این تلخوار


این تلخوار


   برای کارگران معدن



????


ای زندگان!ظ


این زندگیست که ما داریم؟


ما کاشفان سنگ زغال


در عمق کوه


این سینه خیز،خزیدن


به سوی لقمهٴ نانی


در حفره ی نمور معدن تاریک!


بی آفتاب و تابش گرمش


ای زندگان؟


این چیست؟ زندگیست که ما داریم؟


 با صورتی سیاه


با جامهای سیاه


چون بی ستاره شبی بی ماه


در دودناک هوایی پر از سموم


این زندگیست ؟


این چیست؟ این تباه


که ما داریم


ما خیل بی پناه


در عمق کوه


در عمق سنگ


در حفره های تنگ


این زندگیست؟


این چیست؟


این تلخوار که می نوشیم


        این زهر،  این شرنگ؟


از چیست این، که چنین


یک جرعه آب، یک ساعت آفتاب


یک دم رفاه، یک روز راحت و آسایش


گشته ست ، رؤیا، و یا سراب


ما را به چشم نمی آید، حتی به خواب


اما


یک روز، بازوان ما


از سنگ ، از زغال


به آتش خواهد رسید.


در عمق سنگ،


از اصطکاک خشم دیرماندهٴ ما


در عمق درد


با صخره های محکم عصیان


از هر دهانهٴ معدن


آتش


زبانه خواهد زد


شراره کشان


به هستی خونخواران


آن روز


روز کشف زندگی است.



م. شوق




لطفا به اشتراک بگذارید: