میثاق با سردار خلق و اشرف شهیدان پس از حماسه ۱۹بهمن۱۳۶۰

هر مرگ به‌طور طبیعی دریچه ایست که به روی تباهی به روی خمینی و به روی ارتجاع بسته میشه. اما بعضی مرگها بسیار سنگینند ، سنگین‌تر از سلسله جبال البرز از جمله شهادت موسی.

... ... ... ... ... . .

ما مجاهد خلقیم، ضمناً می‌خوایم مجاهد خلق بسازیم  و رشد بدیم. مفهومش اینه نه فقط افشاگری و تظاهرات یا به‌قول خودتون اکسیون، و اینطور چیزها، یک چیزی در ورای اینها هم مد نظرمون هست، اون ساختن انسان، ساختن مجاهد خلقه.

... ... ... ... ... . .

ما به دوشها به شانه‌ها یعنی به ظرفیتها، به قلبها به ضمیرها به روانها و ذهنهایی نیاز داریم فراوان که بتوانند از هر جهت رنج یک انقلاب را تحمل کنند و بارش را بر دوش بکشند.

... ... ... ... ... . .

تکرار می‌کنم، در داخل خودمون توی پیام موسی شاید دیدید، ما به هیچ‌وجه با این چشم‌انداز که زود به قدرت برسیم شروع نکردیم، بنابراین مقدم بر هر چیز ، مبارزه ما صرفاً انجام وظیفه تاریخی انقلابی ایدئولوژیک و تشکیلاتی بود که فقط از مجاهدین بر میآمد.

... ... ... ... ... . .

تا اونجاییکه به وظیفه خود مجاهدین برمی گرده در داخل خود مجاهدین ، هدف قدرت نیست ، هدف سرفرازی تاریخی و عقیدتیست درست به همین دلیل می‌بایست جایگاه اخص تاریخی‌مون رو که در دهه‌ها و در قرنها نصیب کسی کمتر می‌شود درک کنیم و به همین دلیل بایستی انرژی بیشتری را از خودمون آزاد کنیم و خوان و کفور نباشیم ناسپاس.

... ... ... ... ... . .

گفتم دیگه خمینیه قدرت سیاسی قدرت مذهبی باهمِه، یه قدرت سیاسی صرف مثل شاه نیست، جنگش هم نه فقط یه جنگ سیاسی ، جنگ زمان شاه هم فقط سیاسی نبود ها.

اصلا اینجا می‌خوام بگم بارزتره برای ما ، جنگ با همه چیز است بر سر همه چیز ، بر سرخلق بر سر ایدئولوژی بر سر اسلام بر سر سازمان ، و درست به همین دلیل ، فداش هم فدای همه چیزِه ، فدایی که گم نمیشه‌ها ، فدایی که سرضرب اونو در محاق فرو می بره ، در ذهن روح و قلب مردم ، و شما رو بیرون میاره و مطرح می‌کنه، و این البته خیلی خیلی افتخار میخواد، دقیق‌تر و روشن تر و صریح‌تر بگم مجاهد خلق بودن در این دوران افتخاریست که در خیلی از مقاطع تاریخی کمتر نصیب جریان، نیرو، سازمان ، و یا فردی شده و خدا کنه که بتونیم به حرمت و عزت و شرف خون شهدامون و خواستهای برحق و عادلانه خلقمون تا آخرش رو هم بریم.

... ... ... ... ... . .

من مجاهد می‌خوام تو و امامت رو و همه روش‌ها و بنیاد ها و نهادها و تفکر، تفکر ارتجاعی ضدخلقی و مملو از سفلهگیتون رو از بنیاد و از ریشه بر بکنم به هرقیمتی ، بجنگ تا بجنگیم.

... ... ... ... ... . .

انقلابی هستیم که نمی‌خواهیم به فروش بریم ، به همین دلیل خیلی جاها مطلوب نیستیم بلکه محکم و استوار ایستاده‌ایم روی مواضعمون و خودمونیم و نه غیر از این ، دست‌نشانده نیستیم ، گردنمون بلنده ، یعنی سرفرازیم ، سرمون بالاست ، همه فشارهارو به خودمون خریدیم ، برای این‌که رو شرف ایدئولوژیکی سیاسی و ملی و عقیدتی‌مون بایستیم و ایستادیم.

... ... ... ... ... . .

حالا برای شما با خط سرخ و خونین بر سر همه انجمنهای دانشجویی هوادار بازار، همه شاخه‌ها و شعب مختلف فعالیت سازمان در داخل و خارج کشور بنویسید کسی که هدفش خودش است به اینجا نیاید.

... ... ... ... ... . .

فقط من از یک مسأله فردی یا شخصی صحبت نمی‌کنم ها نه اگر می‌بینید که سازمان تنها نیرویی است که تونست بِکشه.

در این شرایط فوق‌العاده سخت شرایط، شرایط که باز شد می‌دونین همه مجاهدن همه انقلابین همه نمی‌دونم چی چین چی چین ، اینا ، ممکن خیلی جاها جواب ندیم ها ، ولی مشخصه هرکس چی بارشه دیگه الآن بعد از این سه سال ، از توپ و تشر و مارک و مخصوصاً الفاظ دهن پرکنی چپ نما هم جا نزنیم اصلاً کارمون الآن این نیست در این سطح ما در هیچ جای دیگه تاریخ ، اگر تونستیم به این نقطه برسیم به این خاطره که به‌طور فردی یا دسته‌جمعی، به اصول ثابت اخلاقی در ایدئولوژیمون معتقد بودیم ، والا می‌دونید که، چشم هم چشمی، رقابت نمی‌دونم منفعت طلبیهای فردی فرصت‌طلبی خودنمایی ، ریاکاری ، اینها ابعاد روانشناسانه بسیاری از شقه شدنها بسیاری از دعواها... نیست ، بسیاری از انشعابات این‌طور چیزهاست.

... ... ... ... ... . .

این سیمانی که بافت ها و سلول هاو اجزا مختلف ارگانیزم کلی مجاهدین رو درهم گرفته وقتی میگم کلی می‌دونین در هر مبارزه‌یی بلاشک ، همه جا خائن هست ، همیشه اشتباه هست همیشه لغزش هست این اصلاً داستان انسان استٴ اسطوره انسان است ، مقاومت بی‌نهایت همین الآن ضعف هم هست خیانت هم هست این واقعیته ،واقعیت تضاده

... ... ... ... ... . .

در ضمن حرکت سیاسی و تبلیغاتی و افشا گرانه و تشکیلاتی ، حتماً می‌بایستی به کار انتقادی به‌طور فردی و دسته‌جمعی هم بها داد والا این آجرهارو روی هم بند نخواهند شد. از اینها نمی‌شود پلی ساخت ، تا یک خلق از روش عبور کنه، و شعار ما این بود، نه؟

... ... ... ... ... . .

مجاهد خلق بودن ایجاب می‌کند که از بدنهای خویش پلی بسازیم تا خلقمون عبور کنه ، برای ساختن پل آجر می‌خواد ، وصل این آجرها به هم جز از این طریق محاله ، والا هر کسی خط خودش رو خواهد رفت، هر کسی خودش را خواهد نمود. هر کسی بخش ساده‌تر و توی چشم زننده‌تر کار رو انتخاب خواهد کرد.

... ... ... ... ... . .

در غیراینصورت شانه‌های ما دوش‌هایی نخواهد بود که یک خلق بتونه از روش عبور کنه و یک انقلاب. سست خواهد بود، سستی را از فرد خودمان منتقل خواهیم کرد به اطرافمون یعنی به سازمانمون یعنی قابل تکیه کردن نیست.

... ... ... ... ... . .

هر آنکس که تحمل اینرا ندارد بهتر است از ابتدا قدم در جاده نگذارد، و هر آنکس که دارد به‌رغم هر ضعفی و هر عیبی خوشا به‌حالش این نشان می‌دهد که ارزشهایی رو که از این خونها بیرون میآید جذب می‌کند یا توان جذبش را اقلا دارد.

... ... ... ... ... . .

خودسازی فقط توی مبارزه و تو مناسبات جمعی امکان پذیره، که آدم با خودش آشنا بشه ، ابتدا آدم نسبت به خودش غافل است، نمی‌دونم شاید در زندگی روزمره همه برخورد کردند، آدم یه کسایی رو میبینه که در مورد خودمون تک‌تک خودمون هم صادق است ، که از خودشون راضین، متشکرن ، یه کسانی می‌بینه که از خودشون غافلاً فکر می‌کنند خوبیها رو دارن بدیها رو ندارن

... ... ... ... ... . .

ما به قشری از کادرها، اعضاء، نیروها، سمپاتیزانها و خلاصه کسانی احتیاج داریم که اینها برای این‌که راهگشای خلق باشند از تربیتی ضمنا از خلقیاتی برخوردار باشند که بتوانند بار مبارزه درازمدت طولانی را تحمل کنند

 

لطفا به اشتراک بگذارید: