غیب‌شدن در آخر فیلم از لای پرونده‌ٔ روی میز قاضی!


گم شدن سعید مرتضوی در آخر فیلم!
«حکومتها نیک می‌دانند که از کجا خطر بس مهلک آنان را تهدید می‌کند و تنها مصالح خویش را این‌چنین با هوشیاری حفاظت نمی‌کنند؛ بلکه آنان می‌دانند که برای بودن یا دیگر نبودن، نبرد می‌کنند.» ـ لئون تولستوی

*** *** ***

سعید مرتضوی اشتباه کرد که آخر فیلم فرار کرد. شعور تماشاگران فیلم و حافظه‌‌شان ـ به وسعت ایران ـ کار دست کارگردان می‌دهد!



سعید مرتضوی ـ تالی‌های فاسد یک نظام پوسیده
به‌راستی که برای حکومت ملایان، دیگر خبری از اسب‌های سفید بازآمده از جبهه‌ها نیست که خمینی و خامنه‌ای از آنها ارتزاق می‌کردند تا «برای بودن یا دیگر نبودن»شان میهن‌فریبی و مردم‌گرایی و مردم‌سالاری کنند.

به‌راستی که بنیاد و ریشه‌ٔ نظام آخوندی از همان روز نخست بنا را بر شاخ و برگ زدن فساد در ارکان و مجموعه‌ٔ دستگاه ولایت فقیه نهاد؛ آن‌قدر که حضور هر عنصری از این نظام، تالی‌فاسد برآمده از نهاد آن می‌شد و می‌شود.

اکنون ماجرای مفقود شدن سعید مرتضوی ـ و روایتهایی مبنی بر فراری دادنش به نیجریه ـ یکی از همین تالی‌های فاسد و طبیعیِ نظام آخوندی است. سعید امامی و سعید مرتضوی و سعید طوسی را باید چندی از شاخه‌های پرورده شده در دستگاه فسادزای و فسادزی و فسادخوار حکومت آخوندها دانست. در فرهنگ عمومی مردم ایران هم از دیرباز تاکنون ـ به‌خصوص در ۴۰سال حاکمیت آخوندها ـ فاسد بودن این نحله‌ٔ زالوزیست، سر زبانها و ضرب‌المثل‌ها و تبادل لطیفه‌ها بوده و می‌باشد.

ماجرای سعید مرتضوی که دادگاه فرمایشی او بر اثر فشار افکار عمومی، به دستگاه فاسد قضاییه‌ٔ آخوندی تحمیل شد، هرگز از نگاه و منظر و نظر مردم ایران ذره‌یی جدیت و بارقه‌ٔ حاکمیت قانون نداشته و ندارد. مردم ایران همه این ترفندها و سیاه‌بازیهای حکومتی را به‌سخره و نیشخند هوشیارانه‌شان برگزار می‌کنند و برای دستگاه تبلیغاتی و عوام‌فریب حکومت خامنه‌ای، پشیزی ارزش قائل نشده و نمی‌شوند.

سعید مرتضوی هم چون سعید امامی یکی از تالی‌های فاسد برآمده از تفکر فاسدزای دستگاه ولایت فقیه است. همه این‌ها محصولات کوره‌ٔ تباهی‌پخت نظامی هستند که خودشان هیزم‌بیار شعله‌افروزی جنایت بوده‌ و می‌باشند. وقتی هم که حس فرعونی زیادت‌طلبی ـ که در ذات تفکر ارتجاع انحصارطلب نهادینه شده ـ را با جولان دادن در جنایت و تجاوز و شکنجه و قتل پاسخ می‌دهند، تبدیل به تف سربالای تمامیت نظامشان می‌شوند.



سعید مرتضوی ـ ضیافت‌چیان بساط جنایت
لاجوردی در دهه‌ی ۶۰ در همین سلک و سیاق برای امامش صبحانه‌ٔ آغشته به خون اعدامیان را ضیافت می‌چید. او داشت حس فرعونی خمینی را در وجود خویش اثبات می‌کرد. اما از آنجا که «در سیاست، هیچ‌ چیزی پنهان نخواهد ماند» و قانونمندی‌های هستی و حیات انسان اجتماعی خدشه‌ناپذیر است، لاجوردی هم گرفتار همین قانونمندی شد. لذا تمام قربانیان شکنجه و توتالیتاریسم و ارعاب را که به کار جنایت در زندانها گمارده بود و از آنها شمر و جلاد می‌ساخت، تف سر بالای خودش شدند. لاجرم هیچ راهی برایش نماند مگر نابودی قربانیان دست‌پرود خودش. چندتایی را اعدام کرد و باقی را هم با تصادف‌های ساختگی در این شهر و آن شهر، از سر راه برداشت تا هیچ برگ و سندی از جنایات به فرموده‌ٔ امام و رذالت و شقاوت خودش به‌جا نماند. وقتی هم که مجبور شد از اوین برود، آتش‌سوزی ساختگی راه انداخت و پرونده‌های رد پا و اثر انگشت جنایات خودش را سوزاند و نابود کرد!

غیب‌شدن یا غیب‌کردن سعید مرتضوی اصلاً عجیب نیست. اعجابی اگر بود، این بود که او را مطابق قانون و با حضور شاکیان و وکیل شاکیان و وکیل خودش بر کرسی محاکمه‌یی عادلانه با حضور هیأت منصفه ـ و نه قضات فاسد مأمور به خدمت دستگاه ولایت فقیه ـ می‌نشاندند. پرونده سعید مرتضوی هرگز جدی نبوده و آن‌چه جدیت داشته است، خارج کردن او از دایره‌ٔ عواقب جنایاتش می‌باشد که به‌ فرموده‌ٔ نظام صورت گرفته است. همان خارج کردنی که درباره سعید امامی با خودکشی کردنش اعمال شد. همان خارج کردن‌هایی که این حکومت طی ۴۰سال گذشته به هیچ‌کدام پاسخ نداد و تعیین‌تکلیف نکرد. خوب است ماجرای غیب‌شدن سعید مرتضوی را در یک چهارچوب ساماندهی‌شده هم‌چون نمونه‌های پیشین فهم کنیم:



سعید مرتضوی ـ پرونده‌های باز به وسعت پوشه‌ٔ ایران
در ۴۰سال گذشته بسا پرونده‌های قضایی بودند و هستند که در این حکومت هرگز به سرانجام نرسیده‌اند. پرونده‌هایی که سبب‌ساز و اصل ماجرایشان به حکومت و ارگانهای وابسته به آن ربط مستقیم داشته و دارند. این پرونده‌ها تا سرنگونی این حکومت هم تعیین‌تکلیف نخواهند شد؛ در حالی که ماشین کشتار و اعدام و تباه‌سازی دستگاه قضایی آخوندی از کوچکترین اتهام مردم و غیرحکومتی‌ها نمی‌گذرد و شتر را از سوزن نظام رد می‌کند!

در ۴۰سال گذشته هنوز که هنوز است «هیأت حقیقت‌یاب شکنجه» هیچ گزارشی به مردم ایران نداده است.

در ۴۰سال گذشته هرگز حکومت جمهوری اسلامی به صدها نامه و شکایت برای رسیدگی به جریانهای چماقدار و قمه‌کش و هفت‌تیرکش و آدم‌کش، پاسخ نداد.

در ۴۰سال گذشته از طرف حکومت هرگز کسی به‌خاطر قتل کشیشان مظلوم مسیحی محاکمه و مجازات نشد. با این‌که از درون رژیم افشا شد که سعید امامی و سربازان گمنام دست به این جنایت‌زده بودند.

در ۴۰سال گذشته هرگز از طرف حکومت جمهوری اسلامی کسی در داستان قتل‌های زنجیره‌یی در دهه‌ی ۷۰ پای میز محاکمه و مجازات کشانده نشد. با این‌که این جنایت هم در دعوای باندی درون رژیم با سند و مدرک افشا شد که کار همان سربازان گمنام بوده است.

در ۴۰سال گذشته هرگز از طرف حکومت جمهوری اسلامی معلوم نشد که باندهای اسیدپاش که زندگی و آینده‌ٔ دختران و زنان ایران را نابود می‌کنند، از کجا پشتیبانی و تأمین فکری و اجرایی می‌شوند. معلوم نشد چرا دستگاه قضایی آخوندی این پرونده را تعیین‌تکلیف نمی‌کند و چرا نیروهای انتظامی خود را مسؤل حفاظت از شهروندان نمی‌دانند.

در ۴۰سال گذشته هرگز معلوم نشد داستان جنایت در کهریزک، داستان جنایت علیه زهرا کاظمی و داستان خودکشی‌شدن زندانیان در کجا ریشه دارد. چرا هیچ ابهام‌زدایی از طرف دستگاه قضایی صورت نمی‌گیرد. چرا به هیچ شکایت و نامه و دادرسی از جانب خانواده‌ها و وکلا رسیدگی و پاسخ داده نمی‌شود!

در ۴۰سال گذشته هرگز مشخص نشد که ریشه و اساس و علت اختلاس‌ها و رانت‌خواری‌های نجومی چه بوده است. چرا تمام این اختلاس‌گران و رانت‌خواران رشته‌های پیوند و سر و سری با سرداران حکومت جمهوری اسلامی دارند؟

و از ۴۰سال گذشته، مگر تمامیت ایران، دهان و قلم بگشاید...



سعید مرتضوی ـ پرونده‌هایی زیر پرتوهای روشنگر مردم
بله، داستان سعید مرتضوی تا وقتی مردم ایران قیام نکرده بودند و فریاد و خشم ایران را بر سر خامنه‌ای نکوبیده بودند، یک داستان جاری و طبیعی در سوخت و ساز کالبد نظام ولایت فقیه بود. فقط هم او نیست. از این جانوران تا بخواهید از کوره‌ٔ جانی‌پخت دستگاه خمینی و خامنه‌ای و نحله‌ٔ پلید آخوندی بیرون آمده و پروار شده‌اند؛ منتها هنوز نوبت بقیه نرسیده اما این واقعه نشان‌دهنده‌ٔ وضعیت تمامیت دستگاه خامنه‌ای پس از گر گرفتن قیام و اعتراضات سراسری داخلی و تحولات بین‌المللی است. یقین کنیم که این هنوز از نتایج سحر است. این سحر، پرتوهای روشنگر بسیاری با خود خواهد آورد که بی‌تردید، تابش هر پرتو به زوایای جنایت و تاریکی این نظام، جنبندگان بسیاری را در نظام آخوندی به سرنوشت سعید مرتضوی دچار خواهد کرد...

«از ما نبدی ز روز آغاز، ابلیس!

بر قتل ستاره داشتی آز، ابلیس!

از داغ تنور سینه‌ی این مردم

افسون شبانه‌ی تو شد باز، ابلیس!»
لطفا به اشتراک بگذارید: