پنجم شعبان ـ میلاد چهارمین پیشوای اسلام انقلابی و مردمی

رهبر آزادی و عرفان، خصم یزید و مرتجعان

علی‌بن الحسین امام سجاد (ع)

خروش امام سجاد در دارالخلافه ابن زیاد در کوفه پس از عاشورا

در صحنهٔ سرهای شهیدان بر سر نیزه‌ها در ۲۳سالگی

اسیر، بیمار و تب‌دار، پس از آن‌که ابن‌زیاد او را به‌قتل تهدید کرد:

ای ابن‌زیاد آیا مرا به‌قتل و کشتن تهدید می‌کنی؟

و هنوز نمی‌دانی که کشته شدن عادت و شهادت کرامت دودمان ماست؟

فریاد علی‌بن‌حسین اسیر دست بسته در دربار یزید:

لعنت و نفرین بر آن‌که پدرم را کشت.

از کلمات امام سجاد:

بارخدایا مرا از طلب آنچه در نزد تبهکاران است بازدار

و مرا پشتیبان ستمگران و در جبهه آنان قرار مده

مبادا در محو کتاب و آیین تو، همدست و کمک‌کار آنان باشم

 

امام سجاد فرزند امام حسین علیه‌السلام، در سال ۳۶ هجری تولد یافت. در جریان سفر در کاروان کربلا به‌شدت بیمار شد اما شاهد لحظه به لحظهٔ فروغ جاویدان حسینی بود. در دارالخلافه ابن زیاد در کوفه حضرت زینب بود که با موضع‌گیری و سخنان شگفت‌انگیز خود مانع قتل وی توسط ابن زیاد شد.

در دربار یزید اما، با سخنان کوبنده‌اش خلیفه فاسد و غاصب ارتجاع و دروغهایی را که معاویه برای شیطان‌سازی از خاندان رسالت و توجیه ولایت غاصبانه اش ساخته بود، یک به یک افشا و رسوا کرد.

صحنه آرایی یزید برای توجیه قتل‌عام عاشورا در برابر انبوه حاضران در فضای رعب و وحشت در برابر سر بریده امام حسین بود. یزید فکر نمی‌کرد کسی جرأت داشته باشد سخنان او را قطع کند و حرفهایش را به چالش بگیرد. اما علی بن حسین برخاست و با جسارت منبرهایی را که در آنجا گذاشته بودند مشتی «چوب» خواند و به یزید گفت: آیا می‌گذاری من هم بر این چوبها برآیم و سخنانی بگویم که خدا را خشنود سازد و مایهٔ اجر و ثواب شنوندگان گردد؟

یزید که در برابر حاضران به‌تنگنا افتاده بود، راهی جز قبول نداشت. آنگاه علی بن حسین به منبر رفت و یک به یک دروغها و شیطان‌سازی زنجیره‌ای معاویه و یزید علیه جنبش انقلابی تشیع را افشا و باطل کرد.

امام سجاد هم‌چنین از ارزشها و روزگار پیامبر و شهیدان بزرگوار خاندان رسالت و امام حسن و امام حسین سخن گفت تا شنوندگان را از بی‌خبری برهاند و عظمت حادثه را زنده کند.

کار به‌آنجا رسید که یزید دستور داد تا با اذان گفتن، بیان امام را به‌پایان رسانند. اما علی بن حسین در آخرین لحظه، از فرصت استفاده کرد و درست وقتی مؤذن به «اشهد ان محمد رسول‌الله» رسید، کلام مؤذن را قطع کرد و پیوند میان خود و پیامبر را بازگو نمود و به امام حسین اشاره کرد که ادامه حق‌طلبی همین پیامبر است و از یزید پرسید چرا او را کشته و بازماندگانش را به‌اسارت گرفته است؟

زینب کبری و امام سجاد اینچنین در کاخ یزیدی ابتکارعمل جنگ سیاسی و ایدئولوژیک در کنار سر بریده امام حسین را به‌دست گرفتند. به‌طوری‌که سرانجام یزید ناگزیر از آزاد کردن زنان و کودکان اسیر کربلا و فرستادن آنها به مدینه شد. در حقیقت ایستادگی و هوشیاری زینب کبری و امام سجاد در همان حالت ضعف و بیماری یزید را وادار به آزاد کردن حرم امام حسین کرد که آنها را از ظهر روز عاشورا به گروگان گرفته بود

از آن پس امام سجاد در دورانی پر آشوب و پر ابتلا، پرچم هدایت جنبش انقلابی تشیع را به مدت ۳۴ سال در اهتزاز نگه داشت تا پیامها و تعالیم جنبشی را که در عاشورای حسینی شکفت در سخنان و پیامها و نیایش‌هایش به جامعه و نسلهای بعد منتقل کند. سرانجام، ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی که رهبری امام سجاد را تهدید اصلی سلطه شوم خود می‌دید، در ۱۲ محرم سال ۹۵ هجری، او را طی توطئه‌یی مسموم کرد و به‌شهادت رساند.

از کلام امام سجاد علیه‌السلام است که گفت: بارخدایا مرا از طلب آنچه در نزد تبهکاران است بازدار و مرا پشتیبان ستمگران و در جبهه آنان و این‌که در محو کتاب و آیین تو همدست و کمک‌کار آنان باشم، قرار نده.

 

 

 

 

لطفا به اشتراک بگذارید: