پیام مسعود رجوی ۶ روز پس از حماسه ۱۲اردیبهشت۱۳۶۱

پیام مسعود رجوی ۶ روز پس از حماسه ۱۲اردیبهشت۱۳۶۱


پیام به مجاهدین در داخل میهن اسیر و زندانهای خمینی – ۱۸اردیبهشت ۱۳۶۱


بنام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران


و به‌نام آخرین دسته شهدای قهرمان مجاهد خلق،


امروز ۱۸اردیبهشت، چند روز از شهادت آخرین دسته شهدای بزرگ وار ما می‌گذرد. شهدایی که در رأس آنها یکی از برجسته‌ترین قهرمانان ما یکی از ارزشمندترین و عالی رتبه‌ترین افراد ما محمد ضابطی قرار داشت


هرکس که در چنین صحنه پیچا پیچ و پرکشاکشی به تنهایی بار انقلاب را و بار مبارزه خونین و سرسخت را، سرسخت‌ترین و خونین‌ترین و عمیق‌ترین مبارزه انقلابی کل تاریخ ایران را بردوش کشیده چنان‌چه آگاه هست که به چه کار تاریخی بزرگی اقدام کرده طبعاً از خدا طلب صبر و بردباری ضروری چنین مراحلی راهم کرده و برایش مصیبتهای غیرقابل تحمل یا غیرمنتظره‌ای نیستند. به‌خصوص ما که دیگر حالا عادت کردیم. عادت کردیم که متعالی‌ترین ارزش‌ها و سرمایه‌هایی را که در سراسر تاریخ خلق‌مان پیدا کردیم بی‌دریغ نثار رهایی نثار آزادی نثار اسلام انقلابی و نثار حفظ شرف و حیثیت عقیدتی خودمان بکنیم. در همین اوان و در همین روزها حوادثی گذشته و شاید باز هم دارد می‌گذرد که خیلی از همه جهات عبرت‌انگیز و پند آموز هست و بی‌اختیار هر صاحب فکر و هر فکر کننده‌ای را و هر صاحب دل و دارای قلبی را بسیار تحت تاثیر قرار می‌دهد و به فکر وادار می‌کند.



دریک طرف فرماندهان و مسئولان مجاهد ضابطی ها باقرزاده‌ها جلال زاده‌ها خادمی‌ها تدین ها


با تمام خانمان عقیده و گوشت و پوست و استخوانشان با چه جسارتی بهای انقلابی بودن بهای باشرف بودن و بهای هستن تکاملی را می‌پردازند باز هم در همان طرف هر روز واحد های رزمنده مقاومت مسلحانه واحد میلیشیای خلق واحد نظامی مجاهد خلق در گوشه و کنار کشور و به‌خصوص در تهران گلوگاه رژیم می‌تازند می‌توفند می‌خروشند و عملیاتی می‌کنند که برق از چشم ارتجاع می‌پرد. از پرسنل سرفراز نظامی مجاهد خلق که عملیات تحسین آمیز پادگان لویزان را انجام داد یا برادران ما در قصر فیروزه و آخرین اطلاعیه‌هایی که مادر اینجا خواندیم مربوط به مجاهدان شهید و قهرمان هادی رازی، محسن افسون، گلزاده غفوری، مصباح، عطا رودی، دنیا پور و الی آخر. از همه واحد ها و گروهانها و گردانهای مقاومت که طبعاً فرصتی برای نام بردن و تقدیر از تک‌تک آنها نیست. شاید آخرین اطلاعیه‌یی که دیروز من خواندم متعلق به واحد مجاهد شهید سعید صفابخش بود خب در یک طرف در همین روزها هم باز اینها دیدیم که به هنگام شهادت‌شان و چه در سنگرهای رزمی و عملیاتی اما کاش همه‌اش از همین چیز ها در صحنه ایران می بود کاش هر چه بود حماسه مقاومت و شهادت می بود کاش فقط دردی که در ایران وجود دارد اگر‌چه بسیار دردناک درد اسراء شکنجه شده‌ها و دردجگر سوز شهدایی هم‌چون ضابطی ما بود. اما در آن طرف قضیه ندامتهای تلویزیونی را هم همه شنیدید.



عجبا در یک طرف صلای مقاومت به عرش رسیده حرکت و عمل طوفانبه‌پاکرده، و در طرف دیگر بتهای مجازی پیاپی فرو میشکنند در عرض یک مدت خیلی کوتاه


خلاصه حوادثی از سر گذشتند که یک دنیا مفهوم و تبیین دارد به‌خصوص وقتی که دو طرف قضیه را باهم مقایسه بکنید. به‌خصوص وقتی که چه ازشهامت ها و جسارت ها و جانبازیها و فداکاریهای این طرف و چه از زبونیها ضعفها تسلیم طلبیها و دنائتهای آن طرف به‌سادگی رد نشویم و به‌خصوص وقتی که مسائل را از قلمرو فردی‌اش خارج بکنیم و جریان‌وار و نه به‌صورت تک نمودهای پراکنده بررسی بکنیم آن وقت خودمان را و نقش خودمان را بهتر درخواهیم یافت.


... ... ... ...

اما من گفتم که‌وقتی مجاهدین صحبت می‌کنند نه صحبت کردن و اعلامیه دادن به‌اصطلاح دیگر جناح ها و رهبران اپوزیسیون به عکس، از دل خلق از قلب انقلاب و مبارزه و بر روی دریای خون صحبت می‌کنند



اختناق است بله اما مجاهدین به همین اختناق می‌توفند و می‌تازند یعنی یعنی پرچمدار کاروان سالار و سپه سالار قافله خلق و انقلاب و مکتب اینها هستند.


بله اگر کسی می خواست امروز در برابر خمینی مقاومت بکند از خیلی قبلها مثل مجاهدین باید خودش را آماده می‌کرد تزکیه و تصفیه می‌کرد و یا لااقل از فردای سی خرداد بایستی به جبران مافات و خطاهای گذشته فریاد می‌کشید بر این دخترها و پسرهای خردسال ما خون می گریید و جانش راهم تقدیم می‌کرد نمی‌ترسید


بگذارید این‌طور مقایسه کنم در تاریخ تکامل طبیعی همه خواندید دورانی را که پر از زمین‌لرزه فعالیت آتشفشانها پیشرفت و پس‌رفت دریاها و خشکیها و جنگلها و یخچالها زمانی که همه چیز مبین تولد جدیدی بود و تکامل می خواست به فاز جدیدی ارتقاء پیدا بکند عجب غوغایی بود اما شاهرگ سرخ تکامل در طول تمام جریان می دمید و محصولات آداپته‌تر خودش را متکاملتر خودش را یک به یک ولو خموش و آرام تقدیم می‌کرد تکامل اجتماعی چیزی ساده‌تر و کم بهاتری از تکامل طبیعی نیست امروز ایران واقعاً شاهد چنین صحنه‌ای هست شن زارهایی پس می نشینند رستنی‌هایی می‌رویند آرام حتی در زیر آب توفانها بپا می‌شود اگر دقیق نگاه بکنید خیلی‌ها از صحنه محو می شوند و خیلی‌ها انتخاب می شوند



اِنَّ اللّهَ اصْطَفَی


در این توفانی که امروز برکشور ستم‌زده ما حاکمه همه چیز قانونمند پیش می‌رود نگاه کنید از یک‌طرف شهادت ها و رشادت ها و مقاومتهای مجاهدین از زن و مرد تا کوچک و بزرگ شان به‌طور جریان‌وار و سیستماتیک گفتم که با تک نمودها تک فرد ها کار نداریم جریان‌وار سیستماتیک و از آن طرف سیستماتیک بریدگیها را، ندامت ها را از صحنه خارج شدنها را عجب انتخاب طبیعی عجب انتخاب اصلحی و در هر قدم چقدر پر بار چقدر روشنگر


... ... ... ...

از یک‌طرف سمبلها و نمایندگان درجه اول جریاناتی


شقه شقه شدن نیروهای به‌اصطلاح چپ و چپ نمایی که قبل از هر چیز به تخطئه مجاهدین ذی علاقه بودند و یا گروه‌هایی که لااقل این فهم را در این حد داشتند که چنان که شنیدید انحلال خودشان را اعلام کنند.



به عبارت دیگر بگویند که مرد این میدان نیستند و برای این میدان آماده نشده بودند خب اگر‌چه این اصلاً چیز استقبال کردنی نیست ولی در قیاس با فرصت‌طلبیها و اون نحوه پاچه گرفتن


یا این تمایلات توده‌یی باز پذیرفتی‌تر بله اینها همه در یک‌طرف و در طرف دیگر مقایسه کنید خطوط سازمان را و خون هایش را و رشادت هایش را و مقاومت هایش را آیا آدم به یاد همان داستان پرشور و شر تکامل طبیعی نمی‌افتد آیا اینها مسائلی نیستند که انقلاب ما در این مدت حل کرده؟ و اساسا حل آنها راهم مرهون مجاهدین باید بود مسائلی که در تاریخ اروپا که ورق بزنیم بعضی وقت ها دو قرن سه قرن مثلا در دوران رنسانس طول کشید حل مسأله کشیش بازی و کلیسای آن‌چنان روشن‌تر بگویم در بحبوحه این آزمایش سرسخت، خونین و خروشان حقایق بسیاری به اثبات رسید از جمله به اثبات رسید که خطوط مجاهدین در مجموعه خودش از همان فردای انقلاب تا کجا درست بوده؟ والا امروز هم شما در بهترین صورتش ناگزیر بودید انحلال خودتان را اعلام بکنید و یا هم از منتها الیه چپ اپورتونیستی


می پریدید به شاخه راست و در لجنزار ارتجاع فرو بروید گرچه تلاش خواهند کرد بسیار که این را توجیه بکنند... . تک نمود قلمدادش بکنند رابطه‌اش را باخطوط سیاسی و چتر ایدئولوژیکی فرصت‌طلبانه‌شان ببرند اما اما اگر معیار شناخت ها جریان عمل باشند جریان عمل به قدر کافی روشنگر و قدرتمند و برا هست که برای آنهایی که می‌خواهند بفهمند می‌فهمانند که چی به چیه. اگر هم ما شروع نمی‌کردیم اگر وارد میدان نمی شدیم بعد از تمام آمادگیهای به‌طور نسبی که تدارک دیده بودیم یقین کنید که ارتجاع خمینی از سرمان دست برنمی‌داشت و ما راهم در یکی از همین چاه‌ها یا چاله‌ها فرو می برد و دفن می‌کرد



وَلَوْ اَرَادُواْ الْخُرُوجَ لاَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً


اگر اینها اراده خروج اراده قیام اراده بیرون آمدن از خانه‌هایشان را داشتند تدارکش را می دیدند اما اینکار را نکردند یا درسکوت و سازش و مماشات به‌سر بردند و یا به جای رژیم و یا بیشتر از رژیم به سروکله مجاهدین پریدند


وَلَکن کرِهَ اللّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُواْ مَعَ الْقَاعِدِینَ


و خدا هم خوش نداشت و مجاز نشمرد جنبش و جنبیدن آنها را پس بازشان نشاند و گفته شد که بنشینید با بازنشستگان به‌جای مجاهدین با قاعدین بنشینید یعنی چی؟ یعنی این‌که به‌طور قانونمند مجموعه حرکت آنها سرانجامی جز این نداشت و نمی‌بایست داشته باشد کما این‌که مجموعه حرکت مجاهدین هم در همآهنگی کامل با خودش با خاستگاهش و با نیت و اراده و ایدئولوژی که بر آن حاکم بود قرار دارد. می‌بینید چه درسهایی است، فتنه خمینی بسیار عظیم بود البته این فتنه پایان نیافته اما کسانی که مرد شنا کردن در این دریای مواج فتنه‌ها بودند یکی به یکی گذرگاهها و منزلگاههای مختلف را سفر کردند با موفقیت از آن گذشتند


برادرانی که در آن سالها در زندانها بودند می‌دانند که ما چه کشیدیم و در اکثر مواقع هم دم نزدیم


و اینجا در خارج کشور بدون تحقیق اعلامیه‌ای داده بودند


قبل از این‌که کاملاً تحقیق بکنند که این حسین روحانی چه شد و چکار کرد



تیتر اعلامیه این بود که آنان توفان بودند و به سهمگین‌ترین بندهای بیداد سر فرود نیاوردند. و بعد هم مرگ آنان است که می‌سازد، نه. شهادت مجاهدین است که می سازد


ما که به مفهوم خمینی و هرکس که کشته یا اعدام بشود که شهید نمی‌گوئیم سرفصل شهادت آگاهی و پذیرش آگاهانه و آزادانه راه و عواقب و الزامات آن است


خونخواری و فضاحت خمینی رژیم خمینی در یک‌طرف اما فی‌الواقع این جماعت


که مقاومتی نکردند زمانی ارد جنگ و مقاومت را به مجاهدین می‌دادند اما امروز یک نقطه پایان بود پایان یک فتنه پایان یک آزمایش اما روشن است که بهای این آزمایش را باز هم مجاهدین اساساً پرداختند.


آهای آنهایی که یاد شهدا و اسرایمان قرار و آرام را از کف شما درمی رباید... . آهای آنهایی که وقتی به یاد شکنجه شده‌ها می‌افتید خواب از چشم تان می‌پرد در این آیات در این نمونه‌ها در این امثال خوب دقت بکنید ما فقط یک درد داریم درد شریف ماندن درد انقلابی ماندن درد اصیل ماندن درد انجام وظیفه وتکالیف انقلابی و مکتبی و عقیدتی‌مان در کنار ما در داخل صحنه شما انواع و اقسام دیگر نیروها و خط مشیها و استراتژیها و تاکتیکها را هم به عینه ملاحظه می‌کنید و فرجامش را هم ملاحظه می‌کنید آیا سازمان شما انتخاب درستی کرده؟



بله خدا کند که همیشه دردها درد عزیز ماندن و شریف ماندن باشد و نه درد ذلت و خواری و تسلیم


سه سال گذشت چقدر زود البته خونین اما اما چه ماهیتهایی افشا شد و خلق چگونه رشیدترین و صمیمی‌ترین فرزندان خود را شناخت چطور سره از ناسره جدا شد چطور طیب از خبیث باز شناخته شد


انظُرْ کیفَ نُصَرِّفُ الایاتِ لَعَلَّهُمْ یفْقَهُونَ


بنگر که چطور در گیر و دار و در کشاکش ایام این آیتها و نشانیها را می گردانیم شاید که بفهمند البته باز هم این تنها مجاهدین هستند که می فهمند کسانی که خودشان بهایش را پرداختند کسانی که آگاهند چه ارتباط اجتناب‌ناپذیری میان ایدئولوژی خطوط سیاسی و عملکرد تشکیلاتی وجود دارد


... ... ... ...

از فردای سی خرداد باز هم فرصت داشتند که در همآهنگی و تنظیم حرکات خودشان با مجاهدین به مسیر درستی بیایند خطاهایشان را تصحیح بکنند.


انسجام درونی‌شان را افزایش بدهند و انسجام کلیت وجودی تشکیلاتی خودشان را با جامعه هم توسعه و تحکیم ببخشند اما نکردند چرا نکردند دلایلش روشن است و در صدر این دلایل هم هژمونی طلبی و دافعه مجاهدین یعنی گریز از این‌که حق را به میزانی که در مجاهدین هست بپذیرند قرار داده عجب دنیای با حساب و کتابی اصل اول فلسفه واقعگرای توحیدی این است که جهان خارجی وجود دارد و قانونمند هم وجود دارد


و عجب هستی حساب و کتاب داری هست می‌توان مدتها شعار داد به این و آن پرید اما اگر در خط درستی حرکت نکنیم این نتایج اجتناب‌ناپذیرند کسی که از همان فردای انقلاب بلکه سالها قبل از انقلاب از خط و جاده صحیح خارج شده بود می بایست هر چه زودتر دور می‌زد مسیرش را از مسیری که منحرف شده بود تصحیح می‌کرد اما اینها این کار را نکردند و برانحراف افزودند باز هم ما از آنها دعوت کردیم


اگر می آمدند خط شان تصحیح می شد در ارتباط با همین صحت خطوط جریان‌وار سمت حرکت دیگری پیدا می‌کردند روحیه‌هاشان هم تفاوت می‌کرد تسلیم نمی‌شدند


الان ببینید چقدر انرژیها را هدر می‌کنند مفت و مجانی به جای این‌که بر علیه ارتجاع یا برعلیه امپریالیزم باشد این طرف یا آن طرف بیشتر صرف نق و نوق و ایرادگیری از این و آن و اساساً هم از مجاهدین .



انظُرْ کیفَ نُصَرِّفُ الایاتِ ثُمَّ هُمْ یصْدِفُونَ


ببین چطور این همه آیات را در مقابلشان می‌آوریم و می بریم باز هم اینها اعراض می‌کنند و روی برمی‌گردانند اما تکامل که تعطیل‌بردار نیست انقلاب هم‌چون آتشفشان زنده فعال و خروشان هست و جود دارد و به پیش می‌رود و فرزندان واقعی خودش را هم انتخاب کرده و معرفی کرده جامعه را نگاه کنید چقدر جوشان هم‌چون دیگی که به‌قول حضرت علی زیرش بالا و بالایش دارد زیر می‌شود به هم می‌خورد ماهیت همه چیز افشا می‌شود لجن ها از لجنهای خمینی حزب‌الشیطانی رو می آیند و نفی می شوند شناخته می شوند و همین‌طور همانهایی که کسوت به‌اصطلاح چپ به تن کرده‌اند یکی اسلام را به عاریت گرفته و دیگری به عاریه و به جعل از کسوت انقلابی جهانی استفاده می‌کند این‌که شما می‌بینید تنها یک سازمان از فردای انقلاب توانست توده‌یی بشود منشعب و شقه شقه نشود در حالیکه بقیه کار روزمره‌شان تقسیم و انشعاب هست.



این‌که فقط یک سازمان یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران روزبه‌روز انسجام داخلی خودش بیشتر شد و مناسبات خودش را با توده‌های مردم استوارتر کرد.


اینها شوخی نیست این یک آیت بزرگی است و درست به همین دلیل واز همین جا هم می‌شود صحت وخطوط را به آن پی برد بله منظورم این نیست که ما به هیچ‌وجه اشتباهی نکردیم و اشتباه ناپذیرهستیم نه دارم خطوط را در کلیتشان می سنجم شما تا این لحظه در بزرگترین آزمایش تاریخ ایران که همه را به ترتیبی پس زده و یا تجدید و رفوزه کرده تا این لحظه پیروز شدید و خدا کند که باز هم بشوید چقدر زمان لازم بود برای حل چنین مسائلی برای روشن شدن ماهیت این همه مدعیان کاذب بله اگر در این خطوط نمی‌رفتیم ماهم شقه می شدیم ماهم پاشیده می شدیم ماهم از مردم دور می شدیم ماهم روحیه مقاومت نمی‌داشتیم و ماهم منسجم و متحد نبودیم اما امروز شما پیام اسلام را که خمینی می‌رفت لااقل برای یک دوره تاریخی به گورش بسپارد دوباره زنده کردید به به چقدر والا طعن و لعن علیه اسلام وجود می داشت فتنه‌ها را به جان خریدید بهایش را با خون و شکنجه پرداختید و لااقل تا امروز سر بلند هستید و خدا کند که تا آخر باشید



قیمت خون ها و شکنجه‌ها را... . دادید بله در وصف حضرت ابراهیم قرآن می‌گوید


شَاکرًا لِّاَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ اِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ


به همه نعمتهای خدا سپاسگذار بود خدا انتخابش کرد برگزید و به راه راست هدایتش کرد معنی راه راست و بازتابها و الزاماتش را می‌بینید پس شکر بکنیم شکر بکنیم به همه خون‌هایی هم که دادیم اینها کار کوچکی نیست


اِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنفُسَهُمْ وَاَمْوَالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیقْتُلُونَ وَیقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیهِ حَقا فِی التَّوْرَاةِ وَالاِنجِیلِ وَالْقُرْانِ وَمَنْ اَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیعِکمُ الَّذِی بَایعْتُم بِهِ وَذَلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ


می‌بینید وعده و قانونمندی حقه خداست در تورات در انجیل در قرآن و فی‌الواقع کیست که از خدا به عهدش وفادارتر باشد و شادی بکنید به این‌گونه بده و بستان انقلابی و عقیدتی که با خدا کردید و این همانا که فوز عظیمی است واقعاً رستگاری عظیمی است وکاش همه ما مفهوم این رستگاری را دریابیم پیروز باشید.


در میان طوفان هم‌پیمان با قایقرانها


گذشته از جان باید بگذشت از طوفانها


به نیمه شبها دارم با یارم پیمانها


که بر فروزم آتشها در کوهستانها آه - که بر فروزم آتشها در کوهستانها



مطالب مرتبط


۱۲و ۱۹اردیبهشت سالگرد حماسه درخشان بیش از ۶۰تن از فرماندهان و کادرهای مجاهدین خلق ایران

رگبارهای اردیبهشت و شکوفه‌های شورش

 
لطفا به اشتراک بگذارید: