر نوشت:
أَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَتَ لِلرَّعِیه/ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ/ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ/ وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ/ فَإِنَّهُمْ صِنْفَان/ إِمَّا أَخ لَک فِی الدِّین/ وَ إِمَّا نَظِیر لَک فِی الْخَلْق/
قلب خودت را برای مردم بگشا و به آنها محبت کن ومبادا با آنها درنده خویی کنی، چون مردم یا برادران تو در دین هستند، یا نظایر تو درخلقت و بشریت...
اما خمینی حرفش این بود که برای حفظ نظامش تحت نام اسلام، سرکوب مخالفان و تبعیض و حتی دروغ وفریب، مباح و بلکه واجب است.
و مسعود هم جرمی نداشت جز اینکه دیکتاتوری دینی که خمینی تحت عنوان ولایت فقیه آورده بود را رد میکرد و با صدای بلند آنرا علیه اسلام و تعالیم رهایی بخش آن معرفی میکرد.
مسعود حاضر نشد که دعوت خمینی را برای جایگزین کردن حاکمیت مردم و رأی مردم با ولایت سفیانی خمینی بپذیرد.
او میگفت؛ مرزبندی و صفبندی و تبعیض بین اسلامی و غیراسلامی در امور کشور درست نیست،
در یککلام حرف مجاهدین با خمینی این بود که حاکمیت از آن مردم است و نه از آن آخوند، آزادی احزاب و آزادی بیان کسانی که اندیشه دیگری دارند حق است و اسلام باید حافظ این حق باشد و اسلام حافظ این حق هست.
خمینی صریحاً میگفت: اگر من بهعنوان ولیفقیه چیزی بگویم و همه مردم چیز دیگری بگویند، حرف من مهم است... و دیگران مهم نیستند و حرفشان اعتباری ندارد.
اما حضرت علی هنگامی حکومت را قبول کرد که توده مردم به سوی او هجوم آوردند و به اجماع از او خواستند زمام حکومت را در دست بگیرد. حضرت علی صریحاً میگفت در غیراین صورت حکومت برای من ارزشی ندارد.
یک سال بعد از انقلاب ایران، وقتی که بحث بر سرقانون اساسی بود،
ما به قانون اساسی ولایت فقیه که حاکمیت را از مردم سلب میکرد رأی ندادیم، زیرا ولایت فقیه قبل ازهر چیز رودرروی اسلام محمدی است. وخلاف سنت پیامبر است.
چرا؟ زیرا حق رأی مردم را پایمال میکند.
رای مردم و شور و مشورت مردم را تحت نام اسلام نمیتوان از میان برداشت...
ولی خمینی پایه کارش را تحت نام اسلام بر اساس ولایت فقیه و دیکتاتوری دینی گذاشت.
او در سال۶۶ در نامهیی خطاب به خامنهای نوشت که برای پیشبرد حرف حکومت و حفظ حکومت ولایت فقیه حتی تعطیل کردن نماز و حج هم مجاز است.
این گفتهٴ صریح خمینی در کتابهای سخنرانی او رسماً ثبت شده که گفت برای حفظ اسلام یعنی قدرت خودش، دروغ گفتن واجب است، شرب خمر واجب است، جاسوسی واجب است. و اینچنین بزرگترین خیانت به اسلام را مرتکب شد.
خواهران و برادران عزیز
دین ما دین پیامبری است که خدا درباره او گفته است که برای باز کردنِ زنجیر از دست و پای مردم آمده است: وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ.
باز کردن زنجیر از دست و پای مردم یعنی آزادی از جبر و تحمیل،
یعنی آزادی از اختناق
یعنی آزادی از هر گونه ستم و بهرهکشی.
در حقیقت مهمترین وجه تمایز اسلام حقیقی با تلقی بنیادگرایانه از اسلام همین است.
یک طرف اسلام مدافع ستم و تجاوز و استثمار یکطرف اسلام مخالف بهره کشی و استبداد.
آری، اسلام دین آزادی است. خدای ما خدای آزادی است.
در انسانشناسی توحیدی آدمی با آگاهی و آزادی شناخته میشود. انسان موجودی است مختار و از حق آزادی و انتخاب برخوردار است.
قرآن تأکید دارد که این خود انسان است که میتواند راه خود را انتخاب کند:
إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا انسان از قدرت تشخیص خیر و شر برخوردار است.
«فَألهَما فُجورَها وَ تقویها» و این خود انسان است که میتواند سرنوشت خودش را تغییر دهد:
إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ
پس آنچه بر اساس آزادی نیست و آنچه مبتنی بر جهل و اجبار و تحمیل است، اسلام نیست.
ما میگوییم اعتقاد و عمل به اسلام باید بر اساس اختیار و انتخاب و آگاهی و آزادی باشد، نه بر اساس اجبار.
هیچ دینی نمیتواند اجباری باشد چون به قلب و اعتقاد مردم مربوط است.
به سوره بقره مراجعه میکنیم: لا اِکراه فی الدین... .
هیچ اکراه و اجباری در دین روا نیست.
به سوره یونس مراجعه میکنیم: و اگر پروردگارت میخواست تمامی اهل زمین ایمان میآوردند، پس آیا تو (ای پیامبر) مردم را به اکراه وادار میکنی که مؤمن شوند؟
به سورهٴ هود مراجعه میکنیم: نوح به قومش گفت: پس آیا میتوانم در حالی که شما (حجت خدا) را ناخوشمیدارید، شما را به آن ملزم کنم؟
بله، توحید و اسلام با آزادی انسان و حق رأی مردم عجین و قرین است...
هر چیز که مخالف اختیار و آزادی انسان باشد از نظر اسلام اعتباری ندارد. نه دین اجباری، نه عبادت اجباری، نه حجاب اجباری.
پس به ما بگویید در کجای قرآن آمده است که هر کس دینی را نپذیرفت باید مجازات شود؟
حال آنکه اسلام دین تساهل و تسامح است.
قرآن کریم میگوید میان پیامبران ما تفاوتی نیست
از این رو ما مسیح را نیز پیامبر خود میدانیم و راه موسی را از محمد جدا نمیکنیم.
اسلام حقیقی مدافع رأی مردم است و این رأی مردم است که اساس مشروعیت سیاسی است. قرآن حتی به پیامبر خدا میگوید
وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْر/ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللّه/
و خدا در مورد مؤمنان هم میگوید:
وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ/ وَأَقَامُوا الصَّلَاة/ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ/
یعنی قرآن شورا و رأی مردم را در ردیف نماز قرارمیدهد...
اسلام همچنین مدافع آزادی بیان و از جمله ابراز مخالفت و انتقاد نسبت به حاکمان است
پیشوایان اسلامی حتی با دهریون و کسانی که اعتقادی به خدا نداشتند مباحثه میکردند و حق بیان آنها را محترم می دانستند
به سوره زمر مراجعه میکنیم:
وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یعْبُدُوهَا/ وَأَنَابُوا إِلَی اللَّه/ لَهُمُ الْبُشْرَی/ فَبَشِّرْ عِبَادِ
الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْل/ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه/ أُوْلَئِک الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّه/ وَأُوْلَئِک هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَاب/
بشارت از آن کسانی است که از طاغوت و دیکتاتوری دوری میکنند و همه سخنها را میشنوند و بهترین را از روی خرد و اندیشه برمی گزینند... .
در عهدنامهٔ مالکاشتر درباره آزادی انتقاد چنین میخوانیم:
«باید که نزد تو برگزیدهترین وزیران، کسانی باشند که بیشتر به تو سخن تلخ حق بگوید و کمتر تو را در گفتار و کردارت بستایند؛ که خدا برای دوستانش نمیپسندد. …
... پارهیی از وقت خود را به نیازمندان اختصاص بده تا در یک مجلس عمومی حاضر شوند. با آنان فروتنی در پیش بگیر و لشگریان و دربانان و نگهبانان را از آن بازدار که از سخن گفتن بیترس و نگرانی آنها جلوگیری کنند. …
من از رسول خدا بارها شنیدم که میفرمود هرگز امتی پاک و آراسته نگردد مگر آن که در آن مردم ناتوان قادر شوند بیلکنت و بدون ترس و نگرانی حق خود از قدرتمندان بگیرند».
بله تمام مسأله همین است.
بگذارید مردم بدون ترس و نگرانی سخن بگویند
بگذارید سرکوب شدگان آنچه را در دل دارند بیان کنند.
و بگذارید محرومان و به بند کشیده شدگان حرف بزنند. این است پیام اسلام واقعی، این است پیام قران و این است پیام محمد
حضار محترم دوستان عزیز
اسلامی که مایهٔ پایداری جنبش ما در برابر شقیترین دیکتاتوری جهان امروز است، مبتنی بر آزادی است. از این رودر تاریخ معاصر ایران دو اسلام متضاد و دو اسلام متخاصم در برابر هم صفآرایی کردهاند
یک طرف اسلام ریایی، اسلام ارتجاعی، اسلام مدافع ستم و استبداد و بهرهکشی
و در طرف دیگر اسلام راستی و یگانگی، اسلام رحمت و رهایی و اسلامی که پیام آن آزادی است.
در مقابل اصل ارتجاعی ولایت فقیه، ما از اسلام دموکراتیک دفاع کردهایم که در آن حق حاکمیت مردم بالاترین حقی است که برای مردم بهرسمیت میشناسد.
در مقابل جنگطلبی و صدور تروریسم و ارتجاع تحت نام اسلام، ما از اسلامی پیروی کردهایم که قبل از هر چیز مبشر صلح و دوستی و برادری بین ملتهاست.
در مقابل زنستیزی آخوندها، ما از اسلامی دفاع کردهایم که برابری زن و مرد را رسالت خود میداند. اسلامی که متکی به برابری و رهایی زن است. هزار زن پیشتاز اشرفی امروز از برجستهترین مظاهر این اعتقادند.
در مقابل تبعیض و ستم دینی، ما به دفاع از اصل آزادی مذهب برخاستهایم. ۲۷سال پیش از این شورای ملی مقاومت ایران طرح جدایی دین و دولت را ارائه کرده است.
و در مقابل شریعت آخوندی که همه چیز را بر اجرای احکام و مقررات ۱۴۰۰سال پیش بنا کرده است، ما به دینامیزم قرآن و اسلام معتقدیم. آیات قرآن، دگمهای لایتغیر برای زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم را رد میکند. و به جای آن بهعنوان یک متد برای فهم و پیاده کردن قران باب اجتهاد یعنی پیاده کردن اصول و محکمات قرآنی مبتنی بر شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی زمان را در خود قرآن مطرح میکند و تا آن جا جلو میرود که بهروشنی میگوید برخی از آیات قرآنی حتی در زمان خود پیامبر برخی دیگر را که در شرایط متفاوتی نازل شده بودند، نسخ میکنند. از هر نظر که بنگریم دو اسلام سراپا متفاوت رودرروی یکدیگرند
حرمت اسلام و پیام رحمت اسلام، احترام به حقوق بشراست، پیام عفو و گشایش است و نهایت احترام برای آزادیهای فردی و اجتماعی است.
به همین دلیل من بارها این را تصریح کردم و باز هم میخواهم این جا تکرار کنم که:
هدف این جنبش به دست گرفتن قدرت به هر قیمت نبوده و نیست. هدف ما تضمین آزادی و دموکراسی به هر قیمت است و همچنان که بارها گفتهایم همین که بر سر مزار شهیدانمان در خاوران باشیم برای ما کافی است.
آرمان ما آرمان آزادی، برابری و حق رأی مردم است و هدف ما یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت است که در آن همه ادیان و مذاهب از حق مساوی برخوردار باشند و برنامه ما در این سه کلمه خلاصه میشود: آزادی، دموکراسی و برابری.
مطالب مرتبط
مریم رجوی در جلسه همبستگی ادیان علیه افراطیگری + تصویر
زیارت مولای متقیان علی علیه السلام ـ مسعود و مریم رجوی ـ فروردین ۱۳۶۹