تظاهرات ایرانیان آزاده در سوئد ـ گرامیداشت شهیدان و مجاهدان سربدار
گرامیداشت شهیدان و مجاهدان سربدار ـ تظاهرات ایرانیان آزاده در سوئد ـ ۱۳مهر۱۴۰۰
سارا شاه محمدی
هموطنان شریف
اعضای جنبش بزرگ مقاومت و دادخواهی
ایران و ایرانی در طول سالیان حاکمیت خفقان و استبداد آخوندی، هرگز و هرگز آرام و قرار نشناخته است. کارگران، کشاورزان، دانشجویان، فرهنگیان و همه اقشار ستمدیده مردم ایران روزی نیست که دست از اعتراض و تحصن برداشته باشند. همین دیروز بود که فرهنگیان و بازنشستگان در سراسر کشور خیابانهای شهرهای بزرگ را به تسخیر خود درآورده بودند. آنها شعار میدادند: معلم بیدار است، از تبعیض بیزار است، (صدای یک خانم از جمعیت معلم)، معلم زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد،
کارگران نیشکر هفته گذشته در خیابانهای شوش مردم را به دفاع از حق مشروع خویش فرا میخواندند. کشاورزان در اصفهان دنبال حقابه خویش، فریادشان به آسمان بود. جای جای ایران پهناور صحنه خشم و خروش و اعتراض مردم علیه قاتلان، قاتلان حرث و نسل مردم ایران است. زندانیان مقاوم در سیاهچالهای رژیم خمینی دست از مبارزه نکشیدند.
بی دلیل نیست که دژخیمان رئیسی، خامنهای برای ایجاد جو رعت و وحشت در جامعه، زندانیان را تا سرحد مرگ شکنجه میکنند. آنها را بشهادت میرسانند و قتلهای سیاه دیگری بر کتاب قطور و ننگین جنایاتشان میافزایند.
مثل روزهای قبل ما دادخواهان خون شهیدان در اینجا جمع شدهایم تا بگوییم: نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم. ما تا آخر دادخواه خون شهیدان باقی خواهیم ماند. تا آخر برای احقاق حقوق مشروع و حقه مردم ستمدیده ایران ایستادهایم
: عاطفه... ... –یادی از مجاهد قهرمان مجید شفایی
مجید شفایی سال۱۳۴۴ در اصفهان متولد شد. میلیشیای قهرمان مجید شفایی در هنگام شهادت، دانشآموز سال سوم رشته ریاضی بود. مجید از چند سال پیش کار و فعالیت سیاسی را در مدرسه آغاز کرد و در شمار نخستین دانش آموزانی بود که به صفوف واحدهای سیاسی و تبلیغی میلیشیا پیوست. روحیه بالا و پرنشاطش او را از محبوبیت خاصی بین همکلاسیها و همرزمانش برخوردار کرده بود. طی سالهای پایانی دهه۵۰ و سال۶۰، در زمانی که خانه آنها محل استقرار مسئولان سازمان بود، مجید علاوه بر اینکه در تیمهای فروش نشریه شرکت فعال داشت با شایستگی و دقت و احساس مسئولیتی بیش از انتظار در نقل و انتقال مدارک و پیامهای سازمانی بسیار فعال و کارآمد عمل کرد.
یکی از همرزمانش که پس از سی خرداد با او مدتی در ارتباط بود نوشته است: مجید بعد از سی خرداد در کارها سر از پا نمیشناخت.
در حالیکه حتی خانه مشخصی برای مخفی شدن نداشت، هیچ مشکلی مانع فعالیتهای او نبود. چند نفر از همکلاسیهایش که میدانستند مجید مخفی شده و سپاه بهدنبال دستگیری اوست، چندبار هشدار دادند که مجید کارهای خطرناک میکند. دیدهایم که از فرط خستگی روی پارک، روی نیمکت پارک خوابش برده است. هشدار بچههای مدرسه واقعی بود و یکبار خودم دیدم که کفشهایش را زیر سرش گذاشته و مثل یک کارگر ساده روی صندلی پارک بخواب رفته است.
به او توصیه کردم که برای چند ساعت استراحت، بهتر است از خانه های آشنایان استفاده کند. مجید یادآوری کرد که پاسدارها مثل سگ هار به جان خانوادهها و هواداران شناخته شده افتادهاند و هرشب دهها خانه را در سطح شهر بازرسی میکنند. مجید بمن فهماند کارهایش چندان هم که دیده میشود بی حساب نیست و
گفت: ”میلیشیا همه کارهایش جمعی است. امنیت را با هم با کارجمعی و تیمی حل میکنیم. به نوبت استراحت میکنیم و هوای هم را داریم ”.
مجید شفایی در اواخر تابستان سال۶۰ در جریان اجرای یک قرار دستگیر شد و پاسداران بلافاصله او را به زیر شدیدترین شکنجهها بردند. اما مجید استوار و مقاوم بر سر پیمانش ایستاد و در کنار پدر و مادر قهرمانش به جوخه تیرباران سپرده شد. هنگامی که پاسداران جنایتکار خمینی، پیکر پاک مجید را برای دفن به گورستان تحویل دادند آثار شکنجههای مختلف در تمام بدنش پیدا بود و کتفش نیز بر اثر شکنجه شکسته بود. درود بر میلیشیای قهرمان مجید شفایی
جمعیت: درود درود درود
مطالب مرتبط
تظاهرات یاران شورشگر در کپنهاک، یوتوبوری، تورنتو و مالمو ـ فراخوان به محاکمه رئیسی جلاد۶۷