پیشاهنگ ـ کاوه میهن، فاتح فردا، دختر ایران

کاوه میهن

گرچه غرق سوگ و غم هر برزنست

گرچه خامش صحن باغ و گلشن است

گرچه سرو سرفراز کاشمر

از غمان لاله سر بر دامن است

گرچه ایران خاک پاک ایزدی

در حصار ظلمت اهریمن است

گرچه دست دخت ایران سالهاست

در اسارتها به قیدآهن است

گرچه بس گفتند و می گویند باز

آسمان بخت زن بی روزن است

گرچه اینک بعد عیسی بر صلیب

مریم اندر شهر و کوی و برزن است

بشنو از سیمرغ بر البرز کوه

تیرآرش در کمان یک زن است

وز سروش ایزدی آمد که زن

کاوه‌ی آینده این میهن است

باش تا بینی همای سرنوشت

بال بگشوده ست بر ایرانزمین

باش تا سرو قد رودابه ها

سرکشد تا ماه تابان از زمین

باش تا بینی که صد گردآفرید

بر نهد بر برق و توفان برگ و زین

باش تا زیبائی و جنگاوری

در یکی پیکر شود با هم قرین

باش تا بینی کمان اندر کمان *

دادخواهان را کمین اندر کمین

باش تا بینی تو شیخ شهر را

داغ ننگ جاودان اندر جبین

باش تا تاریخ بردارد خروش

این شنیدی اینک ای ایران ببین

مام ملت کاوه این میهن است

رایت جنبش به دستان زن است

لطفا به اشتراک بگذارید: