اولین حکایت حال غافلان

 



اولین حکایت حال غافلان:

مرحوم ملا احمدنراقی در اشعاری پر محتوا با بیان تمثیلی، حال غافلان را بیان میکند که مضمون اشعار به این صورت است:
ای غافل بیخبر! داستان بیخبری و غفلت داستان آن مردی را میماند که در بیابانی هولناک شیر درنده مستی به او حمله برد.

آری، کسی که از خدا و حق دور بماند در بیابان زندگی با صد خطر روبرو میشود. آن مرد برای نجات از حمله شیر به چاهی پناه برد که طنابی در آن آویخته بود، طناب را گرفت و وارد چاه شد و شیر هم سر چاه متوقف گشت تا با بیرون آمدن او به او حمله کند.

در وسط چاه چشمش به اژدهایی افتاد که در عمق چاه برای طعمه دهان گشوده است.

در حالی که غرق ترس و وحشت شده بود، صدایی توجه او را جلب کرد. دید دو موش مشغول جویدن طناب‏اند. آن مرد خود را از بالا و پایین چاه و در کنار کار آن دو موش در خطر حتمی دید، ناگهان چشمش به انبوهی زنبور افتاد که در کمرگاه چاه عسل اندوخته ‏اند، با دیدن عسل شیرین خاک‏ آلود که در حقیقت زهر تلخ دنیای هلاک‏ کننده بود به سوی عسل دست برد تا از آن عسل تناول کند و در حال خوردن عسل از شیر و اژدها و دو موش که رشته عمرش را قطع میکردند، غافل و بیخبر ماند؛ با خوردن عسل از نیش زنبورها هم در امان نبود

لطفا به اشتراک بگذارید: