سيدعلى مرگتُ ببين!
تو مشق آرزويی كه نانوشته خط خورد
تو لكهی سياه ِ نشسته روی بيلبورد
تو خستگیِ بازجو از كتک و توگوشی
تو شرمِ آگهیِ كليهی فروشی
تو چشمای پراز يقين، سيدعلی مرگتُ ببين!
تو اين صدای پرطنين، سيدعلی مرگتُ ببين!
تو مشت اون كه كوبيد با خشم توی ديوار
تو اضطراب حرف ممنوعه روی ديوار
تو لرزش يه خونه با سقف سست كارتن
تو خشم سرخ كارگر از حنجر مگافن
تو چشمای پراز يقين، سيدعلی مرگتُ ببين!
تو اين صدای پرطنين، سيدعلی مرگتُ ببين!
تو دستای اونی كه عكستُ میكشه زير
تو قلب عاشقی كه تن نمیده به زنجير
تو خشم دختری كه با شحنه در میافته
اون كه زير شكنجه هيچی بهت نگفته
تو چشمای پراز يقين، سيدعلی مرگتُ ببين!
تو اين صدای پرطنين، سيدعلی مرگتُ ببين!
اونجا كه همكلاسی تو زنگ دينی خوابه
تو دق ودل رو عكسی كه اول كتابه
تو حرف معترضه كه روی اسكناسه
تو اسمی كه واسه تو تجسمِ هراسه
تو چشمای پراز يقين، سيدعلی مرگتُ ببين!
تو اين صدای پرطنين، سيدعلی مرگتُ ببين!