قیام دیماه ۹۶ و اعتراضات گسترشیابنده بعدی اضافه بر این که باعث هراس سردمداران و مهرههای هر دو باند رژیم شده است، تضادهای درونی آن را نیز شدت داده است.
در این رابطه است که طیفی از ایادی رژیم را وحشت برداشته و کسانی را که بهقول خودشان خاموش و ساکت هستند زیرضرب گرفته و به آنها مارک غافل، بیخبر و بیخیال میزنند. اما آن جماعت ظاهراً خاموش و ساکت نیز اگر وحشتشان از این دار و دسته بیشتر نباشد کمتر نیست.
جماعت اخیر، علاوه بر وحشتزدگی، ناامید هم هستند: ناامید از اینکه در عرصه داخلی «تهدید و ارعات» توان برابری با «عمق نفرت» مردم از رژیم را نداشته باشد و در عرصه بینالمللی هم قدرتنماییهای پوشالی، فریادهای توخالی و سرخ کردن صورت نظام با «غوغاسالاری» ثمری نداشته باشد.
ابراهیم اصغرزاده، عضو سابق مجلس، مدعی است که باندهای درونی رژیم از عمق نفرت مردم از حاکمیت آخوندی و «آنچه زیر پوست جامعه میگذرد بیخبرند».
او اذعان میکند قیام مردم دیماه ۹۶ و گسترش اعتراضات بعدی آنها میبایست مهرهها و باندهای درونی را وادار میکرد «پوستاندازی»کنند و «نگاهشان به جامعه» را تغییر بدهند، و اگر چنین نباشد «از قافله تحولات اجتماعی باز خواهند ماند».
تحلیل اصغرزاده از مواضع همباندیهای خودش همچنین است: «حتی تحلیل و مواجهه اصلاحطلبان بعد از رخداد دیماه نیز آنقدر ناقص، کج و معوج بود که آنها بارها مجبور شدند ادبیات خود را عوض کنند» و «سیاستورزان هر دو جناح رسمی کشور نگرش سلبی و در واقع عاجزانهیی از درک ژرفای تحولات جامعه داشتند».(روزنامه آرمان ۱۰اردیبهشت ۹۷)
جهانبخش خانجانی، یکی دیگر از عناصر این باند نیز به نفرت مردم از حکومت آخوندی با عنوان« بیاعتمادی مردم به مجموعه دولت و حاکمیت» اعتراف میکند که «بزرگترین چالش سیاسی» برای آن است.
او به ناکارآمدی سرکوب برای حفظ و بقای رژیم نیز چنین اذعان میکند «اگر در حوزه سیاسی و اجتماعی فضا را امنیتی کنیم دیدهایم و تجربه کردهایم که این فضا هیچ تاثیری برای رفع معضلات اجتماعی نداشته و بعد ازمدتی به شکل دیگر، خود را نشان داده است. اگر از منظر فشار و تهدید و ارعاب بخواهیم با مردم صحبت کنیمطبیعتاً نتیجه مثبتی نخواهیم گرفت».(خبرگزاری ایلنا ۱۰اردیبهشت ۹۷)
محسن هاشمی، پسر هاشمی رفسنجانی نیز «ناآرامیهای دیماه سال گذشته» را « هشدار کوچکی» میداند، به گونهیی که اگر حکومت برای «سالمسازی و شفافسازی» همت نکند «زیر بهمن بنیانکن نارضایتی و اعتراضمردم، دفن خواهیم شد».(سایت تابناک ۱۰ادریبهشت ۹۷)
عباس عبدی، یکی دیگر از مهرههای موسوم به باند اصلاحطلب نیز نگران این است که عکسالعمل نسبت به قیام دیماه و اعتراضات گسترشیابنده بعدی آن «در جهت عکس عمل میکند» و باعث تشدید عواملی» شود «که موجد آن اعتراضها است».(روزنامهایران ۱۰اردیبهشت ۹۷)
جفعری دولتآبادی دادستان خامنهای در تهران نیز میگوید «دشمنان در سه محور بیاعتمادی، ناامیدی و ناکارآمدی نظام سرمایهگذاری میکنند تا مردم را نسبت به مسؤولین ناامید، دلسرد و بیاعتماد نموده و نظام اسلامی را ناکارآمد جلوه دهند».(سایت العالم ۱۲اردیبهشت ۹۷)
سوال این است چرا این همه ناامیدی در اظهارات این مهرهای حکومت آخوندی مغلوب موج میزند؟
پاسخ روشن است زیرا رژیم هیچ راهکاری برای مقابله با نارضایتیهای مردم و جلوگیری از خیزش مجدد آنها در دست ندارد. از یک طرف تیغ سرکوب کارآیی سابق را ندارد و مقابله با خواستهای مردم از طریق سرکوب نیزآنچنان که آن مهره باند مغلوب(عباس عبدی) به آن اذعان میکند در جهت عکس عمل میکند و باعث گسترش اعترضات و شعلهور شدن هر چه بیشتر قیام میشود.
از طرف دیگر هیچ ظرفیت و توانایی در آن وجود ندارد که بتواند بر پایه آنها به خواستهای مردم پاسخ بدهد و از این طریق آنها را از خیزش و قیام باز دارد.
آنچه که برای حل درمان دردهای بیدرمان این حاکمیت و برای پاسخگویی به خواستههای مردم توسط سردمداران و مهرههای آن به وفور دیده میشود گفتاردرمانی و ادعاهای میانتهی و پوشالی است، طوریکه ابراهیم اصغرزاده در رابطه با باند متبوع خود و باند دیگر اعتراف میکند تحلیلهای آنها، ناقص و کج و معوج وهر دو باند رژیم نیز عاجز از درک تحولات جامعه و عاجز از این هستند که همگام با این تحولات(خواست مردم) شوند.
واضح است که در نظام آخوندی چنین چیزی امکانپذیر نیست و هرگز هم اتفاق نمیافتد، زیرا بهغایت ضدمردمی و همواره در جهتی خلاف خواست و منافع مردم ایران قرار گرفته و قرار میگیرد.
در چنین شرایطی است که باندها و مهرهای وابسته به آنها نیز نمیتوانند درک درست و تحلیل واقعی نسبت به اوضاع و احوال جامعه داشته باشند و راهحلی هم خارج از شعارهای پوشالی و بهقول خودشان گفتاردرمانی ارائه دهند.