سروده سخن این است
سروده سخن این است ـ ۱۱آذر۱۴۰۰
صفیر گلوله و فریاد خشم و مشت گره کرده
خیابانهای ملتهب و چماق و رد خون
شب از شرارت رگبار پر میشد
و ثانیههای روز از سر سکوت دیوارهای بیخبری میگذشت
اما نسلی بود که به دست حادثه نسپرد سرنوشت خویش
هر قطره خونشان چون ذره ذرههای نور تکثیر شد
در سالهای بعد در کوچههای رزم وطن تصویر شد
از تیر و آبان و خرداد و دی
تا تهران و شیراز و اصفهان و خوزستان
از نیزارهای قتلعام شده ماهشهر
تا نخلستانهای بی سر خونین شهر ویران
از لب خشک کارون با گلوهایی که تشنه آب و آزادیند
تا مشتهای گره کرده بهبهان و ایذه و فریادهایی که چهل سال به خون جگر نشسته اما تسلیم نشدهاند
مطالب مرتبط
ترانههای منتخب ـ براندازم، زاینده رودم، توفان شرر، کی خستهس و سرود کانونهای شورشی ـ پیشاهنگ