باز می آیم
✍ باز میآیم
گر بخواهیدم که باشم شمع خردی
در سرای خلوت رؤیایتان ـ یکشب ـ
گر بخواهیدم،
بغلطم
چون سرشکی
از سر مژگانتان،
آرام
بر کاغذ
رفته باشم سالها، حتی اگر در خاک
بوده باشم سالها، حتی اگر همراز با آبیهای بیوسعت
گشته باشم سالها حتی اگر برگی زرد،
بر جبین شیب راهی پرت
باز میآیم
باز میآیم
با سرودی بیتکلف
سخت کوچکبال
سخت خالیدست
با زبانی سادهتر از چک چک باران
می سرایم -گرم- در نی لبکی تنها
پچ پچ مرموز دلها را
آه!
گر بخواهیدم که باشم شمع خردی
در سرای خلوت رؤیایتان...
ع. طارق