سوم شعبان ـ خجسته میلاد سرور شهیدان پیامبر جاودان آزادی حسین بن علی

عشق پرشور نسبت به‌ سالار شهیدان و مولا و مقتدای عقیدتی مجاهدان، امام‌حسین(ع)، سرچشمه سرشاری است که مجاهدین خلق ایران تا بوده و هست، از این مایه و میراث عقیدتی و انقلابی جوشیده و شاخ‌وبرگ گسترانیده‌اند. واقعیتی پر‌افتخار که از پیدایش جریان انقلابی مجاهدین خلق، آشکارا به‌عنوان یک سابقه و الگوی عقیدتی و تاریخی بر‌آن پای ‌فشرده و بخصوص، جلوه این عشق شور‌انگیز در مشی و کلام و آثار بنیانگذار شهید، حنیف‌کبیر و رویکردها و تمسکها و راز و نیازهای مسعود همواره دارای تلألؤ خیره‌کننده‌یی بوده و هست.
بی‌گمان، آنچه که شوریدگی مجاهدان را ـ که با برخورداری از دانش و تجارب انقلابی بشریت در قرن ‌بیستم، وارد تاریخ مبارزات انقلابی شده‌اند ـ موجب می‌شود، تابلوی شورانگیز فدای مطلقه‌یی است که امام‌حسین با ۷۲تن از ماندگاران خود ترسیم کرد و به‌تاریخ بشر اهدا نمود. مجاهدین همچنان که رهبرشان بارها یادآور شده، از این الگو آموخته‌اند و به‌آن تأسی کرده‌اند. بخصوص که این سنت را امام‌حسین در رویا‌رویی با حاکمیت ارتجاعی بنی‌امیه، در‌پیش گرفت، دربرابر حاکمیتی که درست مانند شجره خبیثه خمینی و آل‌خمینی در روزگار ما، با دستاویز‌کردن اسلام و ماسک خلافت و مارک ”اسلامی“، بر ‌گرده مردم و مسلمانان سوار شده بودند.

 از ولادت تا شهادت

حسین بن‌علی(ع)، در سوم ماه شعبان سال چهارم هجری در مدینه متولد شد و با ولادت برادر بزرگترش، حسن بن‌علی امام مجتبی(ع)، تنها ۱۱ماه فاصله داشت. حسین(ع) دومین فرزند امیر‌المؤمنین علی ‌بن‌ابی‌طالب و فاطمه‌زهرا سیدة‌النساء(ع) بود. و مشهورترین لقبش «سبط» و «سید‌الشهداء» است.
در منزلت هر‌ دو‌ برادر، بسی قابل‌توجه است که مطابق تصریح پیامبر(ص)، آنان «فرزندان رسول‌الله» شناخته می‌شده و خطاب همه مؤمنان با آنان، «یا‌بن رسول‌الله» بود و حتی پدرشان علی(ع) هم همین عنوان را به‌کار می‌برد. این معرفی، که به‌معنی بها ‌ندادن به ‌ارزشهای کهنه و قبایلی بود که نسب ‌پدری و ارزشهای مبتنی بر‌پیوند خون و پدر و اجداد پدری را مایه شأن و فضیلت می‌شمردند، اما افزون بر‌این، تأکید و اصرار خاص پیامبر(ص) روی این‌رابطه، نشان می‌داد که پیامبر اکرم یگانگی هرچه بیشتر آنان را با خودشان بیان می‌فرمودند.

این‌چنین، امام‌حسین(ع) که بسیار محبوب پیامبر(ص) بود و با آن‌حضرت انس و الفت داشت، از خیلی قبل، واقف شده بود که شهادت شگفت‌انگیزی در پیش دارد و با خون خود و کسان و یارانش در عاشورا، بایستی تاریخ اسلام را وارد مرحله تازه‌یی از خیزشها و جنبشهای ستم‌ستیز بکند تا جاودانه و الهام‌بخش نسلهای ایمان و جهاد شود.
با این وقوف و آگاهی، بسیار روشن است که آن‌حضرت در انتخابهای شگفت مبارزاتی و تاریخ‌ساز خود دربرابر بنی‌امیه، به‌مأموریتی می‌اندیشید که دلوا‌پسی سلامت و اندیشه در‌بردن جان، در آن بی‌اعتبار بود و این‌چنین، سنتی برجای ماند تا نسلهای آتی که در پرتو طریق او مسیر آزادگی را در پیش می‌گیرند، به‌عمیق‌ترین الهام و آموزشهای فدای تمام‌عیار و عاشقانه، دسترسی پیدا کنند.
امام‌حسین(ع)، به‌هنگام وفات پیامبر(ص)، تنها شش‌سال داشت و در‌همین ایام کودکی با تلخی فقدان مادرش فاطمه ((ع) ) نیز مواجه شد. او به‌هنگام زمامداری علی(ع) جوانی 30ساله بود و به‌عنوان سرداری از سرداران علی(ع) به‌عراق و کوفه کوچ کرده بود. در این دوره بیش‌از 5سال در کوفه اقامت داشت که شامل دوران پر‌تلاطم خلافت علی(ع) و سپس شش‌ماه دشوار بعدی که برادرش امام‌حسن(ع) عهده‌دار خلافت بود می‌شد.
 

امام حسین از زبان پیامبر

کلمات و عبارات پیامبر(ص) در بیان منزلت حسن و حسین(ع) خواه یک‌جا و شامل هر دو ‌برادر و خواه جداگانه، متعدد و به‌جای خود مهم و شایان بحث جداگانه است و درگنجایش این بحث نیست ولی دراینجا به‌دو‌نمونه زیر بسنده می‌کنیم:
۱. مطابق منابع شیعه و سنی، پیامبر(ص) در شأن حسن و حسین فرمود:
 «هما امامان قاما او قَعَدا». آن دو، پیشوای مؤمنان هستند، خواه قیام و حکومت کرده و خواه خانه‌نشین باشند.
کلمه «امام» به‌ دو ‌مفهوم به‌کار می‌رود. یکی به‌مفهوم زمامدار اصلی کشور، یعنی همان رئیس‌کشوری که همه والیان و فرمانداران باید از او تبعیت کنند. روشن است که در کلام بالا برای حسن و حسین(ع)، منظور پیامبر(ص) از این کلمه، مفهوم زمامدار نبوده است چراکه فعل «قعدا»، (خواه نشسته باشند)، با معنی امام زمامدار تناسبی ندارد. معنی دیگر «امام»، همان مفهومی است که نزد ما ایرانیان و فارسی‌زبانها معروف و رایج است؛ یعنی همان «پیشوا» و مقتدای آرمانی و معنوی. قابل‌توجه است که آن‌حضرت این کلام و این جایگاه را به‌هنگامی درمورد حسن و حسین(ع) اعلام می‌فرماید که آنان هنوز بسیار کودک بوده و به‌طور‌ عملی، در معرض پیشوایی نبودند.
۲. اما فرموده معروف پیامبر(ص) که به‌طور خاص در شأن حسین(ع) اعلام داشت، چنین است: «خداوند دوستداران حسین را دوست می‌دارد».
اکنون سؤال این است که این نظر و دانش پیامبر(ص) درباره منزلت و جایگاه این فرزندان در آینده، امری که به‌یقین، مستند و متکی به‌ وحی خداوند بوده و نه به‌دانش شخصی پیامبر امی(ص)، چرا توسط آن‌حضرت ترویج می‌شده و چرا خداوند مأموریت این معرفی را به‌پیامبرش محول می‌فرموده است؟
برای دریافت پیام این کلمات و گواهیها، بایستی به‌بشارتهای دیگر وحی درمورد این برگزیدگان راه توحید و جهاد توجه کرد. در بالا خواندیم که از هنگام ولادت حسین(ع)، پیامبر(ص) از سرچشمه وحی از موضوع شهادت حسین(ع) با خبر می‌شود و موضوع را هم با خاندان خویش و هم با صحابه و یاران در میان می‌گذارد. بسیاری، مانند ام‌المؤمنین ام‌سلمه، همسر پیامبر(ص)، یا جابر بن‌عبدالله انصاری، از صحابه، از این بشارت شگفت خبردار شده و برای دیگران بازگو کرده‌اند. همه این گواهیها و بشارتها، نشانه‌هایی است مبین ‌این‌ حقیقت که خداوند مهریان و پیامبرش(ص)، درراهنمایی بنی‌نوع انسان و ابنای راه توحید و اسلام، به ‌متون قرآن و بیان اصول و ارزشهای راهنما در آیات این کتاب بسنده نکرده و تا آنجا که گوش شنوایی می‌توانست بشنود و به‌خود بگیرد، از همه هشدارها و بشارتهای میسر برای سمت‌دادن و هدایت فرزند نیازمند انسان، بهره ‌جستند.

 

مسئولیت نسل آگاه

 امام‌حسین(ع) مواضع و دیدگاههای خود را که در تجربه انقلابی عاشورای حسینی در سال 61هجری، به‌منصه ظهور رسید، پیشاپیش در سخنرانی معروفی خطاب به‌ «نسل آگاه» معاصر خویش ایراد فرمودند که در منابع تاریخی معتبر آمده است.
حضرت حسین(ع) در این خطابه، نخست با تعریف و روشن‌ساختن مرز «دعوت‌کردن» به ‌امور «پسندیده» و پرهیزدادن از امور «ناپسند» شروع می‌کند و می‌فرماید:
 «دعوت‌کردن به‌امور پسندیده و زینهار دادن از ناپسندیها عبارت است از: فراخواندن مردم به‌حقیقت اسلام، همراه با باز‌پس‌گرفتن و دادن حقوق ستم‌دیدگان، افشا و محکوم‌کردن ستمکاران، تقسیم عادلانه درآمدهای خزینه و غنایم، و دریافت شایسته زکات و مالیات و مصرف بر‌حق آنها».
آن‌گاه، امام‌حسین(ع) پس‌از مشخص‌کردن تعریف بالا و تأکید بر‌حقوق آنها که تحت‌ستم و استثمار قرار می‌گیرند، خطاب به‌نسل آگاه و دانایان معاصر خویش، چنین می‌فرماید:
 «اگر به‌درستی فهم کرده بودید، بزرگترین مصیبت و فاجعه‌یی که دامن‌گیر شماست، محروم‌شدن از خدمت و انجام‌وظیفه در موضع دانایان و فریاد‌رسی دیگران و راهنمایی آنان است. بزرگی این فاجعه در این است که این ارزشها و فرامین عادلانه عقیدتی، ودیعه‌یی است که به‌ ”نسل آگاه“ سپرده شده است، به‌نسلی که توانایی تشخیص امور «درست و نا‌درست» را دارد و «باید و نباید مورد‌نظر خداوند، امانتی است که دردستان این نسل قرار دارد و تنها راه جریان‌یافتن این ودیعه خداوندی، شما دانایان جامعه هستید، حال‌آن‌که در‌عمل، دستتان از چنین‌چیزی کوتاه است».
ملاحظه ‌می‌شود که از نظر امام‌حسین(ع)، هرگونه راه جاری‌شدن حق و عدالت باوجود چنان حاکمیت اموی یا چنین رژیم آخوندی، کاملاًً مسدود است مگرآن‌که امانت‌داران این آرمان و مرام، دست به‌کار شده و شرایط سلطه ارتجاع حاکم از طریق جهاد مجاهدان دگرگون شود.
اگر توجه کرده باشیم، هشدار اصلی که در این فراز از کلام حسین(ع) می‌درخشد، اعلام این دیدگاه مهم است که مسئول استمرار ستم ستم‌گران، همچون سلطه تیره اموی یا حاکمیت دودمان پلید خمینی، بی‌عملی کسانی است که «نسل آگاه» محسوب می‌شوند و با خود‌داری از قیام به‌موقع خویش در ایفای وظایف خود، مرتکب گناه و خیانت به‌امانت شده‌اند.
و امام‌حسین(ع) در ادامه کلام بالا، دیدگاه خود را چنین توضیح می‌دهد:
 «این‌که شما ”نسل آگاه“ از خدمت و انجام‌وظیفه در موضع دانایان و فریاد‌رسی دیگران و راهنمایی، محروم شده‌اید به‌این خاطر است که از پیرامون محور حق پراکنده شده و تفرق جستید و باوجود بینه و دلایل آشکار، در چگونگی و چرایی بر‌پا‌داشتن سنت دین و عدالت، اختلاف ورزیدید. که اگر به‌جای آسایش و راحتی در‌تحمل رنجهای این‌ راه و پرداخت بهای آن شکیبا بودید، امور عقیده و مرام خداوندی به‌شما ارجاع می‌شد و راه‌حلهای ‌آن‌ را ‌شما به‌نیازمندانش می‌رسانیدید لیکن با تمکین از ستمکاران، منزلت عقیدتی را رها کرده و امور عقیدتی و خداوندی را به‌دست این ظالمان سپردید».
این منطق حسین(ع) بود و او فاجعه حاکمیت بنی‌امیه دیروز و بنی‌خمینی امروز را در تمکین «عنصر آگاه» به‌ستمکاران و شانه‌خالی‌کردن از تحمل رنج و فداکاری مجاهدت دربرابر ظالمان دین‌فروش زمانه می‌داند و نسل ما می‌تواند بر‌صدق و درستی کلام حسین(ع) گواهی دهد چرا‌ که رهبری انقلاب مردمی ما توسط آخوندها دزدیده نشد، مگر به‌سبب سکوت و سازش کسانی‌که به‌دستاویزها و بهانه‌های رنگارنگ، از پرچم جهاد و مقاومت مجاهدان دربرابر خمینی و تبار جنایتکارش، کناره گرفتند.
حال‌آن‌که راه ادای این امانت، و تنها راهی که می‌توان و باید به‌پای این ودیعه و تعهد پیمود، همان است که حسین(ع) با قیام عاشورایی خویش سنت‌گذاشت و بهای کوتاهی و نکرده‌های «آگاهان بی‌عمل» را از خون و جان و جانان خویش پرداخت.
اصول این سنت نیز بسی ساده و بسی مشهور است. دشمن او، دشمنی بود که تنها دو‌انتخاب را در منتهی‌الیه و در دو سر طیف تحمیل می‌کرد:
یا «پذیرفتن تسلیم فوری و بدون قید»
ویا «انتخاب شمشیر و شهادت فوری و بی‌دریغ».
گمان می‌رود با گذشت ۴۳سال از حاکمیت ننگین دودمان خمینی، برای هر ایرانی آزاده‌یی به‌وضوح روشن شده باشد که دشمن ما هم بنابر‌ماهیت خود در گردونه ستم و استثمار، گریزی ندارد و راه گریزی برای مخالفان خود باقی نمی‌گذارد مگر «تسلیم بی‌قید‌و شرط» و یا «شکنجه و اعدام». پس صورت‌مسأله ما هم با همان الگوی تاریخی، بسیار مشابهت دارد.
اما راه‌حل حسینی(ع) همان کلام مشهور و تاریخی امام‌حسین «هیهات منّاالذلة » است که این پرچم همیشه دراهتزاز مجاهدین است حال در هر کجا که باشند و اکنون نیز بر فراز گنبد مسجد فاطمه‌زهرا درشهر اشرف دراهتزاز است.
  


حسین راهگشای مجاهدین

 «مجاهدین مفتخرند که پرچم سرخ حسینی را برافراشته نگه‌داشتند و اجازه ندادند که دین‌فروشان زمان یعنی خمینی و آخوندهای هم‌مسلک او چهره اسلام، چهره حضرت حسین، حضرت‌زینب، عاشورا، فدا و جانبازیها و دیگر پیامهای آنها را کاملاًً محو و نابود کنند. در این مسیر، ما به‌وسیله مسعود، حسین(ع) را دوباره شناختیم. چرا‌که او با الهام از مکتب حسین راه گشود و با تأسی به‌حضرت حسین، فدا و صداقت را در همه سرفصلها، سرلوحه مجاهدین قرار داد و البته خودش پیشاپیش همه تا بن استخوان مؤمن و وفادار به‌حسین و عاشورا و عمل‌کننده به‌پیام فدای حداکثر بود. به‌این‌ترتیب در عصر ما و در نسل ما کلمه عاشورا و «عاشوراگونه» با یک‌صدوبیست‌هزار جاودانه‌فروغ از یک واژه، تبدیل به‌عمل شد، عملی توأم با پرداخت قیمت که ما در همه سرفصلها و در همه پیشرفتهای مقاومت، خیرات آن‌را به‌چشم دیدیم و از آن بهره بردیم. کلمات حسین، زینب، علی‌اکبر، علی‌اصغر، عاشورا، کربلا، فدا، صداقت، جانبازی، پاکباختگی و همه ارزشهای مقدس عاشورای حسینی و کلمات و عباراتی مانند «هیهات منّا‌الذله» برای ما تبدیل به‌یک آرمان زنده و پویا شدند و در استراتژی و تاکتیک و در شیوه تصمیم‌گیری، راهنمای عمل قرار گرفتند…».

 
لطفا به اشتراک بگذارید: