عزیمت رهبری مقاومت از فرانسه به عراق در جوار خاک میهن- قسمت دوم -۱۷خرداد ۱۳۶۵

۱۷ خرداد ۱۳۶۵- عزیمت رهبری مقاومت از فرانسه به عراق در جوار خاک میهن - قسمت دوم

نسل ما پیام‌آور استقلال است در دنیای تقسیم شده‌یی که استقلال به‌معنای واقعی یک حماسه بزرگ است.

به هزار طریق با هزار اعمال فشار از روز اول تا روز آخر به طرق مختلف می‌خواستند نیروهای وابسته را به ما قالب کنند. اگر می‌پذیرفتیم حمله و هجوم خیلی کم می‌شد. باورکنید خیلی کم می‌شد اما هیهات هیهات.

حداقلِ روی خوش نشان‌دادن به رژیم خمینی فشار وارد کردن به مجاهدین بود.

تاریخچه این شورا تاریخچه مرزبندی بین جنبش و ضد جنبش است. تاریخچه انسجام نیروهای جبهه خلق است تاریخچه بی‌نظیر وحدت و ارتقا است.

دستاورد عظیم دیگر ما در سطح جهانی، به‌دنبال یک کار سیاسی بسیار فشرده، حماسهٔ بی‌سابقه‌ای بود که فی‌الواقع در هیچ جنبشی در ادوار معاصر نظیر نداشت و ندارد. تبلیغات، راهپیمایی‌ها، افشاگری علیه دشمن، جلب حمایت‌های جهانی، بی‌آبرو کردن خمینی و به ثبت دادنش در تاریخ معاصر جهان به‌عنوان منفورترین حکمران عالم و لابد شما در کوچه و خیابانهای شهرها و کشورهای مختلف، چه در دمای آفتاب و چه در سوز سرما، دسته‌دسته خواهران و برادران مجاهد ما را دیدید که به انجام وظایف انقلابی خودشان در سطح مردم جهان مشغول بودند. پس همین جا بگذارید تکرار کنم، بگذارید خاطرنشان کنم، آن چه سازمان مجاهدین تا به‌حال راجع به خودش گفته به هیچوجه مبالغه نیست، باور کنید که همه افراد و اعضا و مسئولان و هم‌دردان این سازمان بسیار کار کردند در این سال‌ها و کم خوابیدند، بسیار زحمت کشیدند و کم استراحت کردند. از فساد خودشان را به دور نگه‌داشتند و عاطل و باطلی را به کناری گذاشتند و تا آنجاییکه می‌توانستند دمی را از دست ندادند و هیچ فرصتی را. اگر‌چه در همه حال زیر ضرب دشمنان بیرونی و درونی خلق بودیم و هستیم وخواهیم بود. کار بسیار بزرگ و عظیم دیگر ما، دیپلماسی انقلابی و مردمی بود که در طول این سال‌ها به پیش بردیم. همان چیزی که از رژیم و دشمن ضدبشری گرفته، تا گروههایی درمانده مختلف و تا مرتجعین چپ نما، تا توانستند آنرا مستمسک حمله و هجوم به ما قرار دادند. کسی نبود که از نزد خمینی قهر نکرده باشد و به دیپلماسی انقلابی شورای ملی مقاومت و مجاهدین ایراد نگرفته باشد. ما البته خودمان را ملزم به این نمی‌دیدیم که در هر مورد وارد در جزئیات بشویم وتوضیح بدهیم. زیرا که ما این دیپلماسی را از پایین ساختیم و قبولاندیم. توی توده‌های مردم کشورهای مختلف ابتدا آغاز کردیم. بعد قدم به قدم، این بنا را بالا آوردیم. رسیدیم به مطبوعات و به وسایل ارتباط جمعی. رسیدیم به کمیسیونهای حقوق‌بشر، رسیدیم به ملل متحد، رسیدیم به سطح پارلمانها و دولتها و روئسای کشورها و من حالا افتخار می‌کنم که تونستیم حقوق حقه ملت ایران رو برای صلح و آزادی و استقلال در سراسر جهان به ثبت بدیم به‌نحوی که هیچکس نمی‌تونه آنرا نادیده بگیره. بیخودی نبود که خمینی منفورترین حکمران عالم معرفی شد. اگر غیر از این می‌بود، خیلی‌ها، خیلی مرزهای بیشتر را هم با خمینی پشت سر گذاشته بودند حالا و بسا ضربات به مقاومت عادلانه خلق خورده بود. گفتم و شما هم مطلعید که هرکه قهر کرده بود نه به دلایل انقلابی بلند شده بود آمده بود خارجه بریده و منفعل دست به کمر زد و به دیپلماسی انقلابی ما ایراد گرفت. نکند که آقایان قصد معجزه داشتند. آن هم در جهانی که گفتم نه در شرق و نه در غرب عالم هیچکس مارا کمک نکرد و انقلاب جدیدی را برای خلق ایران حق و روا نمی‌شمرد جزئیات بماند برای بعد.

در همین شرایط هر روز برای ما مسأله سازی کردند. ضدانقلاب غالب ومغلوب که جای خود داشتند دشمنان درونی خلق هم همین طور. مرتجعین رنگارنگ همین‌طور حتی متحدان سابق خودمان. یک روز دادگاه هسته مقاومت را ابزاری قرار دادند برای این‌که بگویند فلانی یعنی من خائن است. یک روز برای مجاهدین انشعاب علم کردند و یک روز هم برحق اقامت و فعالیت من در این جا انگشت گذاشتند یک روز گفتند مجاهدین شکنجه می‌کنند و یک روز گفتند زندان دارند. تابگویند که خمینی از اینها بهتر است پس خمینی را باید داشت. دست بر قضا روزی که من وارد پاریس شدم این حزب توده بود و اکثریت که تقاضای استرداد و اعدام من را می‌کردند وعده‌یی‌شون هم با انجمنهای به‌اصطلاح اسلامی خمینی به وزارت‌خارجه فرانسه رفتند برای تقاضای اخراج و استرداد من. این ابتدا بود در انتها هم که شاهدید که یک باند منحط ضدانقلابی خواستار اخراج من بود. شگفتا چپ نمایان را می‌بینید. آن هم در یک کشور دیگری که جزو بلوکهای مورد نظر آنها نیست. در همانجا هم حق اقامت و فعالیت را برما حرام داشتند. بگذریم تاریخ فراموش نخواهد کرد. گفتم ما علاوه بر مبارزه پربار و خونین نظامی در داخل کشور یک کار عظیم سیاسی را به پیش بردیم یک کار تاریخی شاخص اینکار شورای ملی مقاومت و تاریخچه‌اش به‌عنوان یک بدیل و آلترناتیو تثبیت شده. تاریخچه این شورا تاریخچه مرزبندی بین جنبش و ضد جنبش است. تاریخچه انسجام نیروهای جبهه خلق است تاریخچه بی‌نظیر وحدت و ارتقا است. باز هم تاریخ به یاد خواهد داشت. پس به هنـگام خداحافظی با شما فقط اجازه بدید به‌عنوان مسئول مقاومت مقاومتی با این ابعاد مقاومتی بی‌نظیر که به حق درخشان‌ترین مقاومت مردمی تاریخ معاصر مااست سوگند بخورم که در این مدت همه چیز را تحمل کردیم. ذره‌یی از منافع ملی و میهنی‌مان نگذشتیم. در مقابل انبوه توطئه‌ها ایستادگی کردیم اما هیچ ساخت و پاختی نکردیم. سوگند بخورم که آگاهانه و عالما و عامداً به وحدت صوری تن ندادیم از نوعی که خمینی می‌خواست از نوع همه با هم نه ما می‌گفتیم که همه باید وضعشان را روشن بکنند چی نمی‌خواهند و چی می‌خواهند. فایده‌اش چی بود اگر من هم اینجا می‌نشستم و به همه لبخند می‌زدم. برای تصاحب هر چه سریعتر قدرت. این از مجاهد خلق شایسته نبود. این از انقلاب نوین ایران شایسته نبود و در این مدت آنچه را که از سیاست جهانی فهمیدم آنچه را که از میدان سیاست داخلی هم فهمیدم بگذارید در یک‌کلام برایتان خلاصه بکنم. آنچه فهمیدم اینه که دشمنان آزادی و استقلال دشمنان آزادی و استقلال ایران از هر رنگ با هر برچسب و با هر اتیکت درصدر خواسته‌های شومشان؛ درصدر؛ می‌خواستند این شورا و این مجاهدین را نابود کنند؛ از سرراه بردارند و گردن بزنند. بله نسل ما پیام‌آور استقلاله در دنیای تقسیم شده‌ای که فی‌الواقع استقلال به‌معنای واقعی‌اش یک حماسه بزرگ است. تجربه ما تجربه استقلاله به هزار طریق با هزار اعمال فشار از روز اول تا روز آخر به طرق مختلف می‌خواستند نیروهای وابسته را به ما قالب بکنند. اگر می‌پذیرفتیم حمله و هجوم خیلی کم می‌شد. باورکنید خیلی کم می‌شد اما هیهات هیهات. و به هزار و یک زبان هم به ما رساندند که بیایید و شورا را وسیع کنید و گشادکنید و فلان و فلان را هم بپذیرید. ما گفتیم خیر باج به هیچ شغالی نمی‌دهیم و نخواهیم داد. پس اجازه بدهید از مرتجعین و چپ نمایانی که طی این سال‌ها دم گرفته بودند ساخت و پاخت ما را با امپریالیستها بپرسم. از آنهایی که خمینی‌وار حرف‌هایی که خمینی در دهانشان ریخته بود غرغره می‌کردند بپرسم دیدید که یکبار دیگر هم بور شدید. دیدید که بور شدید شگفتا کسانی به دیپلماسی انقلابی ما ایراد می‌گرفتند که خود بعضی وقتها به لنین تمسک می‌جویند. وقتی که قرار بود دولت شوروی با آلمانها صلح بکند وزیر خارجه وقت تروتسکی به لنین تلگراف کرد یا پیغام داد که به من می‌گویند به هنگام انعقاد معاهده صلح که بخش‌های وسیعی از خاک کشور را هم بر اساس آن به آلمان داده شد به من می‌گویند که لباس رسمی و فراگ بپوش و من از اینکار ابا دارم. لنین بهش تلگراف کرد که اگر لازم است دامن هم بپوش و برو. نکته‌یی را که من می‌خواهم اضافه کنم در اینجا این است که فکرش را بکنید اگر به همان شیوه پایین به بالا که گفتم ما همین حمایت‌های سیاسی را هم در سطح جهان برای مقاومت عادلانه خلقمون به دست نمی‌آوردیم توطئه‌ها خیلی خیلی بیشتر می‌شد و خیلی قبل از این قبل از وقت بر سرمان نازل می‌شدند و خیلی بیشتر اذیتمان می‌کردند به سود خمینی. مگر ما چه کردیم در سراسر جهان در هر کشور ی در برابر هر دولتی جز احقاق حق ملتمان مگر نباید اینکار را بکنیم و مگر باید سنگر را برای خمینی خالی بگذاریم. هرکه راست می‌گوید بگوید که ما دست از کدام منفعت ملی و میهنی شسته‌ایم. شگفت انگیزه که وقتی رهبران سایر جنبش‌ها حتی جنبش‌های آزادیبخش دست در دست خمینی می‌گذارند همین خمینی جلاد ودژخیم کسی نیست به آنها ایراد بگیرد

اما به احقاق حقوق مردم ایران که می‌رسد وقتی که ما می‌خواهیم دشمنمان را در تعادل سیاسی در سطح جهان و در سطح منطقه در سطح خاورمیانه بله در سطح کشورهای عربی خنثی و ایزوله بکنیم آنوقت زبانها باز خواهد شد بیخود نیست که خمینی این همه سرکار مانده اگر به‌اصطلاح دمکراتها و به به‌اصطلاح چپ‌ها آنهایی هستند که ما دیدیم البته خوشا به‌حال خمینی همین خمینی ضدامپریالیست که دریک‌کلام در سطح جهانی رسالتش را می‌شود در تقویت راست و ماورای راست از آمریکا گرفته تا اروپا خلاصه کرد.

به‌هرحال به هنگام تودیع با شما سوگند دیگری را هم باید یادکنم سوگند به این‌که درحد فهم و صداقت تا آنجایی‌که به مجاهدین و خود من مربوط می‌شد ما طی این مدت هیچ قدم تشکیلاتی و سیاسی جز در مسیر خلق و خالق جز در مسیر استقلال و آزادی و انقلاب نوین ایران برنداشتیم و باز هم برنخواهیم داشت. در همین رابطه بود که کوره ابتلائات وامتحانات مختلف را به جان خریدیم. گفتم که من لبخند مجانی نزدم لبخند ریاکارانه به هیچ فرد و گروهی نزدم سرهم‌بندی مسائل را نکردم. گفتم که تجربه مون تجربه استقلاله و شما شما هموطنان عزیز خارج از کشور آواره‌ها تبعیدی‌ها آی روشنفکران متخصص‌ها ورزشکارها ارتشی‌ها خلبانها دانشجوها اطبا بازرگانها خانه‌دارها در این مدت کمک کردید زحمت کشیدید پول دادید تشویق کردید. قلبتان با مقاومت تپید حمایت کردید در سخت‌ترین مقاطع. در صعب ترین لحظات. خدا شما را حفظ بکند. در مقابل اضداد انقلاب نوین ما هم کوتاهی نکردند. هر چه توانستند به پرو پای ما پیچیدند لگد زدند مارک زدند. از چه کسی گله می‌کنم خوب ما خودمان خواسته بودیم با مواضع انقلابی‌مان. هر کسی طاووس خواهد هر کسی طاووس آزادی و استقلال می‌خواهد رنجش را هم باید تقبل بکند این یعنی یک انقلاب اصیل یعنی سازش پذیر نیست. خودمان خواسته بودیم مگر نه بچه که نبودیم هر که به این راه می‌آید باید معنیش را بفهمد حتی چند بار در پیامهای مختلف من خواستم بیشتر بتازید باز هم بیشتر ببینیم چه می‌شود اگر قرار است ما از بین برویم بگذار همین جا گورمان باشد و اگر نه بگذار مرزها روشن شود. یادتان هست من در آستانه انقلاب درونی مجاهدین خودم سینه سپر کردم گفتم بفرمایید بتازید هر چه می‌خواهید. یا از بین خواهیم رفت یا مسأله رهبری انقلاب این بار حل خواهد شد نه به‌مثابه فرد نه مگر سرچشمه همه اشتباهات گذشته همه شکستهای گذشته از این فتنه سرچشمه نمی‌گرفت که خمینی شناخته نبود حالا بفرمایید ما را محک بزنید و بشناسید. یک دست‌آورد عظیم و تاریخی دیگر شکستن دگم جنگ‌طلبی خمینی بود و برافراشتن پرچم صلح عادلانه چیزی که ما همیشه بهش افتخار خواهیم کرد. افتخار بر شعار استراتژیک صلح و آزادی یادتان هست وقتی بیانیه صلح را با نایب نخست‌وزیر عراق امضا کردم چه سر و صداهایی به‌پا کردند. راستی ما چه کرده بودیم و هم‌چنین بعد از طرح صلح؟ راستی ما چه کرده بودیم. امروز وقتی مردم ایران از خرد و کلان در مقابل نعره جنگ جنگ به تنگ آمدند وقتی کارد به استخوان رسیده وقتی جانشان به لبشان رسیده وقتی جوانها را خانواده‌ها قایم می‌کنند که خمینی اونها را به‌زور نبرد. وقتی دسته‌دسته از توی خیابان‌ها دستگیر می‌کنه و مانند گوشت دم توپ به جبهه‌ها می‌فرسته. صحت موضعگیری ما باز هم بیشتر و بیشتر اثبات می‌شود. پس تصریح می‌کنم. عبور من از خاک عراق یک پیام تاریخی هم درخود نهفته دارد. پیام صلح عادلانه و پایدار پایان خون‌ریزی. بس نیست بس نیست این همه تلفات جانی و مالی و خسارت در هر دو کشور مگر خمینی به فکر صلحه. مگر خمینی به فکر مردم است نه اون بلای جان مردم است این وظیفه ما بود و هست که بر اساس طرح صلح شورای ملی مقاومت طومار جنگ رو در هم بپیچیم و صلح پایدار را با همسایه مستقر بکنیم صلح عادلانه را. پس این عبور یک مفهوم تاریخی هم در مناسبات و روابط فیمابین ملتین ما دارد و البته باید بایستی برایش بها پرداخت و ما حاضریم من هم به نوبه خودم شخصاً حاضرم. بگذار ببینیم اضداد انقلاب نوین ایران این‌ بار چه خواهند کرد به آنها توصیه می‌کنم کوتاهی مبادا بکنند. . هر چه امروز تکلیفشان را زودتر با ما روشن بکنند فردا ما و خلق ما راحت‌تریم. گفتم که اشیا به ضدشون شناخته می‌شوند پس دم زدن از صلح کافی نیست. باید سرچشمه جنگ را کور کرد یعنی خمینی رو با یک اقدام عملی این سفر در یک بعد خودش پاسخی است به همین نیاز به همین نیاز عینی و تاریخی و اجتماعی و سیاسی. به‌قول مجاهدین این یک عبور عاشورا گونه دیگری است یک سفر عاشورایی دیگر است و ما عزممان جزم است که باز هم مقاومت انقلابی را وارد کوره گدازان دیگری بکنیم. بگذار دشمنان بیرونی و درونی خلق هر چه می‌خواهند این بار هم خوش‌رقصی کنند و خودشان را بیش از بیش افشا کنند. هم‌چنان که گفتم در رابطه با استقلال بی‌جهت نیست که راست‌ترین محافل نژادپرست همان حرفهایی را علیه مقاومت انقلابی خلق در زنجیر ما می‌زنند که رژیم خمینی و مرتجعین چپ‌نما برعلیه ما می‌زنند. بگذار هرکاری که می‌خواهند بکنند؛ بکنند. دست آخر مردم و تاریخ ایران قضاوت خواهند کرد. وقتی که جنبش انقلابی را نمی‌توان از اینجا اداره نمود و هدایت کرد وظیفه مبرم ماست که به جایی برویم که بشود خواسته خلق را لبیک گفت بگذار در اینجا بنشینند خارجه نشینان کذایی که از دیرباز عادت داشتند نمک مقاومت را بخورند و نمکدانش را بر سر خودش بشکنند. در هرحال، ما برای پرواز عاشورا گونه دیگری بر فراز شعله‌ها آماده‌ایم تا سرنوشت چه بخواهد.

چند کلمه هم اجازه بدید راجع به روابط درونی مجاهدین با شما صحبت بکنم به‌رغم دیگران، روابط درونی مجاهدین منسجم‌ترین و دمکراتیک‌ترین و فوق دمکراتیک‌ترین روابطی است که تاکنون در احزاب سیاسی تاریخ معاصر ایران امکان‌پذیر بوده است و یا شناخته شده. به هیچ‌وجه مبالغه نمی‌کنم این همه فشارهایی که بر روی ما آمد در این چند ساله خودش حجت بالغه‌ای است بر این حقیقت. در شرایطی که سازمان ما در نقاط مختلف در داخل و خارج کشور پراکنده بود. زیر این همه فشار نظامی و سیاسی خیلی توان می‌خواست بهتره بگویم که خیلی تو ان ایدئولوژیکی می‌خواست به‌طور اخص که ما یک دست و منسجم بمانیم و تک و توک عناصر ناباب را هم تصفیه بکنیم. این به نسبت کل جنبش و پیکره عظیم اون درصد فوق‌العاده فوق‌العاده ناچیزی است. و من خوشحالم که حالا از سازمان مجاهدین به‌عنوان یک گنجینه ملی و جدی‌ترین قطعی‌ترین عینی‌ترین واقعی‌ترین ودیعه و تضمین استقلال و آزادی میهن و حاکمیت مردمی صحبت بکنم. در این مدت در سازمان مجاهدین جایی و فرصتی برای رفاه و تنعم نبود و خوشبختانه توانستیم به‌دنبال انقلاب درونی این سازمان هم‌چنان که گفتم صفوفش را پاکیزه‌تر و منزه‌تر بکنیم. برخلق ایران چنین سازمان بی‌مانندی در تاریخ معاصرش مبارک باد البته ذره ذره اون ذره ذره تار و پودش با رنج و فدا و شکنجه و ایمان تیرباران تنیده شده. و باز هم خواهد شد. اما چند کلمه‌ای هم راجع به وضع رژیم دارم.

رژیم دیگر خویشتنداری را کنار گذاشته.

خوب مرد حسابی مرد نا حسابی مگرتو تا دیروز نمی‌گفتی که اینها از بین رفتن. دیگر این چه اصراری است و چه فشاری است بر سایر دولتها که جلوی اینها را بگیرید. چرا هرکجا که نمایندگان تو می‌روند خمینی از ژاپن گرفته تا ملل‌متحد تا کشورهای اروپایی نخستین چیزی که مطرح می‌کند مسأله به‌اصطلاح تروریستها یعنی مسأله مقاومت و مسأله اعتلای اون است. زیرا که نمی‌توان این مقاومت را نادیده گرفت چه در سطح داخلی و چه در عرصه بین‌المللی. درنیم سال دوم سال۶۴ شاهد بودید که ما یک پیروزی عظیم در سطح جهانی به‌دست آوردیم و آن رأی مجمع عمومی ملل‌متحد به‌عنوان بالاترین ارگان شناخته شده جهانی بود در محکوم کردن جنایات رژیم خمینی علیه حقوق‌بشر در ایران و به‌دنبال آن حمایت جهانی با ۵۰۰۰ امضا و امضای بیشتر از ۲۲۰ حزب سیاسی اتحادیه کارگری و سازمانهای بشر دوست بین‌المللی که جنگ‌افروزی قرون‌وسطایی رژیم را محکوم کرده بودند و از مقاومت عادلانه ایران و طرح صلح شورای ملی مقاومت حمایت کردند. نمایندگان امضا کننده این حمایت آرای بیش از ۷۰۰میلیون تن را در سراسر جهان نمایندگی می‌کردند. بنابراین خمینی داشت در دنیای ناحقی خودش که استرداد یا اخراج و یا محدود کردن ما را در اینجا در رأس درخواست‌هایش قرار بدهد. چندی پیش روزنامه فرانسوی لیبراسیون هم نوشت که از آوریل گذاشته مجاهدین مشغله اصلی رهبران جمهوری اسلامی رو عین حرف اون رو نقل می‌کنم. تشکیل دادند. و در رأس درخواستها بود محدود کردن و یا اخراج و استرداد آنها.

همزمان لابد شما هم شنیدید که سازمان مجاهدین باسمه‌ای علم می‌کنند هم‌چنان که یک زمان می‌خواستند این مجاهدین ارتجاعی را مجاهدین به‌اصطلاح انقلاب اسلامی رو به جای مجاهد خلق بنشانند.

بله رژیم راست می‌گوید به‌قول مشکینی خطر خطر گلوله و سرنگونی است. تا چندی پیش از فرانسه به‌قول خودشان قطع حمایت علنی از تروریستها توی گیومه را می‌خواستند و حالا استرداد. بله خوشبختانه در مسیر پیشرفت و تعمیق انقلاب در آخرین مقطع حیات رژیم روزی دیگر میرسه که همه پرده‌ها کنار زده میشه و رژیم با خشم افسار گسیخته‌اش ناگزیر اون چیزهایی روکه که تابه‌حال دم ازش نمی‌زد مجبور است که مصرانه درخواست بکند. راستی این خبر خوش رو همین جا بهتون بدم رزمندگان مجاهد طی یک سلسله عملیات قهرمانانه در مجموع حدود ۱میلیارد و ۲۰۰میلیون تومن از اموال خلق رو که رژیم ضدخلقی به‌ناحق اونها را تصاحب کرده بود باز پس گرفتند و تمام این پول از همان زمان در خدمت مبارزه مسلحانه انقلابی و سراسری بکار افتاد اما تابه‌حال ما به دلایل امنیتی آن را اعلام نکرده بودیم. هم‌چنان که گفتم توصیه کردم که این پول رو تماماً در رابطه با داخل کشور صرف مبارزه مسلحانه و پشت جبهه سراسریش بکنند و این هم البته رژیم را خیلی عصبانی کرد درعین‌حال تابه‌حال ازش صریحاً و آشکارا دم نزده.

خوب اجازه بدید قدری هم راجع به روابطمون با فرانسه و موقعیت‌مان در اینجا بگویم.

طبعاً ما همیشه سپاسگزار بودیم که مردم و کشور فرانسه بر اساس حقوق پناهندگی مصرح در قانون اساسی‌شان که از دستآوردهای انقلاب کبیر فرانسه است ما را در خاک خودشون این مدت پذیرفتند اما از تابستان سال۶۳ به‌دنبال تغییر کابینه مروا روابط ما به حداقل تنزل پیدا کرد. در زمستان ۶۳ اسکادران ۷۵ نفره‌ای را که به حفاظت از من اختصاص داده بودند برداشتند. و این حفاظت به حداقل رسید احساس این ما بود که از آن تاریخ به بعد ما را فقط تحمل می‌کنند و از آن به بعد ما جز چند ملاقات سطح بالا و یا شرکت در کنگره رابطه سیاسی روزمره‌ای نداشتیم کما این‌که بعد هم مطلع شدیم که در همان ایام از فرانسه اسلحه هم برای رژیم خمینی می‌رفته است خوب شرایط تا حدودی تغییر کرده بود.

در اواخر سال۶۴ چنانکه می‌دانید دولت راست در فرانسه بر سر کار آمد و این به طرز شگفت‌انگیزی مقارن شد با تشبثات باند جنایتکار درحول همین خانه که فکر می‌کنم اخبار مربوطه را در گزارش خبری شنیدید و من دیگر تکرار نمی‌کنم الا این‌که همه ناظران بی‌طرف هم بر این بودند؛ ناظران مطلع و بی‌طرف که این آقایان بدون چراغ سبز محال بود که به اینجا بیایند. اولین بار که به اینجا آمدند و درخواست اخراج من را کردند دست در دست تمایلات فاشیستی و نژاد پرستانه، روزنامه لوموند هم حسب المعمول به کمک آمد و دو سوم صفحه خودش را علیه ما اختصاص داد. داستان این روزنامه با ما از آغاز داستان خیلی روشنی است. غیر از بارها رطب و یابس نوشتن علیه مقاومت ایران که ما به اون پاسخ ندادیم ضمن دوسه سال گذشته ده پاسخ رسمی و کتبی برایش فرستادیم. یک‌سومش را اصلاً چاپ نکرد از یک‌سوم دیگر چند سطری منتشر کرد و بقیه را هم با پول خودمون ناگزیر به‌صورت آگهی ازش خواستیم که منتشر کنه.

بعد در این حوالی بمبی منفجر شد بمبی که بمب اخطار بود به ما و وقتی پرسیدیم که داستان چیست گفتند مسأله‌ای نبوده یک مارگیری و یک آدم کم خواب اینجا یک انفجاری کردند که صدای کامیونهایی که از روی پل می‌گذشته اذیتشان می‌کرده و ما نفهمیدیم که مارگیر بمب پلاستیکی را از کجا آورده است. بعد هم شهردار دست راستی محل سوار بر موج ساخته شده توسط تبهکاران فراخوانی به اعتصاب داد این اعتصاب کاملاً شکست خورد همسایه‌های محل ابراز شگفتی می‌کردند که چطوره که هر چه فاصله با این اقامتگاه زیاد می‌شود ضدیت بیشتر می‌شود. یعنی خود همسایه‌ها هیچ حرفی برای اقامت ما نداشتند دورتر و دورتر هر چند کیلومتر دورتر از آنجاها پیام می‌رسید که اینها بایستی از اینجا بروند در همین اوان بود که کنفرانس ۷کشور بزرگ صنعتی در توکیو برگزار شد برای ما شگفت‌انگیز بود که چرا از مهمترین مسأله خاورمیانه یعنی مسأله جنگ ایران و عراق در آن صحبتی نیست. چرا حتی آرزوی صلح نشده این چیزی که خمینی می‌خواهد،

و دست آخر هم تبهکاران فراخوانی دادند برای اجتماع هم میهنان مبارز و انقلابی‌شان لابد در سفارتهای خمینی که برای محاکمه من اینجا بیایند هر چه که بسیج کردند از اینجا و آنجا و از کشورهای دیگر بیشتر از ۳۰نفر نشدند و وقتی این اقدام مذبوحانه شکست خورد و مفتضح شدند و تبدیل به برگ‌های سوخته و آبروباخته‌ای شدند آن وقت مأموران به سراغ ما آمدند و گفتند که مطمئن باشید اینها دیگر نمی‌آیند و ما به مأموران گفتیم که عجب شما تا حالا کجا بودید چون این بار پنجم ششم هفتم است که آقایان تشریف می‌آورند. نکند که دیگر این برگ سوخته و به کار نمی‌آید شاید حقش این بود که می‌گفتیم که نه خیر بگید اگر میتونند لطفاً تشریف بیاورند متعاقباً از منابعی به ما رساندند که آقا نمی‌خواهید از اینجا بروید و اینجا بود که پیام را گرفتیم. تا آنجا که به خارج از خودمان مربوط می‌شد. عیناً همان قضایای زمانی که خمینی ابتدا با حزب‌اللهی ها می‌ریخت تا ستادها را تخلیه بکنیم و ما نمی‌کردیم تا دولت، خودش صاف بیاید جلو و حرفش را بزند و ما بفهمیم با کی طرف هستیم.

ولی در لابلای وقایع روزمره ماپیام را گرفته بودیم و هم‌چنین تصمیمان را و من هم در آنجایی که باید تصریح کردم که برای تفریح به اینجا نیامدم. در ایران انقلاب نوینی هست که آن را باید به پیش برد و این‌طور نمی‌شود که ما محدود بشویم یا بخواهیم سکوت و بی‌طرفی اتخاذ کنیم و یا این‌که یک روز شما اقلیت را به جان ما بیندازید یک روز شهردار را یک روز هزار دردسر برای حفاظت و یک روز انفجار و خلاصه پیام همه این حرفها در عمل واضح است. به هرحال کار رسید به اینجا که می‌بینید و در گزارش خبری هم فکر می‌کنم کاملاً واضح است و احتیاج به توضیحات بیشتری ندارد. فقط باید تأکید کرد که آنچه در این دوسه ماهه گذشت از نظر ما به هیچ‌وجه تصادفی نبود معلوم بود که اگر مسأله دولت فرانسه در پشت ما بخواهد بلوکه بشود از این بیشترش هم امکان‌پذیر است. البته به مسئولانی که باید ما گفتیم که قضایا را تصادفی تعبیر و تفسیر نمی‌کنیم. هم‌چنان‌که گفتم یکبار هم حرکت من به تعویق افتاد و بالاخره امیدوارم که فردا عملی بشود اینهم می‌خواهم تأکید بکنم اگر فعالیت‌های بین‌المللی گذشته ما نبود اگر حمایت‌های گسترده جهانی نبود اگر مقاومت ایران این‌چنین در سطح داخلی و در سراسر جهان شناخته شده نبود این قضایا ممکن بود خیلی زودتر اتفاق بیافتد ممکن که نه قطعاً. ممکن بود که کار به قربانی کردن هم بکشد. اونهایی‌که مفهوم دیپلماسی انقلابی ما را نمی‌فهمیدند و چنین روزهایی را پیش‌بینی نمی‌توانستند بکنند یکبار دیگر بو رشدند خوشبختانه ما این پیش‌بینی‌ها را به موقع کرده بودیم. بنابراین در برابر این شرایط فوق‌العاده بغرنج و پیچیده با انبوهی از فشار و جنگ اعصاب مات نشدیم و راه خودمان را پیدا کردیم شنیدم حتی گفته شده بود که آن‌قدر زیر منگنه خواهیمشون گذاشت که خودشان بروند و من هم در مقابل چنان که شاید شنیده باشید پاسخ دادم اگر هم ما را بسوزانید و خاکستر بکنید سکوت خبری نیست باز هم فریاد خواهیم زد مرگ بر خمینی.

تازگی‌ها هم شنیدم که یک شخصیت فرانسوی گفته بود که خوب، در این شرایط ارزانترین کار فشار روی مجاهدین است و این‌که بگویند فلانی برود به جای دیگر.

پس، حداقلِ روی خوش نشان‌دادن به رژیم خمینی، فشار وارد کردن به مجاهدین بود.

لطفا به اشتراک بگذارید: