ترانه پسر خندان
پسر خندان
رفتم تا در ماه گلها از هوای گرمابخش صبحگاهان بهره گیرم
آنجا زنی را دیدم و صدای گریهاش را شنیدم
من پسر خندانم را از دست دادم
سوگ از دست دادنش بسیار دردناک است
آه نفرین بر روزگار
داد از این غم که جگر گوشهام را به صلیب میکشند
یک فاشیست پسر خنده رویم را به گلوله بست
وقتی فکر میکنم که دیگر صدای خندهها و جست و خیزش را نخواهم شنید
من پسر خندانم را از دست دادم