مجاهد شهید مسعود محمودی توانا گلسرخ دیگری از نسل میلیشیا ـ سرخ واژه

مجاهد شهید مسعود محمودی توانا گلسرخ دیگری از نسل میلیشیا ـ سرخ واژه ۱۵اردیبهشت۱۴۰۰


مسعود محمودی توانا یکی از ۱۲۰ هزار

یوسف عالیخانی


در دی ماه سال ۱۳۶۰ مسعود توانا را بهمراه شش نفر دیگر از سلول ما صدا کردند و برای اعدام بردند.
آن شب حدود سیصد نفر را اعدام کردند که بدلیل نزدیکی سلول ما به محل اعدام ما صدای تک تیرها را می شنیدیم.

بهمن بخشی


دو و نیم سال افشاگری، دو و نیم سال تلاش در خیابانها برای بیان حقایق، همان حقایقی که خمینی نمی خواست کسی آنها را بشنود. دو و نیم سال چوب و چماق و تیر خوردن. بعد از آن هم دستگیری و شهادت.
بله این خلاصه داستان یک زندگی ست.

یکی از کسانی که در انقلاب بهمن در تسخیر کلانتریها و پادگانهای شاه شرکت داشت مسعود بود و دوستش داود صراف که همیشه با هم بودند. داود دانش آموز دبیرستان خوارزمی تهران بود و در یکی از درگیریها با مأموران نظامی تیر خورد و شهید شد اما مسعود ادامه داد.

بهمن بخشی


من و مسعود با در یک محله در تهران بودیم در منطقه سرسبیل خیابان هاشمی زندگی می کردیم همه ما مثل مسعود بودیم. فکر می کردیم خمینی به حق مردم احترام می گذارد و حقوق شان را برسمیت می شناسد.
حکومت را به مردم می دهد و خودش به حوزه علمیه می رود. خلاصه کشور را یک جمهوری دمکراتیک اداره می کند. اما خیلی زود نقشه های اهریمنی خمینی برملا شد.
خوشبختانه کشور ما نیروهای پیشتازی داشت که دست خمینی را روکنند. نیروهای پیشتازی که تصمیم بگیرند با آگاه کردن مردم و با ترویج آگاهی ها جلوی خمینی بایستند.....

مطالب مرتبط


خانواده ذبیحی، خانواده ای که جانشان را در مسیر آرمان آزادیخواهی مردم ایران فدا کردند ـ سرخ واژه

فیروز رحیمیان مجاهدی با ویژگیهای انقلابی، فروتن و متواضع ـ سرخ واژه

فراخوان ۱۱۱۲تن از اعضای خانواده شهیدان مجاهد خلق برای جلوگیری از تخریب مزار شهیدان
لطفا به اشتراک بگذارید: