داستان گم شده

دادستان گم شده


یک نفر قاضی اخیراً گم شده
سوژه بهر خنده مردم شده
قاضی مشهور و بس والامقام
دادستان نورچشمی نظام
یک مدیر لایق و خیلی وزین
حضرت استاد «سعید» نازنین
دادگستر بود ایشان در قضا
آنکه حکمش بود نافذ هر کجا
شاهکارش کار در «کهریزک» است
در قضاوت شیوهٔ کارش تک است
کشت و کشتاری نمود آنجا فجیع
شهرتش پیچید در هرجا سریع
کُشت صدها تن چون «روح الامین»
از جوانان رشید و نازنین
دادستان می بود و ایضاً بازجو
خبره اندر کار خود بی گفتگو
شاهکار دیگرش اندر اوین
بود کشتاری دگر از روی کین
کشت «زهرا کاظمی» را آن جناب
همچنان نوشیدن یک جرعه آب
طفلکی می بود با یاران ندار
میلیونی حیف ومیل کردی دلار
از برای این همه جرم و فساد
حبس بگرفت او دوسال با عدل و داد
حال ایشان بهر رفتن در هتل
تا که زندانی شود آزاد و وِل
گشته مفقود با محافظ های خویش
هست عظما در فراق او پریش
این عزیز دردانه گر پیدا شود
باعث خشنودی «آقا» شود
گر بگویدکس نشان این عزیز
«اژه ای» او را دهد مرغی لذیذ
جای او ناگفته و پنهانی است
گوئیا در نزد لاریجانی است
دادگاه های نظام این سالیان
دادستان و قاضی اش از جانیان
حکم صادر می نمود با غیض و کین
بر علیه مردم ایران زمین
واپسین ایام عمر این نظام
پر ز رسوایی بُوَد هر صبح و شام
این بساط جرم و جور ظالمان
جمع می گردد سریع و بی امان
گودرز – فروردین ۹۷
ش

لطفا به اشتراک بگذارید: