تلویزیون حکومتی ـ یادآوری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران در سال ۵۸
تلویزیون حکومتی ـ یادآوری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران در سال ۵۸- ۲۰اردیبهشت۱۴۰۰
تلویزیون حکومتی -۱۹اردیبهشت۱۴۰۰
یاد آوری اولین انتخابات ریاستجمهوری در ایران در سال۵۸ در آستانه ثبت نام کاندیداهای شعبده انتخاباتی رژیم
در آن دوره مسعود رجوی اعلام نامزدی کرد برای حمایت از او تبلیغات خاصی به راه انداختند
مجاهدین و رجوی قانون اساسی را قبول نداشتند و این مطلب را هم بیان میکردند
این طنز تلخ حدود ۱۵روز طول کشید تا اینکه خمینی تأکید کرد کسانی که قانون اساسی را قبول ندارند نمیتوانند نامزد ریاستجمهوری شوند
تلویزیون شبکه خبر (رژیم): ۱۴۰۰۰۲۱۹
نام نویسی از داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری از پس فردا شروع میشود هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات از داوطلبان خواسته هنگام مراجعه برای نام نویسی مدارک مورد نیاز را به همراه داشته باشند تا بسته خبرهای انتخابات همراه باشید.
گزارشگر: بهنظر شما میشود کسی قانونی را قبول نداشته باشد اما دلش بخواهد در چارچوب همان قانون بهعنوان بخشی از همان قانون قرار بگیرد تعاملی در این موضوع با نگاه به یک مصداقی تاریخی
گزارش: مخالفت با قانون اساسی و در عینحال تلاش برای رئیسجمهور شدن بر اساس همین قانون طنز تلخی است که اولین بار منافقین سعی کردند در انتخابات دوره اول ریاستجمهوری اجرا کنند اما با قاطعیت و هوشمندی امام خمینی (ره) ناکام ماند در ان دوره مسعود رجوی سرکرده منافقین اعلام نامزدی کردو ضدانقلاب و منحرفین برای حمایت از او تبلیغات خاصی به راه انداختند نکته قابل تأمل اینکه منافقین و رجوی قانون اساسی را قبول نداشتند و مستقیم و یا غیرمستقیم این مطلب را هم بیان میکردند این طنز تلخ و دو رویی و نفاق حدود ۱۵روز طول کشید تا اینکه امام خمینی در پاسخ به سؤالی تأکید کردند کسانی که قانون اساسی را قبول ندارند نمیتوانند نامزد ریاستجمهوری شوند تأکید عقلانی و منطقی بنیانگذار کبیر انقلاب در مخالفت و نفی نامزدی مخالفان قانون اساسی در انتخابات طبعاً تجربهای گرانبها در اختیار ملت ایران گذاشت که امکان تکرار آن طنز تلخ و دورویی و نفاق را از عناصر سیاسی سلب میکند.
قطعهیی از پیام برادر مجاهد مسعود رجوی : پیام به خلق
روز ۳۰دیماه ۵۸، مسعود رجوی با پیامی انصراف خود از شرکت در انتخابات را اعلام کرد. او در پایان این کارزار سراسری، خطاب به خلقی که بیدریغ به حمایت از او برخاسته پیامی داد:
مردم قهرمان ایران، تمامی آزادگانی که از نامزدی من برای ریاستجمهوری حمایت کردید، کارگران، دهقانان، سربازان و پرسنل انقلابی ارتش
پیشه وران، اصناف، کارمندان شریف،
ورزشکاران و قهرمانان گرامی،
اقشار آگاه و روشنفکر، استادان، دانشجویان، طلاب و دانشآموزان عزیز،
هموطنان ارجمند کلیمی، مسیحی و زرتشتی،
ملیتهای ستمزده کرد و ترکمن و بلوچ و عرب
نیروهای انقلابی، احزاب، سازمانها، انجمنها، جمعیتها و شوراهای اصیل مردمی، شخصیتهای مذهبی، سیاسی و فرهنگی عالیقدر،
کاش میتوانستم شرط ادب بهجا آورده و از نزدیک از تکتک شما سپاسگزاری کنم و دیده در دیده، شرح اشتیاق بدهم. اشتیاقی مردمی و انقلابی نسبت به آزادی کامل میهن و محو هر گونه ستم و زدودن جدائیها.
حدیث قرآنی وصل، وصل تمامی آنچه خدا به پیوند دادن آن امر کرده است، پیوند میان مظلومان و همه حقوقشان.
چهرههای آفتاب زده و سوخته، دستهای پینه بسته، چشمهای اشکبار و دلهای حسرتزده، استعدادهای پرپر شده و فریادهای در گلو خفته …
کاش میتوانستم تنها قطرهای از دریای صمیمانه محبتها و اعتماد شما را پاسخگو باشم! کاش…
اما اکنون بیش از هر چیز به سرنوشت انقلابی میاندیشم که یکی از بزرگترین مسئولیت های خطیر و تاریخی خود را بر دوش من و سایر خواهران و برادرانم گذاشته است. آخر برخوردار شدن از حمایتهای گسترده مردمی، بهطور مضاعف توان و مسئولیت میطلبد.
بسیار دیدهام که وقتی جلادان و شکنجهگران، خواهران و برادرانم را تا مرزهای بیپایان شکنجه میدادند، همگی خدا را میخواندیم و نیز بهخلق پشتگرمی مینمودیم.
دژخیمان بارها و بارها میگفتند کدام خدا و ”کدام خلق“!؟
آنها میخواستند ما را منفرد، منزوی و بیپشت و پناه جلوه دهند.
اما امروز شما نشان دادید که بهرغم هر گونه تهمت و افترا، در ناجوانمردانهترین صورتش، و بهرغم هر گونه محدودیت و فشار در آزمندانهترین و ریاکارانهترین پوشش و بهرغم… باز هم هیچ حقیقتی را نادیده نمیگیرید.
حقیقت نسل بخون خفته انقلاب را، نسل حنیفنژادها، رضاییها، اصغر بدیع زادگانها و فاطمه امینی ها و … را که مدتهاست بر سر بازماندگانشان خاکستر میپاشند، ولی باز هم شما با حمایتهایتان این حقیقت آتشگونه را در زیر خاکستر گواهی دادید.
نسلی که نه توجیه، نه تقیه سازشکارانه و نه رفاه و آرامش و نه هیچگونه عافیتجویی، دیگر او را از میدان بهدر نکرد و به کناره گزیدن یا از دور به تماشا نشستن نکشاند.
بیگمان گواهی شما بر حقانیت و اصالت این نسل، بهرغم همه تبلیغات انحرافی و ارتجاعی که علیهش صورت گرفته و میگیرد، نه امری فقط مربوط به گذشته تیره و تار، بل بهخاطر ساختن آینده تابناکی است که بیش از هر چیز به نیروهای نیآلوده جوان، آگاه، اصیل و سازمانیافته نیازمند است.
پس باز هم بگذارید تأکید کنم که من آگاهم که اعتماد شما نه فقط منوط به یک فرد یا گروه، بلکه اساساً متوجه برنامهایست که بگونهای عملی و راستین بهروزی و مروت و انصاف را نوید میدهد.
انصاف نسبت به همه رنجبران و ستمزدگان، در شهر و روستا، در شمال یا جنوب، کرد یا فارس. در بحبوحهٔ همین حمایتها (که البته هنوز در نیمه راه آن بودیم) است که کاندیدایی من، چنانکه از پیش روشن بود! مفهومی تاریخی به خود میگیرد.
آری، برای نخستین بار در تاریخ سازمانهای انقلابی که دوران طاغوت را با نبرد مسلحانه شهری سر کردهاند، با چنان استقبال مردمی مواجه میشویم که بیش از پیش مبین آمادگی خلقی قهرمان در ارتقاء به مراحل نوین تکامل اجتماعی است. و درست در همین نقطه است که بایستی خاضعانه به شما بگویم که اگر این مبارزه انتخاباتی بازندهای داشته باشد، من نیستم!
... ... . . منظورم از بازنده نبودن اتکاء به جوششی خلقی و چشمگیر، از جانب بخشهای بسیار وسیعی از مردممان است که با آرمانها و حتی اعتراضات ما، همعقیده و همگامند.
... ... .
بله، نسل ما با اعتراض آغاز کرد و با آرمان بهشهادتگاه شتافت…
... ...
چرا شوراهای واقعی که صدها بار بر نقش اساسی آنها از جانب پدر (طالقانی) تأکید شده تشکیل نمیشود؟
چرا میدان آزادیها محدود، ولی بقایای چماقداری و سرکردگان وابستهشان، همان قاتلان حریت بشری، رها و آزادند؟
چرا ما باید هنوز انبوهی هموطن درجه دوم داشته باشیم؟
چرا بهجای این همه تأکید بر نقش مادری و خانه داری زنان بر حقوق اجتماعی و سیاسی آنها تصریح نمیشود؟
چرا؟ …
بگذریم که سلسلهٔ این سؤالات طولانی است. فقط این را بگویم که اگر فرزندان و خواهران و برادران شما بهرغم همه آسیبهای کمرشکن سالیان دیکتاتوری، باز هم از فردای انقلاب کمر راست کرده و پا به میدان گذاشتند، جز بهمنظور تحقق همین آرمانها نبوده است. والا چه آنها که خستگی جنگ و گریز و آوارگی مستمر و زندگانی مخفی آن سالها را بدوش داشتند و چه آنها که هنوز از فرسودگی های اسارت نیاسوده بودند، خوشتر میداشتند که لختی آسایش و آسودگی را تجربه کنند. آیا جز این است که این نسل غرقه در خون و آتش، از پیش هر گونه شائبهٔ مال و مقام را از خود زدوده بود؟
آیا جز این است که بدون چنین پالایش و تزکیهای نمیتوانست تا آنجا که کشید بکشد؟!
آیا جز این است که برادرانم و من در روزگاری که علیالظاهر کمتر نشانی از اسلام و مجاهدت بود، خود را چه در بیدادگاههای ضدخلقی شاه و چه در برابر جوخههای اعدام مجاهد خلق و مسلمان معرفی نموده و آرمانهای انقلابی اسلام را در طنین گلوله و شکنجه برای نخستین بار به میان دانشگاهها و روشنفکران انقلابی برده بودیم؟
اگر شهادت خود ما پذیرفتنی نباشد، از شکنجهگران ساواک میتوان پرسید، آنها هنوز خروش شهادتین مجاهدین را در زندانها و شکنجهگاهها و میدانهای تیر در خاطر دارند!
آیا ما به عهد خونینمان وفا نکردیم؟
وانگهی، مهمتر از همه اینها، ما به پیوند دادن همه قلبها، در همه مناطق کشور میاندیشیدیم.
اما، متأسفم که عدهیی ماجرای نامزدی ما را چه بد تعبیر کردند…
حرفها زدند و دشنامها. آن هم نه در خفا و پنهان و پوشیده، بلکه در ملأعام و مراسم جمعه و ایام عزا!
سوگند مرا به «سوگند محمدرضای خائن» تشبیه نمودند، برچسب زندیق و منافق و ساواکی و اجنبی پرست زدند و گاه خواستار اعدامم شدند. صدها تن از خواهران و برادرانم را مجروح و مضروب کردند…
آیا این است حرمت جماعت و جمعه و عید و عزا؟ آیا این ایام اسلامی، موعد تفرقه و فصلند؟ یا میعاد پیوند و وصل؟
گو اینکه این اتهامات برای هر مجاهد خلق تازگی ندارد و گو اینکه اعدام و ضرب و جرح برای ما چیز غیرمنتظرهای نیست و بارها با آن رودررو بودهایم، گو اینکه اینگونه تهمتها و طرز عملها و نهایتاً جز گواه حقانیت و اصالت هر چه بیشتر نیستند و بایستی هر مجاهد صدیق راه خدا و خلق را سبکبالتر و منّزهتر سازند، لیکن بگذارید فقط بپرسم که اگر مجاهد خلق اجنبی پرست است، آیا فکر نمیکنید دیگر کمتر کسی قابل اعتماد خواهد ماند؟
با تشکر مجّدد از فرد فرد هموطنانی که صادقانه از کاندیداتوری من حمایت کردهاند، تشکری که البته به مثابهٔ یک مسئولیت بزرگ بایستی در میدان عمل انقلابی و مردمی بیش از پیش بهاثبات برسد، تأکید میکنم که:
تا آنجا که به برنامه مربوط میشود، برنامهٔ ما اکنون با چنان مشروعیت مردمی امید بخشی مشخص میشود، که گمان نمیکنم بههیچوجه در روند تکامل انقلابمان، نادیده گرفتنی باشد. بیتردید اگر این خواستهها، اسلامی، انقلابی، مردمی و برحق و مشروعند، فارغ از اینکه الزاماً به این فرد یا آن گروه وابسته باشند، تحقق یافتنی خواهند بود و شما با حمایت خود از برنامه و من بر این حقانیت و تحقق تاریخی تأکید ورزیدید.
پس نه تنها جای هیچ رنجیدگی و انفعال نیست، بلکه ما با شوری دوچندان و باز هم به پشتگرمی خلق قهرمان ایران در مسیر آنها تلاش خواهیم نمود و به همین دلیل از فرد فرد شما تمّنای حداکثر بردباری و خویشتنداری انقلابی را در این شرایط حسّاس دارم. امر انقلاب، بیش از پیش نیازمند صبوری است. مسئولیتی بس عظیم در قبال خدا و سرنوشت خلق، فارغ از هر تمایل هرج و مرج طلبانه، که تا وقتی به مسدود ناشدن طرق معقول و قانونی امید میرود، با حداکثر متانت و مسالمت همراه است.
آری ای هموطنان
……………
شما که فشارها دیدید، رنجها تحمل کردید، کتک ها خوردید و دشنامها شنیدید… آری شما، شما بر مسئولیت مجاهدین و بهویژه من، بسیار افزودید. خدا کند که از این آزمایشها و ابتلائات، شایسته و روسفید بیرون بیایم.
دعایم کنید.
ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ
سلام بر خلق
مسعود رجوی
۳۰دی۵۸
مطالب مرتبط
از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری بیشتر بدانیم-قسمت اول
گامی فراتر از مهندسی انتخابات